گنجور

بخش ۴۰ - باب سوم

گروهی گمان کرده‌اند که مال دنیا همه حرام است یا بیشتر حرام و سه قسم شده‌اند: آن قوم که احتیاط و ورع بر ایشان غالب بوده است. گفته‌اند هیچ چیز نخورید، مگر گیاه که در دشت باشد و گوشت ماهی و صید و مثل این. و گروهی که بطالت و شهوت بر ایشان غالب بوده است. گفته‌اند فرق نباید کرد آن همه می‌بباید خورد. و گروهی که به اعتدال نزدیک‌تر بودند، گفتند آن همه نباید خورد الّا به مقدار ضرورت و این هر سه خطاست قطعا، بلکه درست آن است که حلالی روشن و حرامی روشن و شبهتی در میانه می‌باشد تا به قیامت، چنان که رسول (ص) گفته است، «آن کس که می‌پندارد که از مال دنیا حرام بیشتر است غلط می‌کند که حرام بسیار است لیکن بیشتر نیست». و فرق است میان بسیار و بیشتر، چنان که بیمار و مسافر لشکری بسیارند، ولیکن بیشتر ایشان نه‌اند. و ظالمان بسیارند، ولیکن مظلومان بیشترند و وجه این غلط در کتاب احیا به شرح و برهان گفته‌ایم.

و اصل آن است که بدانی که خلق را نفرموده‌اند که چیزی خورند که در علم خدای تعالی حلال باشد که در طاقت کس نیاید، بلکه فرموده‌اند که آن خورند که پندارند حلال است و حرامی آن پیدا نبوَد و این همیشه آسان به دست آید. و دلیل بر این آن است که رسول (ص) از مطهره مشرکی طهارت کرده است و عمر از سبوی زنی ترسا طهارت کرده است و اگر به شبهه بودندی نخوردندی و پلید خوردن حلال نبود. و غالب آن بود که دست ایشان پلید بود که خمر خورده باشند و مردار خورده ولیکن چون پلیدی ندانستی به پاکی گرفتند.

و صحابه در هر شهری که رسیدندی، طعام خریدندی و معاملت کردندی، با آن که در روزگار ایشان دزد و ربوا دهنده و خمر فروش همه بودند و دست از مال دنیا بنداشتند و همه را نیز برابر ندانستند و به قدر ضرورت قناعت نکردند، پس باید که بدانی که مردمان در حق تو شش قسم‌اند:

قسم اول

کسی که مجهول بود که از وی نه صلاح دانی و نه فساد، چنان که در شهر غریب شوی، روا بود که از هرکه خواهی نان خری و معاملت کنی که هرچه در دست وی است ظاهر آن است که ملک وی است و این دلیل کفایت است. جز به معاملتی که دلیل حرامی کند باطل نشود، اما اگر کسی در این توقف کند و طلب کسی کند که صلاح وی داند، آن از جمله ورع باشد، ولیکن واجب نبود.

قسم دوم

آن که وی را به صلاح دانی و از مال وی خوردن روا بود و توقف کردن از ورع نبود، بلکه از وسوسه بود. و اگر آن کس به سبب توقف کردن تو رنجور شود، آن رنجانیدن معصیت بود و گمان بد بردن به اهل صلاح خود معصیتی باشد.

قسم سوم

آن که او را ظالم دانی، چون عمال سلطانیان و یا دانی که جمله مال وی یا بیشتر، حرام است. از مال وی حذر واجب بود، مگر آن که دانی که از جایی حلال است که اینجا از حال وی علامتی ظاهر پدید آید بر آن که دست غصب است.

قسم چهارم

آن که دانی که بیشتر مال وی حرام است، ولیکن از حرام خالی نیست قطعا. بدانکه مردی دهقان بود، ولیکن عملی از آن سلطان دارد نیز و یا بازرگانی بود و با سلطان معاملت کند نیز. مال وی حلال بود و روا بود که بر بیشتر فراگیرد، ولیکن حذر کردن از ورع مهم است.

وکیل عبدالله ابن المبارک از بصره به وی نبشت که با کسانی معاملت کرده می‌آید که ایشان با سلطانیان معاملت می‌کنند. گفت، «‌اگر جز با سلطانیان معاملت ندارند با ایشان معاملت مکنید و اگر با دیگران نیز معاملت می‌کنند روا باشد با ایشان معاملت کردن.»

قسم پنجم

آن که ظالم وی نشناسی و از مال وی خبر نداری. اما اگر با وی علامت ظلم بینی، چون کلاه و قبا و صورت لشکریان، این نیز علامتی ظاهر است از معاملت ایشان باید حذر کردن تا آنگه که بدانی که آن مال که به تو می‌دهد از کجا می‌آرد.

قسم ششم

کسی که با وی علامت ظلم نبینی، ولیکن علامت فسق بینی، چنان که جامه دیبا پوشد یا ساخت زر دارد. و دانی که شراب خورد و در زنان نامحرم نگرد، درست آن است که از مال وی حذر کردن واجب نیاید که این، مال را حرام نگرداند. بیش از این نباشد که گوید که چون این حلال دارد، باشد نیز که از حرام حذر نکند، و بدین حکم نتوان کرد به حرامی مال وی که هیچ کس از معصیت معصوم نیست و بسیار کس بود که از مظالم حذر کند هر چند از معصیت حذر نکند.

این قاعده در فرق میان حلال و حرام نگاه باید داشت چون این نگاه داشت، اگر حرامی خورده آید که وی نداند، بدان مأخوذ نبود، همچنان که نماز به آنجا که نجاست است روا نبود، ولیکن اگر نجاستی باشد که وی نداند بدان مأخوذ نبود تا اگر پس آن بداند، بر یک قول قضای نماز واجب نشود که رسول (ص) در میان نماز نعلین بیرون کرد و نماز از سرآغاز نکرد و گفت، «جبرئیل مرا خبر داد که آلوده است.»

بدان که هرکجا که گفتیم که ورع از آن مهم است اگرچه واجب نیست شاید که سؤال کند از کجاست، به شرط آن که از آن رنجی حاصل نیاید. اگر آن کس از سوا وی بخواهد رنجید، سوال حرام بود که ورع احتیاط است و رنجانیدن حرام، بلکه باید که تلطف کند و بهانه آرد و نخورد و اگر نتواند بخورد تا آن کس رنجور نشود. و اگر از کسی دیگر بپرسی که ممکن باشد که بشنود، حرام بود که این تجسس بود و غیبت و گمان بد و این همه حرام است. برای احتیاط مباح حلال نشود. رسول (ص) مهمان شدی و نپرسیدی، الا جایی که سبب شبهت ظاهر بودی. و در ابتدا که در مدینه شد، آنچه ببردندی بپرسیدی که هدیه است یا صدقه، برای آن که جای شک بود و از آن هیچ کس رنجور نشدی. و بدان که اگر در بازاری مال سلطانی طرح کنند یا گوسپند غارتی افتد و بداند که بیشتر مال در آن بازار حرام است، باید که نخرد تا آنگاه که سؤال کند و بپرسد که از کجاست و اگر بیشتر حرام نباشد روا بود، ولیکن سؤال از ورع مهم باشد.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گروهی گمان کرده‌اند که مال دنیا همه حرام است یا بیشتر حرام و سه قسم شده‌اند: آن قوم که احتیاط و ورع بر ایشان غالب بوده است. گفته‌اند هیچ چیز نخورید، مگر گیاه که در دشت باشد و گوشت ماهی و صید و مثل این. و گروهی که بطالت و شهوت بر ایشان غالب بوده است. گفته‌اند فرق نباید کرد آن همه می‌بباید خورد. و گروهی که به اعتدال نزدیک‌تر بودند، گفتند آن همه نباید خورد الّا به مقدار ضرورت و این هر سه خطاست قطعا، بلکه درست آن است که حلالی روشن و حرامی روشن و شبهتی در میانه می‌باشد تا به قیامت، چنان که رسول (ص) گفته است، «آن کس که می‌پندارد که از مال دنیا حرام بیشتر است غلط می‌کند که حرام بسیار است لیکن بیشتر نیست». و فرق است میان بسیار و بیشتر، چنان که بیمار و مسافر لشکری بسیارند، ولیکن بیشتر ایشان نه‌اند. و ظالمان بسیارند، ولیکن مظلومان بیشترند و وجه این غلط در کتاب احیا به شرح و برهان گفته‌ایم.
هوش مصنوعی: برخی افراد تصور کرده‌اند که تمام مال و ثروت دنیا حرام است یا بیشتر آن حرام است و به سه دسته تقسیم شده‌اند: یک گروه که احتیاط و دوری از حرام در آن‌ها غالب است، معتقدند که فقط باید از گیاهانی که در دشت وجود دارد و گوشت ماهی و شکار استفاده کرد. گروهی دیگر که به دنبال لذت و تنوع هستند، می‌گویند هیچ فرقی نمی‌کند و همه چیز باید مصرف شود. و گروه سومی که به میانه‌روی نزدیک‌ترند، می‌گویند که نباید همه چیز را خورد، مگر در حد ضرورت. اما هیچ یک از این سه دیدگاه صحیح نیست. حقیقت این است که چیزهای حلال و حرام به روشنی مشخص‌اند و میان آن‌ها شک و شبهه‌هایی وجود دارد که تا قیامت ادامه دارد. پیامبر (ص) فرموده‌اند که کسی که فکر می‌کند تعداد حرام‌ها بیشتر از حلال‌هاست، در اشتباه است؛ زیرا حرام‌ها زیادند اما در مجموع بیشتر نیستند. تفاوتی بین "زیاد" و "بیشتر" وجود دارد؛ چنان‌که بیماران یا مسافران می‌توانند تعداد زیادی باشند، اما اکثریت آن‌ها نیستند. همچنین ظالم‌ها زیادند ولی مظلوم‌ها بیشترند. ما در کتاب "احیا" به تفصیل درباره دلیل این اشتباه توضیح داده‌ایم.
و اصل آن است که بدانی که خلق را نفرموده‌اند که چیزی خورند که در علم خدای تعالی حلال باشد که در طاقت کس نیاید، بلکه فرموده‌اند که آن خورند که پندارند حلال است و حرامی آن پیدا نبوَد و این همیشه آسان به دست آید. و دلیل بر این آن است که رسول (ص) از مطهره مشرکی طهارت کرده است و عمر از سبوی زنی ترسا طهارت کرده است و اگر به شبهه بودندی نخوردندی و پلید خوردن حلال نبود. و غالب آن بود که دست ایشان پلید بود که خمر خورده باشند و مردار خورده ولیکن چون پلیدی ندانستی به پاکی گرفتند.
هوش مصنوعی: اصل ماجرا این است که افراد نباید اجباراً چیزهایی بخورند که در علم خداوند حلال است، چرا که توانایی این کار برای همه میسر نیست. در عوض، باید از چیزهایی بخورند که به نظرشان حلال می‌رسد و هیچ حرامی در آن‌ها مشهود نیست. این کار همیشه راحت قابل انجام است. یک دلیل این موضوع این است که پیامبر اسلام از ظرف یک مشرک پاک شده و عمر نیز از سبوی زنی مسیحی طهارت گرفته است. اگر کار به شبهه و تردید می‌کشید، آن‌ها هرگز نمی‌خوردند و خوردن اشیاء ناپاک حلال نبود. معمولاً دست آن‌ها ممکن است آلوده بوده باشد، مثلاً به خاطر نوشیدن شراب یا خوردن مردار، اما چون پلیدی را نمی‌شناختند، نسبت به پاک بودن آن ظرف قضاوت کردند.
و صحابه در هر شهری که رسیدندی، طعام خریدندی و معاملت کردندی، با آن که در روزگار ایشان دزد و ربوا دهنده و خمر فروش همه بودند و دست از مال دنیا بنداشتند و همه را نیز برابر ندانستند و به قدر ضرورت قناعت نکردند، پس باید که بدانی که مردمان در حق تو شش قسم‌اند:
هوش مصنوعی: صحابه هر بار که به شهری می‌رسیدند، غذا خریداری می‌کردند و معامله انجام می‌دادند، با این که در آن زمان دزدی، رباخواری و فروش نوشیدنی‌های الکلی در جامعه رایج بود. اما آن‌ها از دنیا و مادیات دست کشیدند و همه چیز را یکسان ندانسته و به مقداری که لازم بود قانع نمی‌شدند. بنابراین باید بدانی که مردم نسبت به تو شش دسته هستند:
کسی که مجهول بود که از وی نه صلاح دانی و نه فساد، چنان که در شهر غریب شوی، روا بود که از هرکه خواهی نان خری و معاملت کنی که هرچه در دست وی است ظاهر آن است که ملک وی است و این دلیل کفایت است. جز به معاملتی که دلیل حرامی کند باطل نشود، اما اگر کسی در این توقف کند و طلب کسی کند که صلاح وی داند، آن از جمله ورع باشد، ولیکن واجب نبود.
هوش مصنوعی: اگر شخصی ناشناخته باشد و درباره او نه خوبی و نه بدی بدانیم، مانند زمانی که به شهری غریب می‌رویم، این اعتبار وجود دارد که می‌توانیم از هر کسی که بخواهیم خرید نان و انجام معامله کنیم. زیرا آنچه در دست اوست به ظاهر متعلق به اوست و این خود دلیلی برای اعتبار معاملات است. تنها در مورد معاملاتی که دلیل حرامی بر آن وجود داشته باشد، اعتبار معامله باطل می‌شود. اما اگر کسی بخواهد در این زمینه احتیاط کند و به دنبال فردی باشد که صلاح او را بداند، این رفتار نشانه‌ای از پرهیزگاری است، ولی انجام آن الزامی نیست.
آن که وی را به صلاح دانی و از مال وی خوردن روا بود و توقف کردن از ورع نبود، بلکه از وسوسه بود. و اگر آن کس به سبب توقف کردن تو رنجور شود، آن رنجانیدن معصیت بود و گمان بد بردن به اهل صلاح خود معصیتی باشد.
هوش مصنوعی: اگر شخصی را به عنوان انسان درستکار بشناسی و در خوردن مال او مشکلی نداشته باشی و این کار به دلیل وسوسه نباشد، باید بدانی که توقف کردن در این مورد صحیح نیست. اگر این شخص به خاطر عدم اقدام تو آسیب ببیند، آسیب رساندن به او معصیت محسوب می‌شود و داشتن گمان بد درباره افراد درستکار نیز یک نوع گناه است.
آن که او را ظالم دانی، چون عمال سلطانیان و یا دانی که جمله مال وی یا بیشتر، حرام است. از مال وی حذر واجب بود، مگر آن که دانی که از جایی حلال است که اینجا از حال وی علامتی ظاهر پدید آید بر آن که دست غصب است.
هوش مصنوعی: اگر کسی را به عنوان ظالم بشناسی، مانند کارگزاران سلاطین، یا اینکه بدانید تمام ثروت او یا بیشتر از آن حرام است، باید از مال او پرهیز کنید، مگر اینکه مطمئن شوید که بخشی از مال او حلال است و نشانه‌ای از این موضوع مشخص باشد که نشان دهد او در گرفتن آن مال از راهی نادرست عمل نکرده است.
آن که دانی که بیشتر مال وی حرام است، ولیکن از حرام خالی نیست قطعا. بدانکه مردی دهقان بود، ولیکن عملی از آن سلطان دارد نیز و یا بازرگانی بود و با سلطان معاملت کند نیز. مال وی حلال بود و روا بود که بر بیشتر فراگیرد، ولیکن حذر کردن از ورع مهم است.
هوش مصنوعی: کسی که می‌داند بخش عمده‌ای از مال او حرام است، به‌طور قطع از حرام خالی نیست. بدان که مردی کشاورز بوده، اما با سلطان نیز رابطه‌ای دارد. یا ممکن است تاجری باشد که با سلطان معامله می‌کند. مال او حلال است و جایز است که از آن بیشتر به‌دست آورد، اما احتیاط و پرهیز از موارد حرام مهم‌تر است.
وکیل عبدالله ابن المبارک از بصره به وی نبشت که با کسانی معاملت کرده می‌آید که ایشان با سلطانیان معاملت می‌کنند. گفت، «‌اگر جز با سلطانیان معاملت ندارند با ایشان معاملت مکنید و اگر با دیگران نیز معاملت می‌کنند روا باشد با ایشان معاملت کردن.»
هوش مصنوعی: وکلی از بصره به عبدالله ابن المبارک نوشت که افرادی که با او کار می‌کنند، با سلاطین نیز معاملات دارند. عبدالله در پاسخ گفت: «اگر تنها با سلاطین معامله می‌کنند، با آنها معامله نکنید، اما اگر با دیگران هم کار می‌کنند، پس معامله با آنها اشکالی ندارد.»
آن که ظالم وی نشناسی و از مال وی خبر نداری. اما اگر با وی علامت ظلم بینی، چون کلاه و قبا و صورت لشکریان، این نیز علامتی ظاهر است از معاملت ایشان باید حذر کردن تا آنگه که بدانی که آن مال که به تو می‌دهد از کجا می‌آرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی را که ظالم است نشناسی و از ثروت او اطلاعی نداشته باشی، ولی با دیدن نشانه‌هایی از ظلم او مانند لباس یا نشان لشکریانش متوجه شوی، این نیز نشانه‌ای است که باید از معاملات او احتیاط کنی تا زمانی که مطمئن شوی که آن ثروتی که به تو می‌دهد از کجا به‌دست آمده است.
کسی که با وی علامت ظلم نبینی، ولیکن علامت فسق بینی، چنان که جامه دیبا پوشد یا ساخت زر دارد. و دانی که شراب خورد و در زنان نامحرم نگرد، درست آن است که از مال وی حذر کردن واجب نیاید که این، مال را حرام نگرداند. بیش از این نباشد که گوید که چون این حلال دارد، باشد نیز که از حرام حذر نکند، و بدین حکم نتوان کرد به حرامی مال وی که هیچ کس از معصیت معصوم نیست و بسیار کس بود که از مظالم حذر کند هر چند از معصیت حذر نکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی را ببینی که ظاهراً ظلمی ندارد، اما نشانه‌های فسق در او مشاهده کنی، حتی اگر لباس‌های قیمتی بپوشد یا دارای اموال زیاد باشد، این به این معنا نیست که باید از مال او فاصله گرفت. چرا که صرف داشتن مال، آن را حرام نمی‌کند. او ممکن است در برخی امور حلال عمل کند، ولی در عین حال از حرام‌ها نیز پرهیز نکند. هیچ کس از ارتکاب گناه معصوم نیست و افرادی وجود دارند که از ظلم و ستم دوری می‌کنند، حتی اگر در دیگر جنبه‌های زندگی خود دچار معصیت باشند.
این قاعده در فرق میان حلال و حرام نگاه باید داشت چون این نگاه داشت، اگر حرامی خورده آید که وی نداند، بدان مأخوذ نبود، همچنان که نماز به آنجا که نجاست است روا نبود، ولیکن اگر نجاستی باشد که وی نداند بدان مأخوذ نبود تا اگر پس آن بداند، بر یک قول قضای نماز واجب نشود که رسول (ص) در میان نماز نعلین بیرون کرد و نماز از سرآغاز نکرد و گفت، «جبرئیل مرا خبر داد که آلوده است.»
هوش مصنوعی: این قاعده بر تفاوت بین حلال و حرام تأکید دارد. اگر فردی ندانسته چیزی حرام بخورد، بر او گناهی نیست. همچنین در مورد نماز، اگر فردی از نجاستی مطلع نباشد، نماز او باطل نیست. به عبارت دیگر، اگر بعداً بفهمد که در حال نماز به نجاست نزدیک بوده، مجبور به قضا کردن آن نماز نیست. رسول خدا (ص) نیز در موردی که در حین نماز از وجود نجاست مطلع شد، نماز را از ابتدا شروع نکرد و این نشان می‌دهد که جهل به نجاست باعث بطلان نماز نمی‌شود.
بدان که هرکجا که گفتیم که ورع از آن مهم است اگرچه واجب نیست شاید که سؤال کند از کجاست، به شرط آن که از آن رنجی حاصل نیاید. اگر آن کس از سوا وی بخواهد رنجید، سوال حرام بود که ورع احتیاط است و رنجانیدن حرام، بلکه باید که تلطف کند و بهانه آرد و نخورد و اگر نتواند بخورد تا آن کس رنجور نشود. و اگر از کسی دیگر بپرسی که ممکن باشد که بشنود، حرام بود که این تجسس بود و غیبت و گمان بد و این همه حرام است. برای احتیاط مباح حلال نشود. رسول (ص) مهمان شدی و نپرسیدی، الا جایی که سبب شبهت ظاهر بودی. و در ابتدا که در مدینه شد، آنچه ببردندی بپرسیدی که هدیه است یا صدقه، برای آن که جای شک بود و از آن هیچ کس رنجور نشدی. و بدان که اگر در بازاری مال سلطانی طرح کنند یا گوسپند غارتی افتد و بداند که بیشتر مال در آن بازار حرام است، باید که نخرد تا آنگاه که سؤال کند و بپرسد که از کجاست و اگر بیشتر حرام نباشد روا بود، ولیکن سؤال از ورع مهم باشد.
هوش مصنوعی: بدان که هر جا که صحبت از ورع می‌شود، این نکته مهم است که اگرچه ورع واجب نیست، ممکن است سوالاتی پیش بیاید. این سوالات باید به گونه‌ای مطرح شوند که سبب رنجش کسی نشوند. اگر کسی بخواهد از تو سؤالی بپرسد و بداند که این سوال ناراحتش خواهد کرد، در چنین شرایطی پرسش بلافاصله حرام می‌شود. در عوض، باید با نرمی و ملایمت برخورد کنی و بهانه‌ای بیاوری تا از کلمه‌ای که ممکن است موجب رنجش شود، پرهیز کنی. همچنین، اگر نمی‌توانی از غذایی بخوری مگر اینکه کسی ناراحت نشود، باید این کار را بکنی. اگر بخواهی از کسی دیگر بپرسی و احتمال داشته باشد که آن فرد بشنود، این تجسس و غیبت محسوب می‌شود و حرام است. باید مراقب باشی که برای احتیاط مباح، نباید مرتکب حرام شوی. رسول اکرم (ص) زمانی که مهمان می‌شد، سؤالی نمی‌کرد، مگر در مواقعی که واضح بود. به طور مثال، وقتی به مدینه آمد، از آنچه می‌بردند می‌پرسید که آیا هدیه است یا صدقه، چون در آن زمان شبهه وجود داشت اما هیچ‌کس از این سوال‌ها آزرده نمی‌شد. اگر در بازاری کالایی از سوی سلطانی ارائه شود یا گوسفند غارتی در آنجا باشد و بدانی که بیشتر اموال آن بازار حرام است، باید تا زمانی که از منبع آن پرسش نکردی، خرید را به تأخیر بیندازی. اگر هم بدانی که بیشتر اموال حرام نیست، خرید کردن جایز است، اما سوال در مورد ورع اهمیت دارد.