گنجور

بخش ۶۰ - آفات عزلت

بدان که از مقاصد دینی و دنیایی بعضی است که جز از دیگران حاصل نمی‌آید، و جز به مخالطت راست نشود و در عزلت فوت آن است و فوات آن آفت عزلت است، و آن شش است.

آفت اول

بازماندن از علم خواندن و تعلیم کردن. بدان که هرکه علمی که بر وی فریضه است نیاموخته باشد او را عزلت حرامت است و اگر فریضه آموخت و فهم نتواند کرد و خواهد که عزلت گیرد برای عبادت، روا باشد و اگر تواند که علوم شرع تمام بیاموزد، وی را عزلت گرفتن خسرانی عظیم باشد، چه هرکه پیش از علم حاصل کردن عزلت گیرد، بیشتر اوقات به خواب و بیکاری و اندیشه پراکنده ضایع کند و اگر همه روز به عبادت مشغول بود، چون علم محکم نکرده باشد، از غرور و مکر خالی نباشد در عبادت و از اندیشه خطا و محال خالی نباشد در اعتقاد و خواطری که وی را درآید در حق خدای تعالی، باشد که کفر باشد یا بدعت و وی نداند.

و در جمله عزلت علما را شاید، نه عوام را که عامی چون بیمار بود، وی را نشاید که از طبیب بگریزد و خود طبیبی خویش کند که زود هلاک شود.

اما تعلیم کردن، درجه آن بزرگ است. عیسی می‌گوید (ع) که «هرکه علم داند و بدان کار کند و دیگران را بیاموزد، وی را در ملکوت آسمان عظیم خوانند.» و تعلیم با عزلت راست نیاید، پس تعلیم از عزلت اولیتر و این به شرط آن بود که نیت وی نیت متعلم بود نه طلب جاه و مال و باید که علمی تعلیم کند که در دین نافع بود. و آن که مهم تر بود پیش دارد، مثلا چون به طهارت ابتدا کرد بگوید که طهارت جامه و پوست مختصر است و مقصود از وی طهارت دیگر است ورای آن و آن طهارت چشم و گوش و زبان و دست و جمله اندام‌هاست از معاصی و تفصیل آن بگوید و بفرماید تا بدان کار کند و اگر کار نکند و علمی دیگر طلب کند، مقصود وی جاه است و چون از طهارت فارغ شد بگوید که مقصود از این طهارت طهارتی دیگر است ورای آن و طهارت دل است از دوستی دنیا و از هرچه جز حق است تعالی.

و حقیقت لااله‌الاالله این است که وی را هیچ معبود نیست مگر خدای تعالی را و هرکه در بند هوای خویش است، فقد‌اتخذ‌الهه‌هوایه، هوای خویش را به خدایی کرده است و از حقیقت لااله الاالله محروم است و وجه گسستن از هوا نشناسد تا هر چه ما در رکن منجیات و مهلکات آورده‌ایم برنخواند و این فرض عین همه خلق است و چون شاگرد پیش از آن که از این علم فارغ شد، علم حیض و طلاق و خراج و فتاوی خصومات طلب کند، یا مذهب یا علم کلام و جدل و مناظره طلب کند با معتزله و کرامیان، بدان که جاه و مال طلب می‌کند نه دین، از وی دور باید بود که شر وی عظیم بود.

و چون با شیطان که وی را به هلاک وی دعوت می‌کند مناظره نکند و با نفس خویش که دشمن وی است خصومت نکند، و خواهد که مناظره و خصمی با ابوحنیفه و شافعی و معتزله کند، دلیل آن است که وی را شیطان به دست خویش گرفته است و بر وی می‌خندد و صفاتی که در درون وی است،چون حسد و کبر و ریا و دوستی دنیا و شره جاه و مال همه پلیدی‌هاست که سبب هلاک وی است. چون دل خود را از آن پاک نکند و بدان مشغول شود که در فتاوای نکاح و طلاق و سلم و اجارت کدام درست‌تر است و اگر کسی در آن خطا کرده است پیش از آن که نیست که مزد وی از دو به یکی آید که رسول (ص) گفته است که هرکه اجتهاد کرد و صواب کرد مزد وی دو است و اگر خطا کرد یکی، پس اگر مذهب شافعی گیرد یا آن ابوحنیفه صرفه پیش از این نیست و چون این صفات از خویش محو نکند، صرفه این هلاک دین وی است. و روزگار چنان شده است که در شهری بزرگ دو تن بیش نیابد که رغبت کند در تعلیم بر این وجه، پس مدرس را نیز عزلت گرفتن اولی‌تر است که هرکه علم کسی را آموزد که وی را قصد دنیا بود، همچنان بود که شمشیر به کسی فروشد که وی را قصد راه زدن بود، اگر گوید که باشد که روزی قصد دین کند، همچنان بود که گوید شاید این قاطع طریق روزی توبه کند و به عزا شود. و اگر گوید شمشیر وی را به توبه نخواند و علم وی را به خدای خواند، این هم غلط است که علم فتاوی خصومات و معاملات و علم کلام و نحو و لغت هیچ کس را به خدای نخواند که اندر این تحریص و ترغیب در دین نباشد، بلکه هریکی تخم حسد و مباهات و کبر و تعصب در دل وی می‌کارد و می‌پرورد، و لیس‌الخبر‌کالمعاینه نگاه کن تا کسانی که به چنین علم مشغول بودند چگونه بودند و چگونه مردند؟

آن علم که به آخرت دعوت کند و از دنیا بازخواند، علم حدیث و علم و تفسیر و این علوم باشد که در منجیات و مهلکات آورده‌ایم، لاجرم این علم را مندوب باید داشت که در همه کس اثر کند. الا به نادر کسی که بغایت سخت دل باشد. پس اگر بدین شرط که گفته آمد علم طلب کند، از وی عزلت گرفتن از کبایر عظیم باشد.

پس اگر علم حدیث و تفسیر و آنچه مهم باشد برخواند و هم طلب جاه بر خود غالب بیند، باید که از تعلیم بگریزد، چه اگر در تعلیم وی دیگران را خبر بسیار بود، لیکن هلاکت وی بود و وی فدای دیگران باشد. و از آن جمله بود که رسول (ص) گفت که خدای تعالی این دین را نصرت کند به کسانی که ایشان را از آن هیچ نصیب نبود. و مثل وی چون شمع بود که سرای به وی روشن بود و وی در سوختن و کاستن بود و بدین سبب بود که بشر حافی هفت قمطره از کتب حدیث که سماع داشت در زیر خاک دفن کرد و حدیث روایت نکرد و گفت، «از آن روایت نمی کنم که شهوت روایت می بینم از خویشتن، اگر شهوت خاموشی یافتمی، روایت کردمی». و چنین گفته‌اند بزرگان که حدثنا بابی است از دنیا و هرکه گوید حدثنا، می‌گوید مرا در پیشگاه نشانید.

و امیر‌المومنین علی (ع) به یکی بگذشت، بر کرسی مجلس می‌کرد گفت، «این می گوید اعرفونی مرا بشناسید». یکی از عمر دستوری خواست تا بامداد پس از نماز صبح مردمان را پند دهد. دستوری نداد. گفت، «از پند دادن نهی می‌کنی؟» گفت، «آری ترسم که چنان باد تکبر در خویشتن افکنی که به ثریا رسی.»

و رابعه عدویه، سفیان ثوری را گفتی، «نیک مردی اگر نه آنستی که دنیا دوست داری.» گفت، «آن چیست؟» گفت، «روایت حدیث دوست داری». و ابوسلیمان خطابی می گوید، «هرکه خواهد که با شما صحبت کند و علم آموزد در این روزگار، از ایشان حذر کنید و دور باشید که در ایشان نه مال است و نه جمال، به ظاهر دوست باشند و به باطن دشمن در وی ثنا گویند و به غیبت زشت گویند. همه اهل نفاق و سخن چیدن و مکر و فریفتن باشند. غرض ایشان آن بود که از تو نردبان خویش سازند به اغراض فاسد خویش و از تو خری سازند تا در هوای ایشان گرد شهر می‌برآیی و آمدن خویش نزدیک تو منتی دانند و خواهند که عز و جاه و مال خویش فدای ایشان کنی و به عوض آن که به نزدیک تو آیند به همه حقوق ایشان و خویشاوندان و پیوستگان ایشان قیام کنی و سفیه ایشان باشی با دشمنان ایشان و اگر در یکی از این خلاف کنی، آنگاه بینی که چه گویند در تو و در علم تو و چگونه دشمنی آشکارا شوند.» و حقیقت چنان است که وی گفت که هیچ شاگرد رایگان امروز استاد را قبول می‌نکند. اول اجرا خواهد که روان بود و مسکین مدرس نه طاقت آن دارد که به ترک شاگرد بگوید که آنگاه در چشم مردمان محتشم ننماید و نه اجرای ایشان راست تواند کرد بی خدمت ظالمان و مداهنت با ایشان و مسلمانی به سرایشان در‌دهد و از ایشان خود هیچ چیز نیابد، پس هرکه تعلیم تواند کرد و از این آفات دور تواند بود تعلیم از عزلت فاضل‌تر».

و اکنون شرط عامی آن است که هر عالمی را که بیند که مجلس و درس می‌کند، بر وی گمان بد نبرد که این برای جاه و مال می‌کند، بلکه باید که گمان برد که برای خدای تعالی می‌کند که فریضه وی این است که گمان چنین برد و چون باطن پلید باشد، گمان نیک را جای نباشد که هر کسی از مردمان آن پندارد که در درون وی است، پس این سخن برای آن می‌رود تا عالم شرط خویش بداند و عامی به حماقت این بهانه نگیرد و در حرمت علما تقصیر نکند که وی نیز هلاک شده باشد بدین گمان بد که به وی برد.

آفت دوم

آن است که از منفعت گرفتن و منفعت رسانیدن بازماند. اما منفعت گرفتن کسب بود که بی‌مخالطت راست نیاید و هرکه عیال دارد و به کسب مشغول نشود و عزلت گیرد نشاید که ضایع گذاشتن عیال از کبایر بود و اگر قدر کفایت دارد یا عیال ندارد، عزلت اولی‌تر.

اما منفعت رسانیدن صدقه دادن بود و به حق مسلمانان قیام کردن و اگر در عزلت جز به عبادت ظاهر مشغول نخواهد شد، کسب حلال و صدقه دادن وی را از عزلت فاضل‌تر باشد و اگر در باطن وی را راه گشاده است به معرفت جلال حق تعالی و انس به مناجات وی، این از همه صدقات فاضل‌تر که مقصود همه عبادت‌ها این است.

آفت سیم

آن است که از مجاهدت و ریاضت که به سبب صبر کردن بر اخلاق مردمان حاصل آید بازماند و این فایده بزرگ است کسی را که هنوز تمام ریضات نیافته باشد که خوی نیکو اصل همه عبادت‌هاست و بی مخالطت پیدا نیاید که خوی نیکو بود که بر محالات مردمان صبر کند و خادمان صوفیان مخالطت بدین کنند تا به سوال از عوام رعونت و کبر بشکنند و به نفقه صوفیان بخل را بشکنند و به احتمال از ایشان بدخویی از خویشتن ببرند و به خدمت ایشان برکت دعا و همت ایشان حاصل کنند. اول کار این بوده است، اگرچه اکنون نیت و اندیشه بگردیده است و بعضی را مقصود جاه و مال شده است. پس اگر کسی ریاضت یافته است، وی را عزلت فاضل‌تر که مقصود از ریاضت نه آن است که همیشه رنج می‌کشند، چنان که مقصود از دارو تلخی نیست، بلکه آن است که علت بشود، چون علت برفت همیشه خویشتن در تلخی دارو داشتن شرط نیست، بلکه مقصود ورای ریاضت است و آن همان حاصل کردن انس است به ذکر خدای تعالی و مقصود ریاضت آن است که هرچه وی را شاغل است از انس از خود دور کند تا بدان پردازد.

و بدان که چنان که ریاضت کردن لابد است، ریاضت دادن و تادیب کردن دیگران را هم از ارکان دین است و این با عزلت راست نیاید، بلکه شیخ را زا مخالطت با مریدان چاره نباشد و عزلت وی از ایشان شرط نبود. ولیکن چنان که از آفت ریا و طلب جاه حذر باید کرد علما را، شیوخ را نیز حذر باید کرد. چون به شرط باشد، مخالطت ایشان اولی‌تر از عزلت.

آفت چهارم

آن است که در عزلت وسواس غلبه کند و باشد که دل نفرت گیرد از ذکر و ملال افزاید و آن جز به موانست با مردمان برنخیزد. و ابن‌عباس می‌گوید رضی‌الله‌عنهما که اگر از وسواس نترسمی با مردمان ننشینمی و علی (ع) می گوید که راحت دل از دل بازمگیرید که چون دل را به یک بار اکراه کنی نابینا شود. پس باید که هر روزی یک ساعت باشد که به موانست وی استراحتی باشد که آن در نشاط بیفزاید، ولیکن باید که آن کسی باشد که با وی همه حدیث دین بود و احوال خویش در تقصیر دین و در تدبیر تیسیر اسباب گویند. اما با اهل غفلت نشستن، اگر همه یک ساعت بود، زیان کار بود و آن صفاتی که در جمله روز پدید آمده باشد تیره گرداند. رسول (ص) گفت، «هرکه به صفت دوست و همنشین خویش باشد، باید که گوش دارد که دوستی با که می‌دارد.»

آفت پنجم

آن که ثواب عبادت و تشییع جنازه و شدن به دعوت و تهنیت و تعزیت و حقوق مردمان فوت شود و اندر این کارها نیز آفات است و رسم نفاق و تکلف به وی راه یافته است. و کس بود که خویشتن از آفات نگاه نتواند داشت و به شرط قیام نتواند نمود، آن کس را عزلت اولی‌تر. و بسیار کس از سلف چنین کرده‌اند و این همه در باقی کرده که سلامت خویش در آن دیده‌اند.

آفت ششم

آن که در مخالطت کردن و قیام به حقوق مردمان نوعی از تواضع بود. در عزلت نوعی از تکبر باشد و بود که باعث از عزلت خواجگی و تکبر بود و آن که خواهد به زیارت مردمان نرود و مردمان نیز به زیارت وی نیایند. روایت کرده‌اند که در بنی‌اسرائیل حکیمی بود بزرگ و سی‌صد‌و‌شصت تصنیف کرده بود در حکمت تا پنداشت که نزد خدای تعالی ورا محلی پیدا آمد. وحی آمد پیمبر آن روزگار را که وی را بگوید که روی زمین بر بقبقه و بانک و نام خویش کردی و من این بقبقه تو را قبول نکنم، پس بترسید و دست از آن بداشت و در سنبی بنشست خالی. گفت، «اکنون خدای تعالی از من خشنود شد.» وحی آمد که خشنود نشده‌ام از وی. پس بیرون آمد و به بازارها رفتن اندر گرفت و با خلق مخالطت کرد و با ایشان می‌نشست و بر‌می‌خاست و طعام می‌خورد. وحی آمد که اکنون خشنودی من یافتی. پس بدان که باشد که کسی خود عزلت از تکبر کند که ترسد که در مجامع وی را حرمت ندارند یا ترسد که نقصان وی در علم یا در عمل بینند، آن زاویه را پرده نقصان خویش سازد و همیشه در آرزوی آن باشد که مردمان به زیارت وی روند و به وی تبرک کنند و دست وی بوسه دهند و این چنین عزلت عین نفاق باشد. و نشان آن که عزلت به حق بود به دو چیز بود: یکی آن که در زاویه هیچ بیکار نباشد، بل به ذکر و تفکر مشغول باشد یا به علم و عبادت مشغول باشد. دیگر آن که زیارت مردمان را کاره باشد که به نزدیک وی روند، مگر کسی که از وی فایده دینی بود.

ابوالحسن حاتمی از خواجگان طوس به سلام شیخ ابوالقاسم گرگانی شد و وی از اولیای بزرگ بود. عذر خواستن گرفت که تقصیر می‌کنم که کمتر می‌رسم. گفت، «ای خواجه عذر مخواه که همه از آمدن منت دارند و ما از نا‌آمدن منت داریم که ما را خود از آمدن مهتر پروای کس نیست، یعنی ملک‌الموت.»

امیری به نزدیک حاتم اصم شد. گفت، «چه حاجت داری؟» گفت، «آن که تو مرا نبینی و من تو را» و بدان که در زاویه نشستن برای آن که تا مردمان تعظیم کنند، جهلی بزرگ بود که اقل درجات آن است که بداند که از کار وی هیچ چیز به دست خلق نیست. و بدان که اگر بر سر کوهی شود، عیب جوی گوید که نفاق می‌کند و اگر به خرابات شود آن که دوست و مرید وی باشد گوید راه ملامت می‌رود تا خود را از چشم مردمان بیفکند. و در هرچه باشد، مردمان در حق وی دو گروه باشند. باید که دل در دین خود بندد نه در مردمان.

سهل تستری مریدی را دید کاری فرمود. گفت، «نتوانم از بیم مردمان». سهل روی به اصحاب کرد و گفت، «کس به حقیقت این کار نرسد تا از دو صفت یکی حاصل نکند. یا خلق از چشم وی بیفتد که جز خالق را نبیند، یا نفس وی از چشم وی بیفتد که باک ندارد به هر صفت که خلق وی را ببینند.» حسن بصری را گفتند که قومی به مجلس می‌آیند و سخن‌ها یاد می‌گیرند تا بدان اعتراض کنند و عیب آن می‌کنند. گفت، «من نفس خود را دیده‌ام که طمع فردوس اعلی و مجاورت حق تعالی می‌کند و هرگز طمع سلامت از مردان نکند که آفریدگار از زبان ایشان سلامت می‌نیابد.»

پس از این جمله آفات و فواید عزلت پدید آمد هرکسی باید حساب خویش برگیرد و خود را بر این عرضه کند تا بداند که وی را کدام اولی‌تر است.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که از مقاصد دینی و دنیایی بعضی است که جز از دیگران حاصل نمی‌آید، و جز به مخالطت راست نشود و در عزلت فوت آن است و فوات آن آفت عزلت است، و آن شش است.
هوش مصنوعی: برخی از اهداف دینی و دنیوی تنها با ارتباط و تعامل با دیگران به دست می‌آید و در تنهایی ممکن نیست. در واقع، انزوای فرد باعث از دست رفتن این اهداف می‌شود. در این زمینه شش نکته قابل توجه است.
بازماندن از علم خواندن و تعلیم کردن. بدان که هرکه علمی که بر وی فریضه است نیاموخته باشد او را عزلت حرامت است و اگر فریضه آموخت و فهم نتواند کرد و خواهد که عزلت گیرد برای عبادت، روا باشد و اگر تواند که علوم شرع تمام بیاموزد، وی را عزلت گرفتن خسرانی عظیم باشد، چه هرکه پیش از علم حاصل کردن عزلت گیرد، بیشتر اوقات به خواب و بیکاری و اندیشه پراکنده ضایع کند و اگر همه روز به عبادت مشغول بود، چون علم محکم نکرده باشد، از غرور و مکر خالی نباشد در عبادت و از اندیشه خطا و محال خالی نباشد در اعتقاد و خواطری که وی را درآید در حق خدای تعالی، باشد که کفر باشد یا بدعت و وی نداند.
هوش مصنوعی: عدم یادگیری علم بر انسان حرام است. هر کس باید علم لازم را فرا بگیرد و اگر کسی فریضه‌های دینی را یاد بگیرد اما نتواند موارد آن را به درستی بفهمد و بخواهد به گوشه‌نشینی و عبادت بپردازد، این کارش جایز است. اما اگر کسی بتواند تمام علوم شرعی را یاد بگیرد و باز هم از دنیای علوم دوری کند، این برای او ضرر بزرگی خواهد بود. زیرا اغلب مردم وقتی بدون علم به گوشه‌نشینی می‌پردازند، وقت خود را به خواب و بی‌کاری و افکار پراکنده می‌گذرانند. حتی اگر تمام روز را به عبادت بپردازند، چون علم را به درستی نیاموخته‌اند، ممکن است به غرور و فریب دچار شوند و باورها و اندیشه‌های نادرستی را در مورد خداوند داشته باشند که ممکن است به کفر یا بدعت منجر شود و خود نیز از این موضوع بی‌خبر باشند.
و در جمله عزلت علما را شاید، نه عوام را که عامی چون بیمار بود، وی را نشاید که از طبیب بگریزد و خود طبیبی خویش کند که زود هلاک شود.
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که تنها علما و دانشمندان باید در انزوا باشند، نه مردم عادی. چرا که مردم عادی مانند بیمارانی هستند که از پزشک خود فرار می‌کنند و سعی دارند خودشان درمانگری کنند که این کار به زودی به شکست و نابودی‌شان می‌انجامد.
اما تعلیم کردن، درجه آن بزرگ است. عیسی می‌گوید (ع) که «هرکه علم داند و بدان کار کند و دیگران را بیاموزد، وی را در ملکوت آسمان عظیم خوانند.» و تعلیم با عزلت راست نیاید، پس تعلیم از عزلت اولیتر و این به شرط آن بود که نیت وی نیت متعلم بود نه طلب جاه و مال و باید که علمی تعلیم کند که در دین نافع بود. و آن که مهم تر بود پیش دارد، مثلا چون به طهارت ابتدا کرد بگوید که طهارت جامه و پوست مختصر است و مقصود از وی طهارت دیگر است ورای آن و آن طهارت چشم و گوش و زبان و دست و جمله اندام‌هاست از معاصی و تفصیل آن بگوید و بفرماید تا بدان کار کند و اگر کار نکند و علمی دیگر طلب کند، مقصود وی جاه است و چون از طهارت فارغ شد بگوید که مقصود از این طهارت طهارتی دیگر است ورای آن و طهارت دل است از دوستی دنیا و از هرچه جز حق است تعالی.
هوش مصنوعی: تعلیم و آموزش در درجات بالایی قرار دارد. عیسی(ع) می‌فرمایند که کسی که علم دارد، آن را به کار می‌برد و دیگران را می‌آموزد، در حقیقت در ملکوت آسمان بزرگ خواهد بود. اما آموزش در تنهایی و عزلت نمی‌گنجد؛ بنابراین، تعلیم از عزلت بهتر است به شرطی که نیت معلم، آموزش به دیگران باشد و نه طلب قدرت و ثروت. همچنین باید علمی را آموزش دهد که در دین نافع باشد. ابتدا باید موضوعات اصلی را مطرح کند، برای مثال، وقتی صحبت از طهارت می‌کند، باید به طهارت ظاهری مانند پاکی لباس و بدن اشاره کند، اما هدف اصلی آن طهارت باطنی از گناهان و معاصی است. او باید در مورد این موضوعات توضیح دهد و افراد را به عمل کردن ترغیب کند. اگر فرد فقط به دنبال یادگیری موضوعات دیگر باشد، نشان‌دهنده قصد او برای کسب قدرت است. همچنین پس از اتمام موضوع طهارت، معلم باید به طهارت دل و دوری از تعلقات دنیوی اشاره کند.
و حقیقت لااله‌الاالله این است که وی را هیچ معبود نیست مگر خدای تعالی را و هرکه در بند هوای خویش است، فقد‌اتخذ‌الهه‌هوایه، هوای خویش را به خدایی کرده است و از حقیقت لااله الاالله محروم است و وجه گسستن از هوا نشناسد تا هر چه ما در رکن منجیات و مهلکات آورده‌ایم برنخواند و این فرض عین همه خلق است و چون شاگرد پیش از آن که از این علم فارغ شد، علم حیض و طلاق و خراج و فتاوی خصومات طلب کند، یا مذهب یا علم کلام و جدل و مناظره طلب کند با معتزله و کرامیان، بدان که جاه و مال طلب می‌کند نه دین، از وی دور باید بود که شر وی عظیم بود.
هوش مصنوعی: حقیقت این است که تنها معبود حق، خدای تعالی است و هر فردی که در زمینای خودخواهی و تمایلات نفسانی زندگی می‌کند، در واقع هوای نفس خود را به عنوان معبود انتخاب کرده و از حقیقت وحدانیت خداوند بی‌بهره است. تا زمانی که فرد نتواند از این تمایلات فاصله بگیرد، نمی‌تواند مطالب مربوط به نجات و خطرات را درک کند. این وضعیت شامل تمام انسان‌ها است. اگر فردی قبل از اینکه از علم صحیح مطلع شود، به دنبال امور فرعی مانند علم حیض و طلاق و مسائل مالی برود یا درگیر جدل و مناظره با گروه‌های مختلف شود، نشان‌دهنده این است که او به دنبال قدرت و ثروت است و نه دین. بنابراین، باید از او دوری جست، زیرا ضرر او بسیار بزرگ است.
و چون با شیطان که وی را به هلاک وی دعوت می‌کند مناظره نکند و با نفس خویش که دشمن وی است خصومت نکند، و خواهد که مناظره و خصمی با ابوحنیفه و شافعی و معتزله کند، دلیل آن است که وی را شیطان به دست خویش گرفته است و بر وی می‌خندد و صفاتی که در درون وی است،چون حسد و کبر و ریا و دوستی دنیا و شره جاه و مال همه پلیدی‌هاست که سبب هلاک وی است. چون دل خود را از آن پاک نکند و بدان مشغول شود که در فتاوای نکاح و طلاق و سلم و اجارت کدام درست‌تر است و اگر کسی در آن خطا کرده است پیش از آن که نیست که مزد وی از دو به یکی آید که رسول (ص) گفته است که هرکه اجتهاد کرد و صواب کرد مزد وی دو است و اگر خطا کرد یکی، پس اگر مذهب شافعی گیرد یا آن ابوحنیفه صرفه پیش از این نیست و چون این صفات از خویش محو نکند، صرفه این هلاک دین وی است. و روزگار چنان شده است که در شهری بزرگ دو تن بیش نیابد که رغبت کند در تعلیم بر این وجه، پس مدرس را نیز عزلت گرفتن اولی‌تر است که هرکه علم کسی را آموزد که وی را قصد دنیا بود، همچنان بود که شمشیر به کسی فروشد که وی را قصد راه زدن بود، اگر گوید که باشد که روزی قصد دین کند، همچنان بود که گوید شاید این قاطع طریق روزی توبه کند و به عزا شود. و اگر گوید شمشیر وی را به توبه نخواند و علم وی را به خدای خواند، این هم غلط است که علم فتاوی خصومات و معاملات و علم کلام و نحو و لغت هیچ کس را به خدای نخواند که اندر این تحریص و ترغیب در دین نباشد، بلکه هریکی تخم حسد و مباهات و کبر و تعصب در دل وی می‌کارد و می‌پرورد، و لیس‌الخبر‌کالمعاینه نگاه کن تا کسانی که به چنین علم مشغول بودند چگونه بودند و چگونه مردند؟
هوش مصنوعی: اگر فردی با شیطان که او را به هلاکت دعوت می‌کند، بحث نکند و با نفس خود که دشمن اوست، در ستیز نباشد، اما بخواهد با فقها و فرق مختلف مذهبی مناظره کند، این نشان می‌دهد که شیطان او را اسیر خود کرده و به او می‌خندد. در درون او افکاری همچون حسد، تکبر، ریا، دوستی دنیا و بخل نسبت به مال وجود دارد که همگی می‌توانند او را به سوی perdition ببرند. اگر او دل خود را از این بدی‌ها پاک نکند و به بحث درباره مسائل فقهی مثل نکاح و طلاق بپردازد، در حالی که همه این مسائل جزئی است، نشانی از گمراهی‌اش است. در دنیای امروز، در بسیاری از شهرها به سختی می‌توان دو نفر را یافت که به چنین آموزش‌هایی رغبتی داشته باشند، به همین دلیل بهتر است که مدرسین هم از آموزش پرهیز کنند. اگر کسی علمی را به کسی آموزش دهد که تنها به دنبال دنیا است، مثل این است که شمشیری به دست کسی بدهد که قصد آزار دیگران را دارد. اگرچه ممکن است او روزی به دین برگردد، اما امید به این بازگشت هم خود نوعی اشتباه است. علم فقه، جدل و سایر علوم بدون در نظر گرفتن نیت الهی، نمی‌تواند او را به خدا نزدیک کند و تنها کاشتن تخم حسد و کبر در دل او را به دنبال خواهد داشت. کافی است به سرنوشت افرادی که به چنین علم‌هایی مشغول بودند نگاهی بیندازیم تا ببینیم چگونه زندگی کردند و چگونه مردند.
آن علم که به آخرت دعوت کند و از دنیا بازخواند، علم حدیث و علم و تفسیر و این علوم باشد که در منجیات و مهلکات آورده‌ایم، لاجرم این علم را مندوب باید داشت که در همه کس اثر کند. الا به نادر کسی که بغایت سخت دل باشد. پس اگر بدین شرط که گفته آمد علم طلب کند، از وی عزلت گرفتن از کبایر عظیم باشد.
هوش مصنوعی: علمی که انسان را به آخرت دعوت کند و از دنیا دور کند، شامل علم حدیث، تفسیر و دیگر علوم مرتبط با نجات و خطرات است. بنابراین، این نوع علم باید مورد توجه و ارادت قرار گیرد، چون تأثیر آن بر همه افراد، جز در موارد نادر بر کسانی که دل‌هایشان بسیار سخت است، خواهد بود. پس اگر کسی با این شرایط علم یاد بگیرد، گناه‌های بزرگ را ترک کرده است.
پس اگر علم حدیث و تفسیر و آنچه مهم باشد برخواند و هم طلب جاه بر خود غالب بیند، باید که از تعلیم بگریزد، چه اگر در تعلیم وی دیگران را خبر بسیار بود، لیکن هلاکت وی بود و وی فدای دیگران باشد. و از آن جمله بود که رسول (ص) گفت که خدای تعالی این دین را نصرت کند به کسانی که ایشان را از آن هیچ نصیب نبود. و مثل وی چون شمع بود که سرای به وی روشن بود و وی در سوختن و کاستن بود و بدین سبب بود که بشر حافی هفت قمطره از کتب حدیث که سماع داشت در زیر خاک دفن کرد و حدیث روایت نکرد و گفت، «از آن روایت نمی کنم که شهوت روایت می بینم از خویشتن، اگر شهوت خاموشی یافتمی، روایت کردمی». و چنین گفته‌اند بزرگان که حدثنا بابی است از دنیا و هرکه گوید حدثنا، می‌گوید مرا در پیشگاه نشانید.
هوش مصنوعی: اگر کسی به علم حدیث و تفسیر و مسائل مهم مشغول شود و در عین حال بخواهد به مقام و شهرت دست یابد، باید از تدریس و تعلیم دوری کند؛ چرا که اگر در تدریس او دیگران چیزهای زیادی را یاد بگیرند، اما خودش به هلاکت می‌افتد و قربانی دیگران می‌شود. از جمله گفته‌های پیامبر (ص) این است که خداوند این دین را به کسانی یاری می‌کند که هیچ سهمی از آن ندارند. چنین افرادی مانند شمعی هستند که خانه را روشن می‌کنند، اما خود در حال سوختن و کاهش هستند. به همین دلیل، بشر حافی، هفت مجموعه از کتب حدیث را در زیر خاک دفن کرد و روایت نکرد. او گفت: «من از روایت می‌پرسم، چون به خاطر تمایل به روایت است و اگر این تمایل خاموش می‌شد، روایت می‌کردم». بزرگان نیز گفته‌اند که "حدثنا" یک فصل از دنیا است و هر کس بگوید "حدثنا"، در واقع می‌گوید مرا در پیشگاه قرار دهید.
و امیر‌المومنین علی (ع) به یکی بگذشت، بر کرسی مجلس می‌کرد گفت، «این می گوید اعرفونی مرا بشناسید». یکی از عمر دستوری خواست تا بامداد پس از نماز صبح مردمان را پند دهد. دستوری نداد. گفت، «از پند دادن نهی می‌کنی؟» گفت، «آری ترسم که چنان باد تکبر در خویشتن افکنی که به ثریا رسی.»
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین علی (ع) از کنار یک نفر عبور کرد که بر روی کرسی مجلس نشسته بود و می‌گفت: «مرا بشناسید.» یکی از افراد از عمر خواست که پس از نماز صبح مردم را نصیحت کند، اما او دستوری نداد. علی از او پرسید: «آیا از نصیحت کردن نهی می‌کنی؟» او پاسخ داد: «بله، می‌ترسم که اگر نصیحت کنی دچار تکبر شوی و خود را بالاتر از دیگران ببینی.»
و رابعه عدویه، سفیان ثوری را گفتی، «نیک مردی اگر نه آنستی که دنیا دوست داری.» گفت، «آن چیست؟» گفت، «روایت حدیث دوست داری». و ابوسلیمان خطابی می گوید، «هرکه خواهد که با شما صحبت کند و علم آموزد در این روزگار، از ایشان حذر کنید و دور باشید که در ایشان نه مال است و نه جمال، به ظاهر دوست باشند و به باطن دشمن در وی ثنا گویند و به غیبت زشت گویند. همه اهل نفاق و سخن چیدن و مکر و فریفتن باشند. غرض ایشان آن بود که از تو نردبان خویش سازند به اغراض فاسد خویش و از تو خری سازند تا در هوای ایشان گرد شهر می‌برآیی و آمدن خویش نزدیک تو منتی دانند و خواهند که عز و جاه و مال خویش فدای ایشان کنی و به عوض آن که به نزدیک تو آیند به همه حقوق ایشان و خویشاوندان و پیوستگان ایشان قیام کنی و سفیه ایشان باشی با دشمنان ایشان و اگر در یکی از این خلاف کنی، آنگاه بینی که چه گویند در تو و در علم تو و چگونه دشمنی آشکارا شوند.» و حقیقت چنان است که وی گفت که هیچ شاگرد رایگان امروز استاد را قبول می‌نکند. اول اجرا خواهد که روان بود و مسکین مدرس نه طاقت آن دارد که به ترک شاگرد بگوید که آنگاه در چشم مردمان محتشم ننماید و نه اجرای ایشان راست تواند کرد بی خدمت ظالمان و مداهنت با ایشان و مسلمانی به سرایشان در‌دهد و از ایشان خود هیچ چیز نیابد، پس هرکه تعلیم تواند کرد و از این آفات دور تواند بود تعلیم از عزلت فاضل‌تر».
هوش مصنوعی: رابعه عدویه به سفیان ثوری گفت: «اگر مرد خوبی هستی، نباید دنیا را دوست داشته باشی.» او پرسید: «این چه مشکلی دارد؟» جواب داد: «دوست داشتن روایت حدیث.» ابوسلیمان خطابی نیز می‌گوید: «هرکسی که می‌خواهد با شما صحبت کند و علم بیاموزد، در این زمان از او دوری کنید. زیرا در این افراد نه مال هست و نه زیبایی. آن‌ها ممکن است به ظاهر دوست به نظر برسند، اما در باطن دشمن هستند و از شما مدح می‌کنند و در غیبت بدگویی می‌کنند. این‌ها افراد نفاق هستند و به فریبکاری مشغول‌اند. هدفشان از این نزدیکی این است که از شما بهره‌برداری کنند و شما را در راستای اهداف خود قرار دهند، به طوری که شما را به خدمت خود وامیدارند و از شما می‌خواهند که برای آن‌ها وظایف و حقوق دیگران را انجام دهید. اگر در یکی از این موارد خلاف کنید، خواهید دید که چه نظراتی درباره شما و علمتان خواهند داشت و چگونه به دشمنی با شما خواهند پرداخت. واقعیت این است که امروزه هیچ شاگردی رایگان آماده نیست استاد را بپذیرد. معلمانی که ندارند به سختی می‌توانند با شاگردان خود صحبت کنند و دیگران را خجالت زده کنند. در عین حال، هیچ کس نمی‌تواند کار خود را درست انجام دهد بدون آن که با ستمگران مدارا کند و از آنها چیزی به دست آورد. بنابراین، هر کس بتواند علم را آموزش دهد و از این آفات دور باشد، از انزوا برتر است.
و اکنون شرط عامی آن است که هر عالمی را که بیند که مجلس و درس می‌کند، بر وی گمان بد نبرد که این برای جاه و مال می‌کند، بلکه باید که گمان برد که برای خدای تعالی می‌کند که فریضه وی این است که گمان چنین برد و چون باطن پلید باشد، گمان نیک را جای نباشد که هر کسی از مردمان آن پندارد که در درون وی است، پس این سخن برای آن می‌رود تا عالم شرط خویش بداند و عامی به حماقت این بهانه نگیرد و در حرمت علما تقصیر نکند که وی نیز هلاک شده باشد بدین گمان بد که به وی برد.
هوش مصنوعی: اکنون این انتظار می‌رود که هر فرد غیرعالمی وقتی عالمی را می‌بیند که در حال آموزش و تدریس است، بدگمانی نکند و فکر نکند که او تنها برای ثروت و مقام این کار را انجام می‌دهد. بلکه باید او را به نیکی قضاوت کند و بپندارد که این کار را برای خدای بزرگ انجام می‌دهد؛ زیرا این یک وظیفه دینی است. در صورتی که باطن آن عالم ناپاک باشد، تصور نیک از او جایی نخواهد داشت، زیرا مردم معمولاً از ویژگی‌های درونی دیگران آگاه نیستند. این کلام به این منظور است که عالم از ویژگی‌های خود آگاه باشد و افراد غیرعالم نباید به سادگی با بدگمانی به او آسیب بزنند و به حرمت علمای دین لطمه بزنند، چرا که ممکن است خود آنها هم به خاطر این بدگمانی دچار زیان شوند.
آن است که از منفعت گرفتن و منفعت رسانیدن بازماند. اما منفعت گرفتن کسب بود که بی‌مخالطت راست نیاید و هرکه عیال دارد و به کسب مشغول نشود و عزلت گیرد نشاید که ضایع گذاشتن عیال از کبایر بود و اگر قدر کفایت دارد یا عیال ندارد، عزلت اولی‌تر.
هوش مصنوعی: کسی که از کسب و کار و منفعت‌رسانی باز بماند، به راستی در اشتباهی بزرگ است. کسب و کار به معنای تولید درآمد است و نباید با آن در تضاد بود. فردی که خانواده دارد و به کار نمی‌پردازد و به گوشه‌نشینی روی می‌آورد، در واقع خانواده‌اش را به حال خود رها کرده و این عمل به گفته‌ها گناهی بزرگ است. اما اگر فردی از لحاظ مالی تأمین باشد یا خانواده‌ای نداشته باشد، در این صورت تنهایی و کناره‌گیری از دنیا می‌تواند مطلوب‌تر باشد.
اما منفعت رسانیدن صدقه دادن بود و به حق مسلمانان قیام کردن و اگر در عزلت جز به عبادت ظاهر مشغول نخواهد شد، کسب حلال و صدقه دادن وی را از عزلت فاضل‌تر باشد و اگر در باطن وی را راه گشاده است به معرفت جلال حق تعالی و انس به مناجات وی، این از همه صدقات فاضل‌تر که مقصود همه عبادت‌ها این است.
هوش مصنوعی: صدقه دادن به مردم و خدمت به جامعه برای مسلمانان اهمیت زیادی دارد. همچنین، اگر کسی در گوشه‌نشینی فقط به عبادت ظاهری بپردازد، کسب درآمد حلال و صدقه دادن از این انزوا ارزش بیشتری دارد. اگر در دلش راهی به درک جمال خداوند و نزدیکی به او پیدا کرده باشد، این حالت از هر صدقه و عبادتی ارزشمندتر است، زیرا هدف اصلی تمام عبادت‌ها همین نزدیکی به خداست.
آفت سیم
هوش مصنوعی: آفت سیم یکی از مشکلاتی است که می‌تواند به الکتریسیته و سیستم‌های برقی آسیب برساند. این آفت معمولاً به صورت یک نوع خطا یا نقص در سیم‌کشی‌ها بروز می‌کند و می‌تواند منجر به اتصالی، آتش‌سوزی یا کاهش کارایی سیستم‌های الکتریکی شود. برای جلوگیری از این مشکل، لازم است که سیستم‌های برقی به‌طور مرتب مورد بررسی و نگهداری قرار گیرند.
آن است که از مجاهدت و ریاضت که به سبب صبر کردن بر اخلاق مردمان حاصل آید بازماند و این فایده بزرگ است کسی را که هنوز تمام ریضات نیافته باشد که خوی نیکو اصل همه عبادت‌هاست و بی مخالطت پیدا نیاید که خوی نیکو بود که بر محالات مردمان صبر کند و خادمان صوفیان مخالطت بدین کنند تا به سوال از عوام رعونت و کبر بشکنند و به نفقه صوفیان بخل را بشکنند و به احتمال از ایشان بدخویی از خویشتن ببرند و به خدمت ایشان برکت دعا و همت ایشان حاصل کنند. اول کار این بوده است، اگرچه اکنون نیت و اندیشه بگردیده است و بعضی را مقصود جاه و مال شده است. پس اگر کسی ریاضت یافته است، وی را عزلت فاضل‌تر که مقصود از ریاضت نه آن است که همیشه رنج می‌کشند، چنان که مقصود از دارو تلخی نیست، بلکه آن است که علت بشود، چون علت برفت همیشه خویشتن در تلخی دارو داشتن شرط نیست، بلکه مقصود ورای ریاضت است و آن همان حاصل کردن انس است به ذکر خدای تعالی و مقصود ریاضت آن است که هرچه وی را شاغل است از انس از خود دور کند تا بدان پردازد.
هوش مصنوعی: این متن به اهمیت مجاهدت و ریاضت در شکل‌گیری اخلاق نیکو اشاره دارد و می‌گوید که صبر بر رفتارهای مردم می‌تواند به فرد کمک کند تا به خوی نیکو برسد. این ویژگی، اساس همه عبادت‌هاست و بدون تعامل با دیگران، دستیابی به این خوی امکان‌پذیر نیست. خادمان صوفیان با تعامل با مردم و پاسخ دادن به سوالات آنان به شکستن خودخواهی و کبر کمک می‌کنند و از طریق نفقه، بخل را از بین می‌برند. همچنین، این تعامل می‌تواند به فرد کمک کند تا از بدخویی‌های خود فاصله بگیرد و از برکت دعا و همت صوفیان بهره‌مند شود. کار اصلی این است که ریاضت نباید به معنای رنج کشیدن دائم باشد، بلکه هدف از آن رسیدن به انس با ذکر خداست. ریاضت به معنای دور کردن هر چیز مزاحم از خود است تا بتوان به این هدف دست یافت.
و بدان که چنان که ریاضت کردن لابد است، ریاضت دادن و تادیب کردن دیگران را هم از ارکان دین است و این با عزلت راست نیاید، بلکه شیخ را زا مخالطت با مریدان چاره نباشد و عزلت وی از ایشان شرط نبود. ولیکن چنان که از آفت ریا و طلب جاه حذر باید کرد علما را، شیوخ را نیز حذر باید کرد. چون به شرط باشد، مخالطت ایشان اولی‌تر از عزلت.
هوش مصنوعی: ریاضت و تلاش درونی برای خود ضروری است، اما آموزش و تربیت دیگران نیز بخش مهمی از دین به شمار می‌رود. تنهایی و دوری از مردم با این نوع تربیت سازگار نیست و استاد باید با شاگردان خود در ارتباط باشد. عزلت و انزوا از شاگردان شرط لازم نیست. اما باید توجه داشت که علما و استادان نیز باید از خطرات ریا و جلب توجه دوری کنند. به طور کلی، اگر وضعیت به گونه‌ای باشد که اتصال با دیگران امکان‌پذیر باشد، ارتباط با آنان از تنهایی ترجیح دارد.
آفت چهارم
هوش مصنوعی: آفت چهارم به موضوعی اشاره دارد که ممکن است در آینده مشکلاتی را به وجود بیاورد. این آفت می‌تواند ناشی از عوامل مختلفی مانند تغییرات محیطی، اجتماعی یا اقتصادی باشد که بر روی زندگی انسان‌ها تأثیر می‌گذارد. توجه به این آفت و تلاش برای پیشگیری یا کاهش اثرات آن، از اهمیت زیادی برخوردار است.
آن است که در عزلت وسواس غلبه کند و باشد که دل نفرت گیرد از ذکر و ملال افزاید و آن جز به موانست با مردمان برنخیزد. و ابن‌عباس می‌گوید رضی‌الله‌عنهما که اگر از وسواس نترسمی با مردمان ننشینمی و علی (ع) می گوید که راحت دل از دل بازمگیرید که چون دل را به یک بار اکراه کنی نابینا شود. پس باید که هر روزی یک ساعت باشد که به موانست وی استراحتی باشد که آن در نشاط بیفزاید، ولیکن باید که آن کسی باشد که با وی همه حدیث دین بود و احوال خویش در تقصیر دین و در تدبیر تیسیر اسباب گویند. اما با اهل غفلت نشستن، اگر همه یک ساعت بود، زیان کار بود و آن صفاتی که در جمله روز پدید آمده باشد تیره گرداند. رسول (ص) گفت، «هرکه به صفت دوست و همنشین خویش باشد، باید که گوش دارد که دوستی با که می‌دارد.»
هوش مصنوعی: انزوا و تنهایی می‌تواند به وسواس‌های ذهنی دامن بزند و موجب شود که فرد از یاد خدا بیزار شود و احساس خستگی و ملالت کند. این حال تنها با ارتباط و دوستی با دیگران بهتر می‌شود. ابن عباس می‌فرماید که اگر از وسواس نترسیدیم، نبایستی به تنهایی بمانیم. علی (ع) نیز می‌گوید که موجب آرامش دل است که با دیگران باشد، زیرا اگر دل را به زور وادار کنیم، ممکن است دچار کدر شدن و ناتوانی شود. بنابراین، بهتر است هر روز زمانی را برای معاشرت با دیگران اختصاص دهیم که بتواند به نشاط و شادابی‌مان بیفزاید. البته باید توجه داشت که این معاشرت با افرادی باشد که درباره دین و مسائل زندگی صحبت کنند و درد دل کنند. نشستن با افراد غافل، حتی برای یک ساعت نیز، می‌تواند مضر باشد و اثرات منفی بر روح و روان فرد بگذارد. پیامبر (ص) نیز فرمودند که هر کس باید دقت کند با چه کسانی دوست و همنشین می‌شود.
آفت پنجم
هوش مصنوعی: آفت پنجم
آن که ثواب عبادت و تشییع جنازه و شدن به دعوت و تهنیت و تعزیت و حقوق مردمان فوت شود و اندر این کارها نیز آفات است و رسم نفاق و تکلف به وی راه یافته است. و کس بود که خویشتن از آفات نگاه نتواند داشت و به شرط قیام نتواند نمود، آن کس را عزلت اولی‌تر. و بسیار کس از سلف چنین کرده‌اند و این همه در باقی کرده که سلامت خویش در آن دیده‌اند.
هوش مصنوعی: افرادی که به عبادت، تشییع جنازه، دعوت، تبریک و تسلیت پرداخته و حقوق دیگران را رعایت می‌کنند، ممکن است در این امور دچار آفت‌هایی شوند که به نفاق و ظاهرسازی منجر می‌گردند. اگر کسی نتواند از این آفات دور بماند و در شرایطی که باید عمل کند، نتواند به درستی عمل نماید، بهتر است به انزوا برود. بسیاری از گذشتگان نیز چنین کرده‌اند و این کار را به خاطر حفظ سلامت روحی و شخصی خود انتخاب کرده‌اند.
آفت ششم
هوش مصنوعی: آفت ششم به بررسی مشکلات و مسائل جدیدی می‌پردازد که ممکن است باعث ایجاد چالش‌ها و موانع در یک زمینه خاص شوند. این آفت به‌خصوص به نقاط ضعفی اشاره دارد که ممکن است بر عملکرد عمومی تأثیر بگذارد و نیاز به توجه و اصلاح دارد. بررسی این آفت می‌تواند به شناسایی راه‌حل‌ها و بهبود وضعیت کمک کند.
آن که در مخالطت کردن و قیام به حقوق مردمان نوعی از تواضع بود. در عزلت نوعی از تکبر باشد و بود که باعث از عزلت خواجگی و تکبر بود و آن که خواهد به زیارت مردمان نرود و مردمان نیز به زیارت وی نیایند. روایت کرده‌اند که در بنی‌اسرائیل حکیمی بود بزرگ و سی‌صد‌و‌شصت تصنیف کرده بود در حکمت تا پنداشت که نزد خدای تعالی ورا محلی پیدا آمد. وحی آمد پیمبر آن روزگار را که وی را بگوید که روی زمین بر بقبقه و بانک و نام خویش کردی و من این بقبقه تو را قبول نکنم، پس بترسید و دست از آن بداشت و در سنبی بنشست خالی. گفت، «اکنون خدای تعالی از من خشنود شد.» وحی آمد که خشنود نشده‌ام از وی. پس بیرون آمد و به بازارها رفتن اندر گرفت و با خلق مخالطت کرد و با ایشان می‌نشست و بر‌می‌خاست و طعام می‌خورد. وحی آمد که اکنون خشنودی من یافتی. پس بدان که باشد که کسی خود عزلت از تکبر کند که ترسد که در مجامع وی را حرمت ندارند یا ترسد که نقصان وی در علم یا در عمل بینند، آن زاویه را پرده نقصان خویش سازد و همیشه در آرزوی آن باشد که مردمان به زیارت وی روند و به وی تبرک کنند و دست وی بوسه دهند و این چنین عزلت عین نفاق باشد. و نشان آن که عزلت به حق بود به دو چیز بود: یکی آن که در زاویه هیچ بیکار نباشد، بل به ذکر و تفکر مشغول باشد یا به علم و عبادت مشغول باشد. دیگر آن که زیارت مردمان را کاره باشد که به نزدیک وی روند، مگر کسی که از وی فایده دینی بود.
هوش مصنوعی: افرادی که به خاطر تواضع و احترام به حقوق دیگران در جمع‌ها حاضر می‌شوند، از عزلت فرار می‌کنند زیرا عزلت می‌تواند به نوعی تکبر تعبیر شود. کسی که از ملاقات با دیگران خودداری می‌کند، باعث می‌شود مردم نیز به سراغ او نروند. در تاریخ آمده که در میان بنی‌اسرائیل، حکیمی وجود داشت که به خاطر عظمت علمش، از خدا مقام بلندی خواسته بود. خدا به پیامبر آن زمان وحی فرستاد و به او گفت که این حکیم در زمین برای خود نام و آوازه ایجاد کرده و این را نمی‌پذیرم. او از این پیام ترسید و بعد از آن به تنهایی نشسته و فکر کرد که خدا از او راضی شده است، اما وحی دیگری آمد و گفت که خدا از او راضی نیست. سپس او به بازار رفت و با مردم معاشرت کرد و در کنار آن‌ها غذا خورد. خدا به او وحی کرد که اکنون از او خشنود است. این نشان می‌دهد که بعضی افراد ممکن است خود را به خاطر ترس از کم‌ارزشی در جمع‌ها عزلت‌نشین کنند و در واقع می‌خواهند دیگران به دیدن‌شان بیایند و به آنها احترام بگذارند، که این نوع عزلت به معنای نفاق است. اما عزلت واقعی باید به دو دلیل باشد: یکی اینکه در عزلت به کاری مفید بپردازند، مانند یاد خدا یا علم و عبادت، و دیگری اینکه خود را نسبت به زیارت دیگران مفتخر دانسته و تنها برای کسانی که از ایشان بهره دینی می‌برند، محل حضور و توجه قرار دهند.
ابوالحسن حاتمی از خواجگان طوس به سلام شیخ ابوالقاسم گرگانی شد و وی از اولیای بزرگ بود. عذر خواستن گرفت که تقصیر می‌کنم که کمتر می‌رسم. گفت، «ای خواجه عذر مخواه که همه از آمدن منت دارند و ما از نا‌آمدن منت داریم که ما را خود از آمدن مهتر پروای کس نیست، یعنی ملک‌الموت.»
هوش مصنوعی: ابوالحسن حاتمی از اهالی طوس به دیدار شیخ ابوالقاسم گرگانی رفت که فردی بزرگ و محترم بود. حاتمی از او عذرخواهی کرد و گفت که به خاطر مشغله‌هایش کمتر سر می‌زند. شیخ در پاسخ گفت: «ای خواجه، عذر نیاور؛ چون همه از آمدن ما خوشحال می‌شوند و ما از نیامدن خود احساس ناراحتی داریم. چون ما خود را به آمدن کسی اهمیت نمی‌دهیم، بلکه ملک‌الموت، یعنی مرگ، نگران ماست.»
امیری به نزدیک حاتم اصم شد. گفت، «چه حاجت داری؟» گفت، «آن که تو مرا نبینی و من تو را» و بدان که در زاویه نشستن برای آن که تا مردمان تعظیم کنند، جهلی بزرگ بود که اقل درجات آن است که بداند که از کار وی هیچ چیز به دست خلق نیست. و بدان که اگر بر سر کوهی شود، عیب جوی گوید که نفاق می‌کند و اگر به خرابات شود آن که دوست و مرید وی باشد گوید راه ملامت می‌رود تا خود را از چشم مردمان بیفکند. و در هرچه باشد، مردمان در حق وی دو گروه باشند. باید که دل در دین خود بندد نه در مردمان.
هوش مصنوعی: شخصی به نزدیک حاتم اصم رفت و از او پرسید که چه نیازی دارد. حاتم پاسخ داد که می‌خواهد به گونه‌ای باشد که نه او کسی را ببیند و نه کسی او را ببیند. او همچنین اشاره کرد که نشستن در جایی که مردم به او احترام بگذارند، نشان‌دهنده جهالت بزرگی است و در بهترین حالت می‌داند که کارهایش تأثیری بر مردم ندارد. اگر در محلی بلند می‌شود، عیب‌جویان می‌گویند که او در حال نفاق است و اگر به جایی بیفتد که دوستانش باشند، آن‌ها او را سرزنش می‌کنند. در هر حال، مردم درباره او دو نظر متفاوت دارند. در نهایت، باید دل خود را به دین و باورهای خود بسپارد و نه به نظر مردم.
سهل تستری مریدی را دید کاری فرمود. گفت، «نتوانم از بیم مردمان». سهل روی به اصحاب کرد و گفت، «کس به حقیقت این کار نرسد تا از دو صفت یکی حاصل نکند. یا خلق از چشم وی بیفتد که جز خالق را نبیند، یا نفس وی از چشم وی بیفتد که باک ندارد به هر صفت که خلق وی را ببینند.» حسن بصری را گفتند که قومی به مجلس می‌آیند و سخن‌ها یاد می‌گیرند تا بدان اعتراض کنند و عیب آن می‌کنند. گفت، «من نفس خود را دیده‌ام که طمع فردوس اعلی و مجاورت حق تعالی می‌کند و هرگز طمع سلامت از مردان نکند که آفریدگار از زبان ایشان سلامت می‌نیابد.»
هوش مصنوعی: سهل تستری با یکی از مریدانش نشستی داشت و او را به کاری وا داشت. مرید گفت که نمی‌تواند به دلیل ترس از مردم این کار را انجام دهد. سهل به یارانش گفت که هیچ‌کس به حقیقت این کار نخواهد رسید مگر اینکه یکی از دو حالت برایش پیش آید: یا در نظر مردم به کلی از ارزش افتد و فقط خالق را ببیند، یا اینکه خود را به طوری از نظر بیندازد که از نظرات مردم بی‌خبر شود و به هیچ صفتی که مردم درباره‌اش دارند، اهمیت ندهد. همچنین درباره حسن بصری نقل شده که وقتی به او گفتند گروهی به جلسه می‌آیند تا از سخنان او یاد بگیرند و بعد اعتراض کنند و عیبی بیابند، او گفت که خود را دیده و همیشه آرزو دارد به بالاترین مقام و نزدیکی با حق تعالی برسد و هرگز آرزوی امنیت از زبان دیگران نداشته باشد، زیرا که آفریدگار از سخنان انسان‌ها بهره‌مند می‌شود.
پس از این جمله آفات و فواید عزلت پدید آمد هرکسی باید حساب خویش برگیرد و خود را بر این عرضه کند تا بداند که وی را کدام اولی‌تر است.
هوش مصنوعی: بعد از این جمله، مشکلات و مزایای تنهایی مشخص شد. هر فرد باید به بررسی وضعیت خود پرداخته و خود را در این زمینه ارزیابی کند تا بفهمد کدام گزینه برای او مناسب‌تر است.