شمارهٔ ۳۰
ماهی دل من بر دو دل خویش بمن داد
من هستم از او خرم و او هست ز من شاد
بی من نکند شادی و بی من نخورد می
همواره چنان بوده و پیوسته چنین باد
با ناله و فریادم و با خواهش و کاهش
از بسکه همی روز جدائیش کنم یاد
من بر بت خویش ایمنم و نیستم ایمن
برگشت زمانه همه زان خواهم فریاد
ای لؤلؤ شهوار بپوشیده بدیبا
وی سوسن آزاد بپوشیده بشمشاد
آنکس که ترا کشت هوای دل من کشت
وانکس که ترا زاد هوای دل من زاد
ترسم که تو از مهر من آزاد کنی دل
وز مهر تو هرگز نشود جان من آزاد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ماهی دل من بر دو دل خویش بمن داد
من هستم از او خرم و او هست ز من شاد
هوش مصنوعی: دل من مانند ماهی، نیمهای را به دل خود داده است. من از او شاداب و سرزندهام و او نیز از وجود من خوشحال است.
بی من نکند شادی و بی من نخورد می
همواره چنان بوده و پیوسته چنین باد
هوش مصنوعی: او همیشه بدون من شاد نمیشود و همواره بدون من هیچ می نمینوشد؛ این وضعیت از دیرباز چنین بوده و همیشه همینطور خواهد ماند.
با ناله و فریادم و با خواهش و کاهش
از بسکه همی روز جدائیش کنم یاد
هوش مصنوعی: با ناله و فریاد و خواهش و زاری، به خاطر اینکه هر روز یاد جدایی او در دلم زنده میشود، تلاش میکنم این یاد را کمتر کنم.
من بر بت خویش ایمنم و نیستم ایمن
برگشت زمانه همه زان خواهم فریاد
هوش مصنوعی: من به محبوب خود اطمینان دارم، اما از تغییرات زمان نمیتوانم در امان باشم و به همین دلیل میخواهم فریاد بزنم.
ای لؤلؤ شهوار بپوشیده بدیبا
وی سوسن آزاد بپوشیده بشمشاد
هوش مصنوعی: ای دُر گرانبها که در زیر پرده و زیبایی پنهان هستی، و ای سوسن آزاد که در سایه درختان شاداب قرار داری.
آنکس که ترا کشت هوای دل من کشت
وانکس که ترا زاد هوای دل من زاد
هوش مصنوعی: آن کسی که تو را کشت، باعث شد قلب من نیز بمیرد و آن کسی که تو را به دنیا آورد، به نوعی دل من را زنده کرد.
ترسم که تو از مهر من آزاد کنی دل
وز مهر تو هرگز نشود جان من آزاد
هوش مصنوعی: نگرانم که تو با محبت خودم را از وابستگیهای عاطفی آزاد کنی، اما من هرگز نمیتوانم از محبت تو جدا شوم.