گنجور

شمارهٔ ۱۱۰ - در مرثیت سیدالشهدا علیه السلام و ذکر مصائب آن حضرت و اهل بیت او گوید

روز دهم ز ماه محرم به کربلا
ظلمی صریح رفت بر اولاد مصطفی
هرگز مباد روز چو عاشور در جهان
کان روز بود قتل شهیدان به کربلا
آن تشنگان آل محمد اسیروار
بر دشت کربلا به بلا گشته مبتلی
اطفال و عورتان پیمبر برهنه تن
ازپرده رضا همه افتاده بر قضا
فرزند مصطفی و جگر گوشه رسول
سر بر سر سنان و بدن بر سر ملا
عریان بمانده پردگیان سرای وحی
مقتول گشته شاه سراپرده عبا
قتل حسین و بردگی اهل بیت او
هست اعتبار «و» موعظه ما و غیرما
دل در جهان مبند کزو جان نبرده اند
پرورده پیمبر و فرزند پادشا
هرگه که یادم آید از آن سید شهید
عیشم شود منغض و عمرم شود هبا
ای بس بلا و رنج که برجان او رسید
از جور و ظلم امت بی رحم و بی حیا
در آرزوی آب چنوئی به داد جان
لعنت برین جهان بنفرین بی وفا
آن روزها که بود در آن شوم جایگاه
مانده چو مرغ در قفس از خوف بی رجا
باهرکسی همی به تلطف حدیث کرد
آن سید کریم نکو خلق خوش لقا
تا آن شبی که روز دگر بود قتل او
می دادشان نوید و همی گفتشان ثنا
گویند کاین قدر شب عاشور گفته بود
آمد شب وداع چو تاریک شد هوا
روز دگر چنانکه شنیدی مصاف کرد
حاضر شده ز پیش و پس اعدا و اولیا
بر تن زره کشیده و بر دل گره زده
رویش ز غبن تافته پشتش ز غم دو تا
از آسمان دولت او ماه گشته گم
وز آفتاب صورت او گم شده ضیا
در بوستان چهره و شاخ زبان او
از گل برفته رنگ و ز بلبل شده نوا
خونش چکیده از سرشمشیر بر زمین
یاقوت درفشانده ز مینا به کهربا
از بهر شربتی ببر لشکر یزید
بر «من یزید» داشته جان گران بها
لب خشک از آتش دل و رخ ز آب دیده تر
دل با خدای برده و تن داده در قضا
بگرفته روی آب سپاه یزید شوم
بی آب چشم و سینه پر از آتش هوا
از نیزه ها چو بیشه شده حرب گاهشان
ایشان درو خروشان چون شیر و اژدها
بر آهوان خوب مسلط سگان زشت
بر عدل ظلم چیره شده بر بقا فنا
اینها در آب تشنه و ایشان به خونشان
از مهر سیر گشته و ز کینه ناشتا
بر قهر خاندان نبوت کشیده تیغ
تا چون کنندشان به جفا سر ز تن جدا
آهخته تیغ بر پسر شیر کردگار
آن باغیان باقی شمشیر مرتضا
ایشان قوی ز آلت و ساز و سلاح و اسب
و اینها ضعیف و تشنه و بی برگ و بی نوا
میر و امام شرع حسین علی که بود
خورشید آسمان هدی شاه اوصیا
از چپ و راست حمله همی کرد چون پدر
تابود در تنش نفسی و رگی به جا
خویش و تبار او شده از پیش او شهید
فرد و وحید مانده در آن موضع بلا
افتاده غلغل ملکوت اندر آسمان
برداشته حجاب افق امر کبریا
بر خلد منقطع شده انفاس حورعین
بر عرش مضطرب شده ارواح انبیا
خورشید و ماه تیره و تاریک برفلک
آرامش زمین شده چون جنبش سما
زهرا و مصطفی و علی سوخته ز درد
ماتم سرای ساخته برسد ره منتها
در پیش مصطفی شده زهرای تنگدل
گویان که چیست درد حسین مرا دوا
تا کی ز امت تو به ما رنجها رسد
دانم که ای پدر ندهی تو بدین رضا
فرزند من که هست تو را آشنای جان
در خون همی کند به مصاف اندر آشنا
از تشنگی روانش بی صبر و بی شکیب
گرمای کربلا شده بی حدو منتها
او در میان آن همه تیغ و سنان و تیر
دانی همی که جان و جگر خون شود مرا
زنده نمانده هیچ کس از دوستان او
در دست دشمنانش چرا کرده ای رها
یک ره بنال پیش خداوند دادگر
تا از شفاعت تو کند حاجتم روا
گفتا رسول باش که جان شریف او
زان قتلگاه زود خرامد بر شما
ایشان درین که کرد حسین علی سلام
جدش جواب داد و پدر گفت مرحبا
زهرا  ز جای جست و به رویش در اوفتاد
گفت ای عزیز ما تو کجائی و ما کجا
چون رستی از مصاف و چه کردند باتو قوم
مادر در انتظار تو دیر آمدی چرا؟
کار چو تو بزرگ نه کاری بود حقیر
قتل چو تو شهید نه قتلی بود خطا
فرزند آن کسی که ز ایزد برای اوست
در باغ وحی جلوه طاوس «هل اتی »
در خانه نبوت و عصمت برای تو
سادات را جمال شد اسلام را بها
شاه امام نسل پیمبر نسب توئی
کشته به تیغ قهر تو را لشکر جفا
آب فرات بر تو ببستند ناکسان
آمیختند خون تو با خاک کربلا
بر جان تو گشاده کمین دشمنان کین
باتو نمانده هیچ کس از دوست و آشنا
نه هیچ مهربان که تولا کند به تو
نه هیچ سنگدل که محابا کند تو را
سینه دریده حلق بریده فکنده دست
غلتان به خون و خاک سر از تن شده جدا
بر سینه عزیز تو بر اسب تاخته
ای هم چو مصطفی ز همه عالم اصطفا
اندام تو چگونه بود زیر نعل اسب
کز روی لعل تو نزدی گرد گل صبا
رخت و بنه به غارت و فرزند و زن اسیر
در دست آن جماعت پر زرق و کیمیا
اولاد و آل تو متحیر شده ز بیم
وز آه سردشان متغیر شده هوا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روز دهم ز ماه محرم به کربلا
ظلمی صریح رفت بر اولاد مصطفی
هوش مصنوعی: در روز دهم ماه محرم، در کربلا ظلم آشکاری بر فرزندان پیامبر انجام شد.
هرگز مباد روز چو عاشور در جهان
کان روز بود قتل شهیدان به کربلا
هوش مصنوعی: هرگز نگذار روزی مثل روز عاشورا در دنیا بیفتد، چون آن روز روزی است که شهدای کربلا به قتل رسیدند.
آن تشنگان آل محمد اسیروار
بر دشت کربلا به بلا گشته مبتلی
هوش مصنوعی: آن کسانی که تشنه‌ی محبت آل محمد هستند، در دشت کربلا گرفتار بیداد و مصیبت شده‌اند.
اطفال و عورتان پیمبر برهنه تن
ازپرده رضا همه افتاده بر قضا
هوش مصنوعی: کودکان و زنان پیغمبر بی‌پوشش، از پرده‌ی رضایت به سرنوشت خود افتاده‌اند.
فرزند مصطفی و جگر گوشه رسول
سر بر سر سنان و بدن بر سر ملا
هوش مصنوعی: این بیت درباره شخصیت بزرگی صحبت می‌کند که فرزند پیامبر اسلام و جانشین اوست. او در نبردهای عظیم شرکت کرده و به عنوان یک قهرمان شناخته می‌شود. این فرد به قدری شجاع و پر قدرت است که سرش در نبرد بالای نیزه‌ها و بدنش بر روی زمین قرار گرفته، نشان‌دهنده فداکاری و ایستادگی او در راه حق است.
عریان بمانده پردگیان سرای وحی
مقتول گشته شاه سراپرده عبا
هوش مصنوعی: در این بیت، به تصویر کشیدن حالتی اشاره شده که در آن پرده‌نشینان یا مبلغان وحی به حالت عریان باقی مانده‌اند، در حالی که شاه، که شاید نشان دهنده مقام بلند قدسی یا روحانی باشد، قربانی شده است و حالتی از تردید و بی‌پناهی را از خود نشان می‌دهد. این تصویر به نوعی بیانگر تضاد بین مقام بلند روحانی و وضعیت آسیب‌پذیری است که در آن به سر می‌برد.
قتل حسین و بردگی اهل بیت او
هست اعتبار «و» موعظه ما و غیرما
هوش مصنوعی: حسین و خانواد‌ه‌اش به خاطر مظلومیت و شهادتش ارزش و اعتبار خاصی پیدا کرده‌اند و این موضوع برای ما و دیگران یک درس و پند قابل توجه است.
دل در جهان مبند کزو جان نبرده اند
پرورده پیمبر و فرزند پادشا
هوش مصنوعی: دل خود را به دنیا وابسته نکن، چرا که در این دنیا جان افراد با ارزش و بزرگوار پرورش نیافته است.
هرگه که یادم آید از آن سید شهید
عیشم شود منغض و عمرم شود هبا
هوش مصنوعی: هر بار که به یاد آن سید شهید می‌افتم، حال و حالم خراب می‌شود و زندگیم بی‌معنا می‌شود.
ای بس بلا و رنج که برجان او رسید
از جور و ظلم امت بی رحم و بی حیا
هوش مصنوعی: در زندگی او، بلاها و رنج‌های زیادی از ظلم و ستم مردم بی‌رحم و بی‌حیا به او وارد شده است.
در آرزوی آب چنوئی به داد جان
لعنت برین جهان بنفرین بی وفا
هوش مصنوعی: در انتظار آب و نجات، چگونگی آسیب به جان را می‌بینم. لعنت بر این دنیا و نفرین بر بی‌وفایی آن.
آن روزها که بود در آن شوم جایگاه
مانده چو مرغ در قفس از خوف بی رجا
هوش مصنوعی: در روزهایی که در آن مکان بد و تاریک به سر می‌بردم، مثل پرنده‌ای در قفس trapped و ناتوان مانده‌ام از ترس و ناامیدی.
باهرکسی همی به تلطف حدیث کرد
آن سید کریم نکو خلق خوش لقا
هوش مصنوعی: هر کس با مهربانی و لطافت با او صحبت کند، به خوبی و نیکی با او رفتار می‌کند؛ او انسانی با اخلاق نیکو و چهره‌ای دل‌نشین است.
تا آن شبی که روز دگر بود قتل او
می دادشان نوید و همی گفتشان ثنا
هوش مصنوعی: تا شبی که روز بعدش، خبر قتل او را به دیگران اعلام می‌کردند و مدام از او تعریف و ستایش می‌کردند.
گویند کاین قدر شب عاشور گفته بود
آمد شب وداع چو تاریک شد هوا
هوش مصنوعی: می‌گویند که این اندازه در شب عاشورا صحبت شده بود، اما وقتی شب وداع فرا رسید و هوا تاریک شد...
روز دگر چنانکه شنیدی مصاف کرد
حاضر شده ز پیش و پس اعدا و اولیا
هوش مصنوعی: در روز دیگر، همان‌طور که شنیده‌ای، جنگی رخ داده است که در آن دشمنان و دوستان هر دو آماده نبرد هستند.
بر تن زره کشیده و بر دل گره زده
رویش ز غبن تافته پشتش ز غم دو تا
هوش مصنوعی: او زرهی بر تن دارد و بر دلش گرهی زده است؛ چهره‌اش از درد و غم غمگین است و پشتش هم از غم، دو شده.
از آسمان دولت او ماه گشته گم
وز آفتاب صورت او گم شده ضیا
هوش مصنوعی: دولت و مقام او مانند ماهی از آسمان ناپدید شده و زیبایی و نور او همچون آفتاب از بین رفته است.
در بوستان چهره و شاخ زبان او
از گل برفته رنگ و ز بلبل شده نوا
هوش مصنوعی: در باغ، چهره و شاخه‌های او از گل رنگ گرفته و نغمه‌اش مانند صدای بلبل است.
خونش چکیده از سرشمشیر بر زمین
یاقوت درفشانده ز مینا به کهربا
هوش مصنوعی: خون او بر زمین مانند یاقوت چکیده و درخشش آن از مینا به کهربا تبدیل شده است.
از بهر شربتی ببر لشکر یزید
بر «من یزید» داشته جان گران بها
هوش مصنوعی: به خاطر یک جرعه نوشیدنی، سپاه یزید به جان گرانبهای «من یزید» حمله کردند.
لب خشک از آتش دل و رخ ز آب دیده تر
دل با خدای برده و تن داده در قضا
هوش مصنوعی: لب‌هایش از سوز دل خشک شده و چهره‌اش از اشک‌ها خیس است. دلش به خدا سپرده شده و خود را تسلیم سرنوشت کرده است.
بگرفته روی آب سپاه یزید شوم
بی آب چشم و سینه پر از آتش هوا
هوش مصنوعی: در اینجا به تصاویری از سپاه یزید اشاره می‌شود که در آب ایستاده‌اند. گوینده به حالتی اشاره دارد که بدون آب، با چشمانی اشک‌آلود و سینه‌ای پر از آتش و شوق، درگیر احساسات عمیق است. این بیان نشان‌دهنده‌ی درد و اضطراب ناشی از مبارزه و چالش‌های بزرگ است.
از نیزه ها چو بیشه شده حرب گاهشان
ایشان درو خروشان چون شیر و اژدها
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، وقتی نیزه‌ها به شکل جنگل در می‌آیند، آنها مانند شیر و اژدها به شدت غران و خروشان هستند.
بر آهوان خوب مسلط سگان زشت
بر عدل ظلم چیره شده بر بقا فنا
هوش مصنوعی: سگ‌های زشت بر روی آهوان زیبا تسلط دارند و ظلم بر عدالت غلبه کرده است، به طوری که در نهایت فنا بر بقا چیره می‌شود.
اینها در آب تشنه و ایشان به خونشان
از مهر سیر گشته و ز کینه ناشتا
هوش مصنوعی: این افراد در دریا تشنه‌اند و در حالی که دیگران از محبت سیراب شده‌اند، به دلیل حس انتقام هنوز گرسنه‌اند.
بر قهر خاندان نبوت کشیده تیغ
تا چون کنندشان به جفا سر ز تن جدا
هوش مصنوعی: بر سر قهر و خشم خانواده نبوت، شمشیری کشیده شده است تا ببینند چگونه می‌توانند با ناملایمات و بی‌رحمی، سر از بدن جدا کنند.
آهخته تیغ بر پسر شیر کردگار
آن باغیان باقی شمشیر مرتضا
هوش مصنوعی: تیغی که به دست پسر شیر خدایی بر باغبانان فرود آمد، به یاد شمشیر مرتضی است که همواره نشانه‌ای از قدرت و شجاعت بوده است.
ایشان قوی ز آلت و ساز و سلاح و اسب
و اینها ضعیف و تشنه و بی برگ و بی نوا
هوش مصنوعی: آنها ذرّتی از قدرت و ابزار و اسب و سلاح برخوردارند، اما طرف مقابل ضعیف، گرسنه و بی‌پناه و بی‌صدا هستند.
میر و امام شرع حسین علی که بود
خورشید آسمان هدی شاه اوصیا
هوش مصنوعی: حسین بن علی، پیشوای دین و راهنمای الهی، چنان است که مانند خورشید در آسمان می‌درخشد و فرزندان او نیز در مقام رهبری و هدایت درخشان هستند.
از چپ و راست حمله همی کرد چون پدر
تابود در تنش نفسی و رگی به جا
هوش مصنوعی: با شدت و از هر طرف حمله می‌کرد، مانند پدری که در وجودش نفسی و رگی باقی مانده است.
خویش و تبار او شده از پیش او شهید
فرد و وحید مانده در آن موضع بلا
هوش مصنوعی: شخصی که به خون خویشان و نزدیکانش آغشته شده، در شرایط سخت و دشوار تنها و بی‌همتا باقی مانده است.
افتاده غلغل ملکوت اندر آسمان
برداشته حجاب افق امر کبریا
هوش مصنوعی: در آسمان، صدای بلند و زیبا از ملکوت به گوش می‌رسد و پرده‌های افق به دلیل عظمت فرمان الهی کنار رفته‌اند.
بر خلد منقطع شده انفاس حورعین
بر عرش مضطرب شده ارواح انبیا
هوش مصنوعی: نفسی که از حوریان بهشتی جدا شده به بهشت آسیب زده و روح انبیا در عرش به تلاطم افتاده است.
خورشید و ماه تیره و تاریک برفلک
آرامش زمین شده چون جنبش سما
هوش مصنوعی: خورشید و ماه در آسمان خاموش و بی‌حرکت شده‌اند، و زمین در آرامش خود مانند حرکات آسمان است.
زهرا و مصطفی و علی سوخته ز درد
ماتم سرای ساخته برسد ره منتها
هوش مصنوعی: زهرای عزیز و پیامبر بزرگ و علی، به خاطر غم و درد از دست دادن عزیزانشان، در محلی ساخته شده‌اند که به سوگ می‌نشینند و به نقطهٔ پایانی می‌رسند.
در پیش مصطفی شده زهرای تنگدل
گویان که چیست درد حسین مرا دوا
هوش مصنوعی: زنی غمگین و پریشان به نزد پیامبر آمده و می‌گوید: «درد حسین من چیست و چگونه می‌توانم آن را درمان کنم؟»
تا کی ز امت تو به ما رنجها رسد
دانم که ای پدر ندهی تو بدین رضا
هوش مصنوعی: تا کی باید از جانب تو رنج و درد ببینیم؟ من می‌دانم که ای پدر، تو به این وضعیت راضی نیستی.
فرزند من که هست تو را آشنای جان
در خون همی کند به مصاف اندر آشنا
هوش مصنوعی: فرزند من، که تو با او آشنایی، به خاطر دوستی و محبت، در تلاش است تا با تو روبرو شود و با تو به تماشا بنشیند.
از تشنگی روانش بی صبر و بی شکیب
گرمای کربلا شده بی حدو منتها
هوش مصنوعی: از شدت تشنگی، او بی‌تاب و بی‌قرار شده است و گرمای کربلا او را به نهایت خود رسانده است.
او در میان آن همه تیغ و سنان و تیر
دانی همی که جان و جگر خون شود مرا
هوش مصنوعی: در میان تمامی خطرات و تیری که به سمت من می‌آید، احساس می‌کنم که جانم به شدت در معرض آسیب و درد است.
زنده نمانده هیچ کس از دوستان او
در دست دشمنانش چرا کرده ای رها
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از دوستان او در دست دشمنانش زنده نمانده، پس چرا او را رها کرده‌ای؟
یک ره بنال پیش خداوند دادگر
تا از شفاعت تو کند حاجتم روا
هوش مصنوعی: به خداوند مهربان شکایت کن و از او بخواه تا با شفاعت تو، آرزوهایت برآورده شود.
گفتا رسول باش که جان شریف او
زان قتلگاه زود خرامد بر شما
هوش مصنوعی: گفتند که مثل یک پیامبر عمل کن، زیرا روح پاک او زودتر از این میدان نبرد به سوی شما می‌آید.
ایشان درین که کرد حسین علی سلام
جدش جواب داد و پدر گفت مرحبا
هوش مصنوعی: او در پاسخ به سلام جدش حسین علی گفت و پدرش با خوشحالی او را تحسین کرد.
زهرا  ز جای جست و به رویش در اوفتاد
گفت ای عزیز ما تو کجائی و ما کجا
هوش مصنوعی: زهرا از جایی به سمت او شتافت و بر روی او افتاد و گفت: ای عزیز، تو کجایی و ما چه جایگاهی داریم؟
چون رستی از مصاف و چه کردند باتو قوم
مادر در انتظار تو دیر آمدی چرا؟
هوش مصنوعی: وقتی که از جنگ بازگشتی، قوم و خانواده‌ات چه کارهایی با تو کردند؟ چرا اینقدر دیر آمدی و مادر در انتظار تو مانده بود؟
کار چو تو بزرگ نه کاری بود حقیر
قتل چو تو شهید نه قتلی بود خطا
هوش مصنوعی: کار تو چنان بزرگ و با ارزش است که هیچ کاری نمی‌تواند به آن نزدیک شود. و اگر تو شهید شوی، هیچ قتلی نمی‌تواند به اندازه‌ی شهادت تو اهمیت داشته باشد.
فرزند آن کسی که ز ایزد برای اوست
در باغ وحی جلوه طاوس «هل اتی »
هوش مصنوعی: فرزند کسی که از جانب خدا به او نعمت داده شده است، در بهشت وحی همچون طاووس درخشان است.
در خانه نبوت و عصمت برای تو
سادات را جمال شد اسلام را بها
هوش مصنوعی: در خانه‌ای که پیامبری و پاکی وجود دارد، برای سادات، زیبایی به وجود آمده و اسلام ارزشمند شده است.
شاه امام نسل پیمبر نسب توئی
کشته به تیغ قهر تو را لشکر جفا
هوش مصنوعی: سلطانی که نسبت به پیامبر دارد، تویی که به دست شمشیر خشم کشته شده‌ای و لشکر ستم باعث این فاجعه شده است.
آب فرات بر تو ببستند ناکسان
آمیختند خون تو با خاک کربلا
هوش مصنوعی: آب فرات را بر تو بستند، و دشمنان، خونت را با خاک کربلا درآمیختند.
بر جان تو گشاده کمین دشمنان کین
باتو نمانده هیچ کس از دوست و آشنا
هوش مصنوعی: دشمنان در کمین جان تو هستند و هیچ دوستی یا آشنایی برای تو باقی نمانده است.
نه هیچ مهربان که تولا کند به تو
نه هیچ سنگدل که محابا کند تو را
هوش مصنوعی: نه کسی هست که با محبت به سمت تو بیاید و نه کسی که با دل‌سنگی از تو دوری کند.
سینه دریده حلق بریده فکنده دست
غلتان به خون و خاک سر از تن شده جدا
هوش مصنوعی: سینه‌ای پاره و حلقی بریده، دستی که در خون و خاک غلتیده، سر از تن جدا شده است.
بر سینه عزیز تو بر اسب تاخته
ای هم چو مصطفی ز همه عالم اصطفا
هوش مصنوعی: بر سینه‌ی تو، ای عزیز، همچون مصطفی، از تمامی عالم برگزیده شده‌ای و بر اسب حمله‌ور شده‌ای.
اندام تو چگونه بود زیر نعل اسب
کز روی لعل تو نزدی گرد گل صبا
هوش مصنوعی: تجسم کن که بدن تو چگونه است زمانی که زیر پای اسب قرار می‌گیرد، در حالی که زیبایی تو مانند لعل و گل است و عطر تو در فضا می‌پیچد.
رخت و بنه به غارت و فرزند و زن اسیر
در دست آن جماعت پر زرق و کیمیا
هوش مصنوعی: بار و وسایل به غارت رفته و فرزند و همسر در دستان آن گروه پر زرق و برق و فریبنده.
اولاد و آل تو متحیر شده ز بیم
وز آه سردشان متغیر شده هوا
هوش مصنوعی: نسل و خانواده‌ات از ترس و ناراحتی به شدت گیج و حیران شده‌اند و هوای اطرافشان به خاطر ناله‌های سردشان تغییر کرده است.