گنجور

شمارهٔ ۸ - این ابیات را وقتی که از نردبان افتاده و پایش شکسته برای بعضی از دوستان خود فرستاده و شکایت از درد پا و اظهار ملال از فراق آن دوست کرده

دور از جمال جاه تو ای صدر ارجمند
افتاد پای بنده به دست شکسته بند
باز آمدی ز راه و نگفتی چگونه ای
تاگفتمی که پای چگونه ست و درد چند
دست قضای بد ز سر نردبان شوم
بگرفت پای من به بن ناودان فکند
هر مردو زن که دید قوامیت را چنان
فریاد خواند وروی خراشید و موی کند
تا شخص من پیاده شد از بار گیر جان
از دست درد مقرعه خوردم هزار و اند
لابد به خاک تیره درآید سر سوار
چون درمیان راه خطا شد سم سمند
رنجور دل شوی چو بدانی که روزگار
چون می گذشت بر من مسکین مستمند
بر جان من گشاده بلا روز و شب کمین
در گردنم فتاده ز درد آتشین کمند
از دست بنده زهر شکر بود پیش ازین
و امروز پای اوست چونی گشته بندبند
تو آمدی و بنده نیامد به خدمتت
زیرا که پست کرد مرا گنبد بلند
من بی شما چهار برادر معذبم
در چارمیخ درد بمانده تنی نژند
رنجم زیادت است ز نادیدن شما
از رنج دل فزوده شود درد دردمند
این «خود» به ترکه هر که ببیند بگویدم
چون تو کسی چگونه کند کار ناپسند
بر نردبان چه کار تو را تا در اوفتی
از دست تو رسید به پای تو برگزند
این گویدم که پای تو را به بود طلی
وان گویدم که نه نه طلی چیست خشک بند
آن گویدم که چشم به دست این سپند سوز
بر آتش بلا بنشان باد چون سپند
صدگونه پند می دهدم کمتر ابلهی
کو چاه و بند باز نداند ز جاه و پند
ای در کف سعادت تو گرز گاوسار
ببریده خشم تو سر دشمن چو گوسفند
بر نردبان اگر به حماقت نرفتمی
هرگنده سبلتی نزدندیم ریشخند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دور از جمال جاه تو ای صدر ارجمند
افتاد پای بنده به دست شکسته بند
هوش مصنوعی: ای صدر بزرگ، دوری از زیبایی و مقام تو باعث شده که بنده، با دلی شکسته و پای مجروح، در اینجا بیفتد.
باز آمدی ز راه و نگفتی چگونه ای
تاگفتمی که پای چگونه ست و درد چند
هوش مصنوعی: تو بازگشتی و هیچ نگفتی حال و احوالت چگونه است، تا من بگویم پایم چگونه است و چه دردهایی دارم.
دست قضای بد ز سر نردبان شوم
بگرفت پای من به بن ناودان فکند
هوش مصنوعی: بدترین سرنوشت دست مرا از بالای نردبان به پایین کشید و به ته ناودان انداخت.
هر مردو زن که دید قوامیت را چنان
فریاد خواند وروی خراشید و موی کند
هوش مصنوعی: هر مرد و زنی که قوامیت را دید، به شدت فریاد زد و از شدت احساسش، به خود آسیب زد و موهایش را کند.
تا شخص من پیاده شد از بار گیر جان
از دست درد مقرعه خوردم هزار و اند
هوش مصنوعی: وقتی از بار زندگی پایین آمده و از مشکلات و رنج‌ها رنج می‌برم، هزار بار احساس درد و سختی کرده‌ام.
لابد به خاک تیره درآید سر سوار
چون درمیان راه خطا شد سم سمند
هوش مصنوعی: مسلماً سر rider به خاک تیره خواهد افتاد چون در میانه راه به خطا رفته است.
رنجور دل شوی چو بدانی که روزگار
چون می گذشت بر من مسکین مستمند
هوش مصنوعی: اگر بدانید که روزگار چگونه بر من سخت گذشته است، قلب‌تان دچار غم و اندوه خواهد شد.
بر جان من گشاده بلا روز و شب کمین
در گردنم فتاده ز درد آتشین کمند
هوش مصنوعی: در زندگی من همیشه مشکلات و مصیبت‌ها در کمین هستند و همچنان که درد و رنج مرا آزار می‌دهد، انگار در دام سختی گرفتار شده‌ام.
از دست بنده زهر شکر بود پیش ازین
و امروز پای اوست چونی گشته بندبند
هوش مصنوعی: قبل از این، زهر تلخی از من به تو رسیده بود و امروز خود را در چنگال تو می‌بینم که چگونه به دستانت وابسته شده‌ام.
تو آمدی و بنده نیامد به خدمتت
زیرا که پست کرد مرا گنبد بلند
هوش مصنوعی: تو آمدی و من نتوانستم به خدمتت بیایم، چون گنبد بلند مرا به پایین آورد و در جای خود پست کرد.
من بی شما چهار برادر معذبم
در چارمیخ درد بمانده تنی نژند
هوش مصنوعی: من بدون شما چهار برادر به شدت در عذابم و در درد، مثل اینکه به میخ‌های تند ناخوشایندی وابسته‌ام.
رنجم زیادت است ز نادیدن شما
از رنج دل فزوده شود درد دردمند
هوش مصنوعی: درد و رنج من به خاطر اینکه شما را نمی‌بینم بسیار زیاد است و این رنج دل من تنها باعث افزایش درد درونم می‌شود.
این «خود» به ترکه هر که ببیند بگویدم
چون تو کسی چگونه کند کار ناپسند
هوش مصنوعی: هر کس که نیکی‌های تو را ببیند، چگونه می‌تواند به کارهای ناشایست دست بزند؟
بر نردبان چه کار تو را تا در اوفتی
از دست تو رسید به پای تو برگزند
هوش مصنوعی: اگر در نردبان بالا بروی، چه مسئولیتی داری که به زمین بیفتی. در نهایت، آنچه که از تو باقی می‌ماند، انتخاب دیگران است که تو را به اوج می‌برند.
این گویدم که پای تو را به بود طلی
وان گویدم که نه نه طلی چیست خشک بند
هوش مصنوعی: من می‌گویم که پای تو بهتر است از طلا، و او می‌گوید که نه، طلا چیست، وقتی خشک و بی‌فایده است.
آن گویدم که چشم به دست این سپند سوز
بر آتش بلا بنشان باد چون سپند
هوش مصنوعی: من به کسی اشاره می‌کنم که با چشم‌هایش به من کمک می‌کند تا آتش مشکلات و سختی‌ها را خاموش کنم، مانند اینکه دود سمبل در آتش بلای زندگی‌ام را کاهش دهد.
صدگونه پند می دهدم کمتر ابلهی
کو چاه و بند باز نداند ز جاه و پند
هوش مصنوعی: من از هر نوع نصیحتی به مردم می‌زنم، اما کمتر کسی پیدا می‌شود که از مشکلات و خطرات آگاه باشد و به دو معنای عمیق زندگی توجه کند.
ای در کف سعادت تو گرز گاوسار
ببریده خشم تو سر دشمن چو گوسفند
هوش مصنوعی: ای کسی که در دستانت سعادت و خوشبختی است، اگر خشم تو مانند گرزی بر سر دشمنان فرود آید، آنها همچون گوسفندانی در برابر تو خواهند بود.
بر نردبان اگر به حماقت نرفتمی
هرگنده سبلتی نزدندیم ریشخند
هوش مصنوعی: اگر به طور احمقانه‌ای بر نردبان بالا نمی‌رفتم، هرگز در برابر یک سبیل بزرگ مسخره نمی‌شدم.