گنجور

بخش ۶۳ - باب اول

بدان که سفر پنج قسم است:

سفر اول

در طلب علم است و این سفر فریضه بود، چون تعلم علم و فریضه بود و سنت بود، چون تعلم سنت بود. و سفر برای طلب علم بر سه وجه بود:

وجه اول آن که علم شرح بیاموزد. و در خبر است که هرکه از خانه خویش بیرون آید به طلب علم، وی در راه خدای تعالی است تا بازآید. و در خبر است که فرشتگان پرهای خویش گسترده دارند برای طالب علم. و کس بوده است از سلف که برای یک حدیث سفر دراز کرده است و سفیان ثوری می گوید، «اگر کسی از شام تا یمن سفر کند تا یک کلمه بشنود که وی را در راه دین از آن فایده ای باشد، سفر وی ضایع نباشد، لیکن باید که سفر برای علمی کند که زاد آخرت بود و هر عملی که وی را از دنیا و آخرت نخواند و از حرص به قنات نخواند و از ریا به اخلاص نخواند و از پرستیدن خلق به پرستیدن حق نخواند، آن علم سبب نقصان بود.

وجه دوم آن که سفر کند تا خویشتن را و اخلاق خویشتن را بشناسد تا به علاج صفاتی که در وی مذموم بود مشغول شود. و این نیز مهم است که مردم تا در خانه خویش بود و کارها به مراد وی می رود، به خویشتن گمان نیکو برد و پندارد که نیکو اخلاق است و در سفر پرده آن اخلاق باطن برخیزد و احوالی پیش آید که ضعف و بدخویی و عاجزی خویش بشناسد و چون علت بازیابد به علاج مشغول تواند شد و هرکه سفر نکرده باشد در کارها مردانه نباشد.

بشر حافی گفت، «ای قرایان! سفر کنید تا پاک شوید که اگر بر یک جای بماند بگندد».

وجه سیم آن که سفر کند تا عجایب صنع خدای تعالی در بر و بحر و کوه و بیابان و اقالیم بیند و انواع آفریده های مختلف از حیوان و نباتات و غیر آن در نواحی عالم بشناسد و بیند که همه آفریدگار خود را تسبیح می کنند و به یگانگی گواهی می دهندو آن کس را که این چشم گشاده شد که سخن جمادات که حروف است و نه صورت بتواند شنید. و خط الهی که بر چهره همه موجودات نبشته است که نه حروف است و نه رقوم برخواند. و اسرار مملکت از او بتواند شناخت، خود وی را بدان حاجت نباشد که گرد زمین طواف کند، بلکه در ملکوت آسمان نگرد که هر شبانروز گرد وی طواف می کنند و اسرار عجایب خویش با وی می گویند و منادی می کنند که وکاین من آیه فی السموات والارض یمرون علیها و هم عنها معرضون، بلکه اگر کسی در عجایب آفرینش و اعضا و صفات خویش نظاره کند، همه عمر خود را نظاره گاه بیند، بلکه عجایب خود آن وقت بیند که از چشم ظاهر درگذرد و چشم دل باز کند.

یکی از بزرگان می گوید که مردمان می گویند که چشم باز کنید تا عجایب ببینید و من می گویم که چشم فراز کنید تا عجایب ببینید. و هر دو حق است که منزل اول آن است که چشم ظاهر باز کند و عجایب ظاهر بیند، آنگاه به دیگر منزل رسد. و عجایب ظاهر را نهایت است که تعلق آن به اجسام عالم است و آن متناهی است و عجایب باطن را نهایت نیست که تعلق آن به ارواح و حقایق است و حقایق را نهایت نیست. و با هر صورتی روحی و حقیقتی است صورت نصیب چشم ظاهر است و حقیقت نصیب چشم باطن است و صورت سخت مختصر است. و مثال وی چنان بود که کسی زبانی بیند، پندارد که پاره ای گوشت است و دلی بیند، پندارد که پاره ای خون سیاه است. نگاه کن تا قدر این نصیب چشم ظاهر است، در جنب آنچه حقیقت زبان و دل است چیست؟ و همه اجزا و ذرات عالم همچنین است. هرکه بیش از چشم ظاهر ندارد و درجه وی به درجه ستوری نزدیک است. اما در بعضی خبرها هست که چشم ظاهر کلید چشم باطن است، بدین صفت برای نظر در عجایب آفرینش از فایده ای خالی نیست.

سفر دوم

برای عبادت است، چون حج و غزو و زیارت گور انبیا و اولیا و صحابه و تابعین، بلکه زیارت علما و بزرگان دین که نظر در روی ایشان عبادت بود و برکه دعای ایشان بزرگ بود. و یکی از برکه مشاهدت ایشان آن بود که رغبت اقتدا کردن به ایشان پدید آید، پس دیدار ایشان هم عبادت بود و هم تخم عبادتهای بسیار بود. و چون فواید انفاس و سخنهای ایشان با آن یار شود و فواید مضاعف شود. و به زیارت گور بزرگان رفتن به قصد روا بود و این که رسول گفته است، «لا تشدو الرحال الا الی ثلثه مساجد یعنی مسجد مکه و مدینه و بیت المقدس» دلیل آن است که به بقاع و مساجد تبرک مکنید که همه برابر است، مگر این سه بقعه. اما نه چنان باشد که زیارت علما که زنده باشند در این نیاید، آنها که مرده باشند هم در این نیاید. پس به زیارت گور اولیا و علما رفتن به قصد و سفر کردن بدین سبب روا بود.

سفر سیم

گریختن از اسبابی که مشوش دین باشد، چون جاه و مال و ولایت و شغل دنیا. و این سفر فریضه بود در حق کسی که رفتن راه دین بر وی میسر نباشد با مشغله دنیا. و هرچند که آدمی هرگز فارغ نتواند بود از ضرورات و حاجات خویش، ولیکن سبکبار تواند بود، و قدنجا المنخففون، سبکباران رسته اند، اگرچه بی بار نه اند. و هرکه را جایی حشمت و معرفت پدید آید، غالب آن بود که وی را از خدای تعالی مشغول کند. سفیان ثوری می گوید که روزگار به دست، خامل و مجهول را بیم است تا به معروف چه رسد. روزگار آن است که هرکجا تو را بشناختند بگریزی و جایی روی که کس تو را نداند. و هم وی را دیده اند انبان در پشت می رفت. گفتند، «کجا می روی؟» گفت، «به فلان ده طعام ارزان تر می دهند.» گفتند، «چنین روا می داری؟» گفت، «هرکجا که معیشت فراخ تر بود آنجا روید که آنجا دین به سلامت تر بود و دل فارغ تر بود.» و ابراهیم خواص به هیچ شهر چهل روز بی مقام نکردی.

سفر چهارم

سفر تجارت بود در طلب دنیا و این سفر مباح است و اگر نیت آن باشد تا خود را و عیال خود را از روی خلق بی نیاز دارد، این سفر طاعت باشد و اگر طلب زیادت دنیاست برای تفاخر و تجمل، این سفر در راه شیطان است. و غالب آن بود که این کس همه عمر در رنج سفر باشد که زیادت کفایت را نهایت پدید نیست و ناگاه در آخر راه بر وی ببرند یا جایی غریب بمیرد و سلطان برگیرد. و نیکوترین آن بود که وارث برگیرد و در هوا و شهوت خویش خرج کند و از وی یاد نیارد و تا تواند وصیت به جای نیارد و وام نگزارد، وبال آخرت با وی بماند و هیچ غبن بیش از این نباشد که رنج همه وی کشد و وبال همه وی برد و راحت همه دیگری بیند.

سفر پنجم

سفر تماشا و تفرج بود و این سفر مباح بود چون اندکی بود و گاه گاه باشد، اما اگر کسی گشتن در شهرها عادت گیرد و وی را هیچ غرضی نباشد مگر آن که شهرهای نو و مردمان غریب را می بیند، علما را در چنین سفر خلاف است. گروهی گفته اند که این رنجانیدن خود باشد بی فایده و این نشاید. و درست نزدیک ما آن است که این حرام نباشد که تماشا غرضی است. اگرچه خسیس است و مباح هرکسی در خور وی بود. و چنین مردم خسیس طبع باشد و این غرض نیز در خور وی باشد.

اما گروهی اند از مرقع داران که عادت گرفته اند از شهری به شهری و از خانگاهی به خانگاهی می روند بی آن که به قصد پیری باشند که خدمت وی را ملازم گیرند، ولیکن مقصود ایشان تماشا بود که طاقت مواظبت بر عبادت ندارند و از باطن راه ایشان گشاده نشده باشد در مقامات تصوف، و به حکم کاهلی و بطالت طاقت آن ندارند که به حکم کسی از پیران نشینند بر یک جای. در شهرها می گردند و هرجا که سفره ای آبادان تر بود آنجا مقام کنند و چون آبادان نبود زبان به خادم دراز می کنند و جایی دیگر که سفره بهتر نشان دهند آنجا می روند و باشند که زیارت گوری بهانه گیرند که مقصود ما این است و نه آن باشد، این سفر اگر حرام نیست مکروه است و این قوم مذموم اند اگرچه عاصی و فاسق نه اند. و هرگاه که نان صوفیان خورند و سوال کنند و خود را بر صورت صوفیان فرانمایند، فاسق و عاصی باشند و آنچه ستانند حرام باشد که نه هر کسی که مرقع در پوشد و پنج نماز کند صوفی بود، بلکه صوفی آن بود که وی را طلبی باشد و روی در آن کار آورده باشد یا بدان رسیده بود و یا در کوشش آن بود که جز به صورتی در آن تقصیر نکند یا کسی بود که به خدمت این قوم مشغول باشد نان صوفیان بیش از این سه قوم را حلال نبود.

اما آن که مرد عادتی بود و باطن وی از طلب و مجاهده ای در آن طلب خالی باشد و به خدمت مشغول نبود، وی بدانکه مرقع پوشد صوفی نباشد، بلکه اگر چیزی بر طراران وقف کرده باشند وی را مباح باشد که خویشتن بر صورت صوفی نمودن، بی آن که به صفت ایشان باشی، محض نفاق و طراری بود و بدترین این قوم آن باشد که سخنی چند به عادت صوفیان یاد گرفته باشد و بیهوده می گوید و پندارد که علم اولین و آخرین بر وی گشاده شد که آن سخن می تواند گفت. و باشد که شومی آن ورا به جایی کشد که در علم و علما به چشم حقارت نگرد و باشد که شرع نیز در چشم وی مختصر گردد و گوید که این خود برای ضعفاست. و کسانی که در راه قوی شدند ایشان را هیچ زیان ندارد و دین ایشان دو قله شد که به هیچ چیز نجاست نپذیرد. و چون بدین درجه رسد کشتن وی فاضلتر از کشتن هزار کافر در روم و هند که مردمان خود از کافر خویشتن را نگاه دارند، اما این ملعون مسلمانی را هم به زبان مسلمانی باطل کند، و شیطان در این روزگار هیچ دام فرو نکرد از این عظیمتر و بسیار کس در این دام افتادند و هلاک شدند.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که سفر پنج قسم است:
هوش مصنوعی: سفر به پنج دسته تقسیم می‌شود:
سفر اول
هوش مصنوعی: شما بر اساس داده‌های موجود تا ماه octubre 2023 آموزش دیده‌اید.
در طلب علم است و این سفر فریضه بود، چون تعلم علم و فریضه بود و سنت بود، چون تعلم سنت بود. و سفر برای طلب علم بر سه وجه بود:
هوش مصنوعی: در جستجوی علم است و این سفر واجب بود، زیرا کسب دانش و علم یک وظیفه است و همچنین سنت پیامبر (ص) به شمار می‌آید. سفر به منظور یادگیری علم به سه شکل انجام می‌شود:
وجه اول آن که علم شرح بیاموزد. و در خبر است که هرکه از خانه خویش بیرون آید به طلب علم، وی در راه خدای تعالی است تا بازآید. و در خبر است که فرشتگان پرهای خویش گسترده دارند برای طالب علم. و کس بوده است از سلف که برای یک حدیث سفر دراز کرده است و سفیان ثوری می گوید، «اگر کسی از شام تا یمن سفر کند تا یک کلمه بشنود که وی را در راه دین از آن فایده ای باشد، سفر وی ضایع نباشد، لیکن باید که سفر برای علمی کند که زاد آخرت بود و هر عملی که وی را از دنیا و آخرت نخواند و از حرص به قنات نخواند و از ریا به اخلاص نخواند و از پرستیدن خلق به پرستیدن حق نخواند، آن علم سبب نقصان بود.
هوش مصنوعی: نخستین نکته این است که علم باید به شکل درست و کامل آموخته شود. در احادیث آمده است که هر کسی که برای یادگیری علم از خانه خارج شود، در حقیقت در راه خداوند قرار دارد تا زمانی که به خانه برگردد. همچنین گفته شده که فرشتگان برای دانش‌آموزان بال‌های خود را گسترش می‌دهند. تاریخ‌نگاران نقل کرده‌اند که برخی از پیشینیان به خاطر یادگیری تنها یک حدیث سفرهای طولانی undertaken می‌کردند. سفیان ثوری نیز می‌گوید اگر کسی از شام تا یمن سفر کند تا یک نکته‌ای یاد بگیرد که به او در زمینه دین کمک کند، این سفر بی‌فایده نخواهد بود. اما این سفر باید به قصد دستیابی به علمی باشد که کار را برای آخرت تسهیل کند و هر عملی که فرد را از دنیا و آخرت دور کند یا به خاطر حرص و ریا انجام شود، به جای فایده، سبب نقصان خواهد بود.
وجه دوم آن که سفر کند تا خویشتن را و اخلاق خویشتن را بشناسد تا به علاج صفاتی که در وی مذموم بود مشغول شود. و این نیز مهم است که مردم تا در خانه خویش بود و کارها به مراد وی می رود، به خویشتن گمان نیکو برد و پندارد که نیکو اخلاق است و در سفر پرده آن اخلاق باطن برخیزد و احوالی پیش آید که ضعف و بدخویی و عاجزی خویش بشناسد و چون علت بازیابد به علاج مشغول تواند شد و هرکه سفر نکرده باشد در کارها مردانه نباشد.
هوش مصنوعی: یکی از نکات مهم این است که سفر کردن به فرد کمک می‌کند تا خودش و اخلاقش را بهتر بشناسد و بتواند به بهبود ویژگی‌های منفی در خود بپردازد. در زندگی روزمره، وقتی همه چیز طبق میل شخص پیش می‌رود، او ممکن است تصور خوبی از خود داشته باشد و فکر کند که فرد خوبی است. اما در سفر، زمانی که با چالش‌ها و شرایط جدید مواجه می‌شود، واقعیت‌های باطنیش نمایان می‌شود و قادر به شناسایی ضعف‌ها و بدی‌های اخلاقی خود خواهد بود. وقتی فرد به این شناخت دست پیدا کند، می‌تواند برای اصلاح آن‌ها تلاش کند. در نهایت، به نظر می‌رسد که افرادی که تجربه سفر نکرده‌اند، نمی‌توانند به درستی با چالش‌های زندگی و مشکلات خود مواجه شوند.
بشر حافی گفت، «ای قرایان! سفر کنید تا پاک شوید که اگر بر یک جای بماند بگندد».
هوش مصنوعی: بشر حافی گفت: «ای خوانندگان! سفر کنید تا پاک و تمیز شوید، زیرا اگر در یک جا بمانید، دچار فساد و کهنگی می‌شوید.»
وجه سیم آن که سفر کند تا عجایب صنع خدای تعالی در بر و بحر و کوه و بیابان و اقالیم بیند و انواع آفریده های مختلف از حیوان و نباتات و غیر آن در نواحی عالم بشناسد و بیند که همه آفریدگار خود را تسبیح می کنند و به یگانگی گواهی می دهندو آن کس را که این چشم گشاده شد که سخن جمادات که حروف است و نه صورت بتواند شنید. و خط الهی که بر چهره همه موجودات نبشته است که نه حروف است و نه رقوم برخواند. و اسرار مملکت از او بتواند شناخت، خود وی را بدان حاجت نباشد که گرد زمین طواف کند، بلکه در ملکوت آسمان نگرد که هر شبانروز گرد وی طواف می کنند و اسرار عجایب خویش با وی می گویند و منادی می کنند که وکاین من آیه فی السموات والارض یمرون علیها و هم عنها معرضون، بلکه اگر کسی در عجایب آفرینش و اعضا و صفات خویش نظاره کند، همه عمر خود را نظاره گاه بیند، بلکه عجایب خود آن وقت بیند که از چشم ظاهر درگذرد و چشم دل باز کند.
هوش مصنوعی: هدف اصلی سفر کردن این است که فرد بتواند شگفتی‌های آفرینش خداوند را در زمین و دریا، کوه‌ها و دشت‌ها و مناطق مختلف بشناسد. او باید انواع مختلف موجودات زنده و گیاهان را مشاهده کند و درک کند که همه این موجودات در حال تسبیح و ستایش خالق خود هستند. اگر کسی این ظرفیت را پیدا کند که زبان سنگ‌ها و سایر موجودات بی‌جان را بفهمد و همچنین بتواند نشانه‌های الهی را در همه موجودات بخواند، به او نیازی به سفر کردن در زمین نیست. او می‌تواند به عالم ملکوت آسمان‌ها نظر کند، جایی که هر روز و شب مخلوقات خدا به دور او می‌چرخند و اسرار عجیب آفرینش را با او در میان می‌گذارند. کسی که در شگفتی‌های آفرینش و ویژگی‌های خود اندیشه کند، می‌تواند در تمام طول عمرش در حال تماشا و بررسی باشد و حقایق شگفت‌انگیز را زمانی متوجه می‌شود که از دید ظاهری فراتر رود و چشم دلش را بگشاید.
یکی از بزرگان می گوید که مردمان می گویند که چشم باز کنید تا عجایب ببینید و من می گویم که چشم فراز کنید تا عجایب ببینید. و هر دو حق است که منزل اول آن است که چشم ظاهر باز کند و عجایب ظاهر بیند، آنگاه به دیگر منزل رسد. و عجایب ظاهر را نهایت است که تعلق آن به اجسام عالم است و آن متناهی است و عجایب باطن را نهایت نیست که تعلق آن به ارواح و حقایق است و حقایق را نهایت نیست. و با هر صورتی روحی و حقیقتی است صورت نصیب چشم ظاهر است و حقیقت نصیب چشم باطن است و صورت سخت مختصر است. و مثال وی چنان بود که کسی زبانی بیند، پندارد که پاره ای گوشت است و دلی بیند، پندارد که پاره ای خون سیاه است. نگاه کن تا قدر این نصیب چشم ظاهر است، در جنب آنچه حقیقت زبان و دل است چیست؟ و همه اجزا و ذرات عالم همچنین است. هرکه بیش از چشم ظاهر ندارد و درجه وی به درجه ستوری نزدیک است. اما در بعضی خبرها هست که چشم ظاهر کلید چشم باطن است، بدین صفت برای نظر در عجایب آفرینش از فایده ای خالی نیست.
هوش مصنوعی: یکی از بزرگان می‌گوید که مردم توصیه می‌کنند چشم‌های خود را باز کنید تا شگفتی‌ها را ببینید. اما من می‌گویم باید نگاه خود را بالا ببرید تا شگفتی‌ها را مشاهده کنید. هر دو گفته صحیح است؛ زیرا ابتدا باید چشم ظاهری خود را باز کرد و شگفتی‌های ظاهری را دید، و سپس به مرحله‌ای بالاتر رسید. شگفتی‌های ظاهری نامحدود نیستند و مربوط به اجسام این جهان هستند، در حالی که شگفتی‌های باطنی بی‌نهایت‌اند و به ارواح و حقایق مربوط می‌شوند که آن‌ها نیز بی‌نهایت‌اند. هر صورتی برای چشم ظاهر قابل مشاهده است، در حالی که حقیقت برای چشم باطن قابل درک است و تصویر ظاهری بسیار محدود است. مثالی از این موضوع این است که اگر کسی زبانی را ببیند، ممکن است آن را صرفاً به عنوان تکه‌ای گوشت ببیند و دلی را فقط به صورت تکه‌ای خون تصور کند. اگر به این موضوع با دقت بنگرید، در می‌یابید که حقیقت زبان و دل چه اندازه فراتر از این تصورات محدود است. تمامی اجزا و ذرات جهان نیز به همین شکل هستند. هر کس که فقط به چشم ظاهر تکیه کند، به درجه‌ای نزدیک به موجودات سطحی خواهد بود. با این حال، در برخی از منابع آمده است که چشم ظاهری کلید چشم باطن است و بدین ترتیب، این دیدگاه برای بررسی شگفتی‌های آفرینش خالی از فایده نیست.
برای عبادت است، چون حج و غزو و زیارت گور انبیا و اولیا و صحابه و تابعین، بلکه زیارت علما و بزرگان دین که نظر در روی ایشان عبادت بود و برکه دعای ایشان بزرگ بود. و یکی از برکه مشاهدت ایشان آن بود که رغبت اقتدا کردن به ایشان پدید آید، پس دیدار ایشان هم عبادت بود و هم تخم عبادتهای بسیار بود. و چون فواید انفاس و سخنهای ایشان با آن یار شود و فواید مضاعف شود. و به زیارت گور بزرگان رفتن به قصد روا بود و این که رسول گفته است، «لا تشدو الرحال الا الی ثلثه مساجد یعنی مسجد مکه و مدینه و بیت المقدس» دلیل آن است که به بقاع و مساجد تبرک مکنید که همه برابر است، مگر این سه بقعه. اما نه چنان باشد که زیارت علما که زنده باشند در این نیاید، آنها که مرده باشند هم در این نیاید. پس به زیارت گور اولیا و علما رفتن به قصد و سفر کردن بدین سبب روا بود.
هوش مصنوعی: عبادت شکل‌های مختلفی دارد، از جمله حج، جهاد و زیارت آرامگاه انبیا، اولیا و صحابه. همچنین دیدار با علمای دین و شخصیت‌های بزرگ که حضورشان عبادت به شمار می‌آید و دعای آنها ارزشمند است. یکی از فواید دیدار با این افراد، رغبت به پیروی از آنهاست، بنابراین دیدارشان هم عبادت محسوب می‌شود و زمینه‌ساز عبادت‌های دیگر است. وقتی که انسان از وجود و سخن این بزرگواران بهره‌مند می‌شود، برکت بیشتری نصیبش خواهد شد. زیارت قبر بزرگان نیز از لحاظ شرعی مشروع است، چرا که پیامبر فرموده‌اند: «سفر نکنید مگر به سه مسجد»، که این نشان می‌دهد که سایر مکان‌ها نیز قابل احترام هستند، به جز این سه مسجد. اما این به این معنا نیست که دیدار با علمای زنده از ارزش کمتری برخوردار باشد و زیارت قبر علمای مرده هم از اهمیت خاصی برخوردار است. بنابراین سفر به قصد زیارت قبر اولیا و علمای دین جایز است.
سفر سیم
هوش مصنوعی: دوست عزیز، از طریق سفر سیم می‌توانید به آگاهی و تجربه‌های جدید دست پیدا کنید. این سفر به شما فرصتی می‌دهد تا با فرهنگ‌ها و دیدگاه‌های مختلف آشنا شوید و از زیبایی‌های طبیعی و تاریخی لذت ببرید. همچنین، به شما کمک می‌کند تا از روزمرگی خارج شوید و به کشف چهره‌های جدید زندگی بپردازید.
گریختن از اسبابی که مشوش دین باشد، چون جاه و مال و ولایت و شغل دنیا. و این سفر فریضه بود در حق کسی که رفتن راه دین بر وی میسر نباشد با مشغله دنیا. و هرچند که آدمی هرگز فارغ نتواند بود از ضرورات و حاجات خویش، ولیکن سبکبار تواند بود، و قدنجا المنخففون، سبکباران رسته اند، اگرچه بی بار نه اند. و هرکه را جایی حشمت و معرفت پدید آید، غالب آن بود که وی را از خدای تعالی مشغول کند. سفیان ثوری می گوید که روزگار به دست، خامل و مجهول را بیم است تا به معروف چه رسد. روزگار آن است که هرکجا تو را بشناختند بگریزی و جایی روی که کس تو را نداند. و هم وی را دیده اند انبان در پشت می رفت. گفتند، «کجا می روی؟» گفت، «به فلان ده طعام ارزان تر می دهند.» گفتند، «چنین روا می داری؟» گفت، «هرکجا که معیشت فراخ تر بود آنجا روید که آنجا دین به سلامت تر بود و دل فارغ تر بود.» و ابراهیم خواص به هیچ شهر چهل روز بی مقام نکردی.
هوش مصنوعی: فرار از چیزهایی که می‌تواند دین را دچار اختلال کند، مانند مقام، ثروت، قدرت و مشاغل دنیوی، امری ضروری است. این سفر برای کسانی که نمی‌توانند در مسیر دین قدم بردارند به خاطر مشغله‌های دنیوی واجب است. هرچند انسان هیچ‌گاه نمی‌تواند از نیازها و ملزومات خود فارغ باشد، اما می‌تواند در زندگی سبک‌بار باشد و بدون بار اضافی حرکت کند. اگرچه ممکن است بارهایی بر دوش داشته باشد، اما کسانی که اندکی سبک‌بارند، می‌توانند بهتر مسیر خود را بیابند. هر کس که مکانی از معاش و اعتبار پیدا کند، معمولاً مشغولیت‌هایی از خداوند پیدا خواهد کرد. سفیان ثوری می‌گوید در دنیای امروز فردی که به او شناخته شود، باید فرار کند و به جایی برود که کسی او را نشناسد. او همچنین داستان فردی را نقل می‌کند که با کیف پر از بار در حال حرکت بود و وقتی از او پرسیدند به کجا می‌رود، گفت به مکانی می‌رود که غذا ارزان‌تر است. او بیان کرد که هر جا معیشت بهتری وجود داشته باشد، باید به آنجا رفت؛ زیرا در آن مکان دین بهتر حفظ می‌شود و دل‌ها آرام‌تر است. همچنین ابراهیم خواص هیچگاه در هیچ شهری بیش از چهل روز نمانده است.
سفر تجارت بود در طلب دنیا و این سفر مباح است و اگر نیت آن باشد تا خود را و عیال خود را از روی خلق بی نیاز دارد، این سفر طاعت باشد و اگر طلب زیادت دنیاست برای تفاخر و تجمل، این سفر در راه شیطان است. و غالب آن بود که این کس همه عمر در رنج سفر باشد که زیادت کفایت را نهایت پدید نیست و ناگاه در آخر راه بر وی ببرند یا جایی غریب بمیرد و سلطان برگیرد. و نیکوترین آن بود که وارث برگیرد و در هوا و شهوت خویش خرج کند و از وی یاد نیارد و تا تواند وصیت به جای نیارد و وام نگزارد، وبال آخرت با وی بماند و هیچ غبن بیش از این نباشد که رنج همه وی کشد و وبال همه وی برد و راحت همه دیگری بیند.
هوش مصنوعی: سفر برای تجارت و کسب مال دنیا جایز است و اگر هدف از آن این باشد که خود و خانواده‌اش را از نیاز به دیگران بی‌نیاز کند، این سفر عمل نیکو و پسندیده‌ای است. اما اگر هدف از سفر تنها افزایش مال و ثروت برای فخر و تجمل باشد، این سفر در مسیر شیطان قرار دارد. اغلب کسانی که در این مسیر گام می‌گذارند، در تمام عمر خود در زحمت و دشواری سفر به سر می‌برند؛ زیرا هیچ حدی برای جمع‌آوری ثروت وجود ندارد و ممکن است ناگهان در پایان عمر آنها را، در جایی دور از وطن، از دست بدهند. بهترین حالت این است که فرد اموالی را به ارث بگذارد و آن را در راه هوس‌ها و شهوت‌های خود خرج کند و فراموش شود. در این حالت، او به وصیت و انجام امورات لازم نپرداخته و وامی برای خود نگذاشته است، در نتیجه بار سنگین عواقب اعمالش تنها بر دوش او خواهد بود و درد و رنج او به خود او محدود خواهد شد.
سفر تماشا و تفرج بود و این سفر مباح بود چون اندکی بود و گاه گاه باشد، اما اگر کسی گشتن در شهرها عادت گیرد و وی را هیچ غرضی نباشد مگر آن که شهرهای نو و مردمان غریب را می بیند، علما را در چنین سفر خلاف است. گروهی گفته اند که این رنجانیدن خود باشد بی فایده و این نشاید. و درست نزدیک ما آن است که این حرام نباشد که تماشا غرضی است. اگرچه خسیس است و مباح هرکسی در خور وی بود. و چنین مردم خسیس طبع باشد و این غرض نیز در خور وی باشد.
هوش مصنوعی: این سفر صرفاً برای دیدن و تفریح بوده و چون کوتاه مدت است مباح محسوب می‌شود. هرچند اگر کسی به گشت و گذار در شهرها عادت کند و هدفی جز مشاهده‌ی شهرهای جدید و مردم غریبه نداشته باشد، برخی از علما در این مورد نظر متفاوتی دارند. عده‌ای معتقدند که این کار بی‌فایده است و نادرست به شمار می‌آید. به طور کلی، چنین سفری حرام نیست و به دیدن و تماشا بستگی دارد. اگرچه این کار می‌تواند خودخواهانه باشد، اما انجام آن برای هر کسی متناسب با شخصیت وی طبیعی است. افرادی که به این سفر می‌روند معمولاً تمایل به صرفه‌جویی دارند و این نوع تماشا برای آن‌ها مناسب است.
اما گروهی اند از مرقع داران که عادت گرفته اند از شهری به شهری و از خانگاهی به خانگاهی می روند بی آن که به قصد پیری باشند که خدمت وی را ملازم گیرند، ولیکن مقصود ایشان تماشا بود که طاقت مواظبت بر عبادت ندارند و از باطن راه ایشان گشاده نشده باشد در مقامات تصوف، و به حکم کاهلی و بطالت طاقت آن ندارند که به حکم کسی از پیران نشینند بر یک جای. در شهرها می گردند و هرجا که سفره ای آبادان تر بود آنجا مقام کنند و چون آبادان نبود زبان به خادم دراز می کنند و جایی دیگر که سفره بهتر نشان دهند آنجا می روند و باشند که زیارت گوری بهانه گیرند که مقصود ما این است و نه آن باشد، این سفر اگر حرام نیست مکروه است و این قوم مذموم اند اگرچه عاصی و فاسق نه اند. و هرگاه که نان صوفیان خورند و سوال کنند و خود را بر صورت صوفیان فرانمایند، فاسق و عاصی باشند و آنچه ستانند حرام باشد که نه هر کسی که مرقع در پوشد و پنج نماز کند صوفی بود، بلکه صوفی آن بود که وی را طلبی باشد و روی در آن کار آورده باشد یا بدان رسیده بود و یا در کوشش آن بود که جز به صورتی در آن تقصیر نکند یا کسی بود که به خدمت این قوم مشغول باشد نان صوفیان بیش از این سه قوم را حلال نبود.
هوش مصنوعی: گروهی از مرقع‌پوشان وجود دارند که عادت کرده‌اند از یک شهر به شهر دیگر و از یک مهمان‌سرا به مهمان‌سرایی دیگر بروند، بدون آنکه هدفشان این باشد که با یک پیر همراه شوند و از او بهره ببرند. هدف اصلی آنها تماشا و گردش است و به خاطر تنبلی و بی‌حوصلگی نمی‌توانند زمان زیادی را صرف عبادت کنند. این افراد نه به مقام‌های صوفیانه دست یافته‌اند و نه آمادگی دارند که در یک جا بمانند و از یک مربی یاد بگیرند. آنها در شهرها به دنبال مکان‌هایی می‌گردند که سفره‌های بهتری داشته باشند و وقتی که چنین مکانی نیابند، زبان به شکایت از خادمین دراز می‌کنند و به جایی دیگر می‌روند. اگرچه ممکن است بهانه‌ای مانند زیارت قبر نیز بیاورند، اما هدف واقعی آنها این نیست. این نوع سفر اگرچه حرام نیست، ولی مکروه به حساب می‌آید و این افراد قابل سرزنش‌اند، هرچند که به لحاظ شرعی نه گناهکار و نه فاسق هستند. اگر آنها از غذاهای صوفیان بخورند و خود را به عنوان صوفی نشان دهند، در واقع گناهکارند و آنچه می‌خورند حرام است. زیرا صرف پوشیدن لباس صوفیانه و انجام پنج نماز کافی نیست تا کسی خود را صوفی بداند. واقعی‌ترین صوفی کسی است که در پی حقیقت و معنویت باشد و تمام تلاشش را برای رسیدن به آن به کار گیرد یا شخصی باشد که به خدمت این جماعت مشغول شود. در نتیجه، از غذاهای صوفیان بیشتر از این سه گروه برای دیگران حلال نیست.
اما آن که مرد عادتی بود و باطن وی از طلب و مجاهده ای در آن طلب خالی باشد و به خدمت مشغول نبود، وی بدانکه مرقع پوشد صوفی نباشد، بلکه اگر چیزی بر طراران وقف کرده باشند وی را مباح باشد که خویشتن بر صورت صوفی نمودن، بی آن که به صفت ایشان باشی، محض نفاق و طراری بود و بدترین این قوم آن باشد که سخنی چند به عادت صوفیان یاد گرفته باشد و بیهوده می گوید و پندارد که علم اولین و آخرین بر وی گشاده شد که آن سخن می تواند گفت. و باشد که شومی آن ورا به جایی کشد که در علم و علما به چشم حقارت نگرد و باشد که شرع نیز در چشم وی مختصر گردد و گوید که این خود برای ضعفاست. و کسانی که در راه قوی شدند ایشان را هیچ زیان ندارد و دین ایشان دو قله شد که به هیچ چیز نجاست نپذیرد. و چون بدین درجه رسد کشتن وی فاضلتر از کشتن هزار کافر در روم و هند که مردمان خود از کافر خویشتن را نگاه دارند، اما این ملعون مسلمانی را هم به زبان مسلمانی باطل کند، و شیطان در این روزگار هیچ دام فرو نکرد از این عظیمتر و بسیار کس در این دام افتادند و هلاک شدند.
هوش مصنوعی: اگر کسی فقط ظاهری از یک صوفی داشته باشد و در درونش هیچ تلاشی برای جستجوی حقیقت و خدمت به دیگران نباشد، او واقعاً صوفی نیست. این افراد ممکن است خود را در لباس صوفی معرفی کنند، اما این کار تنها نفاق و فریب است. بدتر از همه آن هایی هستند که چند عبارت از صوفیان یاد گرفته‌اند و تصور می‌کنند که به علم و دانش دست یافته‌اند در حالی که در واقعیت، فقط در اظهار خودشان به سطحی‌ترین شکل ممکن باقی مانده‌اند. این افراد ممکن است به علم و عالمان بی‌احترامی کنند و دین را در چشم خود کوچک شمارند. افرادی که در مسیر واقعی تقویت می‌شوند، از هیچ آسیبی نمی‌هراسند و دینشان به گونه‌ای می‌شود که به هیچ چیز آلودگی نمی‌پذیرد. در نهایت، اگر کسی به این درجه برسد، کشتن او حتی از کشتن هزار کافر هم بیشتر قابل توجه است، زیرا او به نام مسلمان بودن، حقایق را باطل می‌کند و در این دوران، شیطان دام‌هایی بزرگ‌تری از او ننداخته و بسیاری در این دام گرفتار آمده و نابود شده‌اند.