شمارهٔ ۱۷ - در مدح فضل بن قاورد
کنون که شد حضری بلبل و غراب غریب
بعید شد گل نار و گل بنفشه قریب
هزار دیبا در باغ گسترید صبا
نگارهاش بدیع و طرازهاش غریب
شده چو مذبح عیسی ز بلبل و گل باغ
درخت گل چو بپیروزه و عقیق صلیب
جهان پیر صبی وار پر حلی و حلل
هواش دایه و پستانش ابر و غیث حلیب
رقیب لشگر گلها شده است سرو سهی
فکنده بر سر گلها نقاب سبز رقیب
نقیب وار بیاید میان باغ شمال
فرو کشد ز رخ هر گلی نقاب نقیب
ز بوی گلها در بوستان هزار نسیم
ز بانگ مرغان در گلستان هزار نسیب
هزار دستان در پیش گل خروش کنان
چو لابه کردن عاشق بپیشگاه حبیب
گشوده سوی چمن نیم خفته نرگس چشم
چنان محب که دزدیده بنگرد بحبیب
خروش قمری چون راست کرده چنک و رباب
نسیم نسرین چون می بمشگ کرده ربیب
دمیده نرگس و بویش دمان چنانکه کسی
میان مجمر سیمین نهد بر آتش طیب
نوای بلبل بر شاخ گل چنانکه کند
فراز منبر خطبه بنام میر خطیب
ابوالمظفر پر فضل فضل بن قاورد
که بر معادی با رد قضای بد بقضیب
نواخته دل خواهنده جود او بنشاط
گداخته تن بدخواه خشم او چو قصیب
منجمان بدو صد سال کرد نتوانند
قیاص جود و حساب سخای میر حسیب
بگوش عاشق گرچه نسیب خوش باشد
سئوال سائل خوش تر بگوش او ز نسیب
بمهر چهرش کرده ملوک فتنه قلوب
مخالفانش مقلوب در فتان بقلیب
کسی که خدمت او کرد نام و نان اندوخت
چو خادمش نبود کس در این زمانه کسیب
بسان محتشمان یافته ولیش مراد
بسان ممتحنان حاسدش نشسته مریب
کسی که صلب ندارد بمهرش اندر دل
شودش موی بر اندامهاش مار صلیب؟
تمام گفت که داند مدیح او بجهان
تهی که داند کردن شعاب راز شعیب کذا
ایا بصورت و سیرت چو آن کجا کردند
برادرانش منسوب ذنب خویش بذیب
کسی که مهر تو جوید گهر برد بجوال
کسی که مدح تو گوید درم برد بجریب
مخالفان تو خوارند چون لباس لبس
منافقان تو خوارند چون سلیم نشیب
نجیب ابن نجیب ار عجیب باشد سخت
چو بنگری بملوک دگر بود نه عجیب
ولیک بر سر تو این مثل دروغ شده است
کنون نجیبی ماند نخست جد بحسیب؟
مخالفان تو رفتند جمله زیر تراب
رمیده جان و شکسته دل و شکسته تریب
ز جود دست تو آموخته است ضرب ضراب
به طعن و ضرب کنی به رعد و چو زر ضریب
ز آفرین و ثنای تو میر خالی نیست
زبان مرد زکی و دهان مرد لبیب
کسی که خسته تیغ تو گشت به نشود
اگرش خضر بود خادم و مسیح طبیب
به پیش همت والای تو سپهر برین
چنان نماید چون پیش کوه قاف کتیب
کسی که خورده بود شربتی شراب هوات
بر او شرنگ شود خوشتر از شراب شریب
بهر اشارت کرده ترا زمانه مصاب
بهر مراد ترا کرده روزگار مصیب
سلب چو پوشی روز بلای شیر دلان
بجای مغفر و درع آرزو کنند سلیب
چو تو جهان ایادی نپرویده جهان
چو تو خدای مهیمن نیافریده مهیب
ایا مهیب ملوک کیان و فر کیان
ز هیبت تو همه سال بد سگال کئیب
زبانت سائل پرسنده، را بفضل جواب
بیانت دعوت خواهنده را بجود مجیب
بود بفضل و ادب بر جهانیانت فخر
چو تو به شاهی فاضل نیامده است و ادیب
همیشه مدح توام بر زبان چو ذکر خدای
همیشه مهر توام در بدن چو باده زبیب
بطبع خواهم ز ایزد که پیش تو شب و روز
به پای باشم چون بو نواس پیش خصیب
عزیز داری شعر رهی و نیست عجب
ادب عزیز نباشد مگر بپیش ادیب
همیشه تا بود از ناز پیش خلق غزل
همیشه تا بود از غم نصیب خلق نجیب
مخالفان ترا باد غم ز گیتی بهر
موافقان ترا ناز از زمانه نصیب
همیشه شادان بادی به روی میر اجل
کتاب شادی با طبع هر دو شاه کتیب
شمارهٔ ۱۶ - در مدح امیر جستان و ابوالمعالی در عید قربان: فراز ماه بتا زلف مشگبوی متابشمارهٔ ۱۸ - در مدح شاه ابوالمظفر سرخاب: لاله داری شکفته بر مهتاب
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کنون که شد حضری بلبل و غراب غریب
بعید شد گل نار و گل بنفشه قریب
هوش مصنوعی: الان که بلبل و crow (غراب) به هم نزدیک شدهاند، دیگر دوری گل نار (گل سرخ) و گل بنفشه (گل آبی) دور از دسترس نیست.
هزار دیبا در باغ گسترید صبا
نگارهاش بدیع و طرازهاش غریب
هوش مصنوعی: هزار پارچه ابریشم در باغ پهن شده است، نسیم صبحگاهی زیباییهای آن را تازه و طرحهایش را خاص و منحصر به فرد میسازد.
شده چو مذبح عیسی ز بلبل و گل باغ
درخت گل چو بپیروزه و عقیق صلیب
هوش مصنوعی: در باغی که بلبل و گل زندگی میکنند، حالتی شبیه قربانی عیسی پیدا شده است و درخت گل در آنجا مانند سنگهای قیمتی و زیبا، ارزشمند و خاص به نظر میرسد.
جهان پیر صبی وار پر حلی و حلل
هواش دایه و پستانش ابر و غیث حلیب
هوش مصنوعی: جهان مانند یک کودک نازپرورده است که زیبا و آراسته است و هوای آن مانند مادری مهربان و دلسوز است که از ابر و باران شیر مینوشاند.
رقیب لشگر گلها شده است سرو سهی
فکنده بر سر گلها نقاب سبز رقیب
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که سروی بلند و شگفتانگیز با زیبایی خاص خود، مانند رقیبی در میان گلها ظاهر شده و با پوشش سبز خود، بر سر گلها سایه افکنده است. این تصویر به خوبی حس رقابت و زیبایی طبیعی را منتقل میکند.
نقیب وار بیاید میان باغ شمال
فرو کشد ز رخ هر گلی نقاب نقیب
هوش مصنوعی: یک نگهبان با وقار و با استیل مخصوص وسط باغ میآید و با آرامش، پوشش هر شکوفهای را کنار میزند.
ز بوی گلها در بوستان هزار نسیم
ز بانگ مرغان در گلستان هزار نسیب
هوش مصنوعی: در بستان پر از گل، عطر گلها به مشام میرسد و در کنار آن، آواز پرندگان زیبایی خاصی به فضا میبخشد.
هزار دستان در پیش گل خروش کنان
چو لابه کردن عاشق بپیشگاه حبیب
هوش مصنوعی: هزاران دست در برابر گل، با صدای بلند در حال ناله و شکایت هستند، درست مانند اینکه عاشق در برابر معشوقش به زاری میافتد.
گشوده سوی چمن نیم خفته نرگس چشم
چنان محب که دزدیده بنگرد بحبیب
هوش مصنوعی: نرگسی که در چمن در حال خواب است، چشمانش را به آرامی به سمت محبوبی میچرخاند، درست مانند دلدادهای که به طور مخفیانه به محبوبش نگاه میکند.
خروش قمری چون راست کرده چنک و رباب
نسیم نسرین چون می بمشگ کرده ربیب
هوش مصنوعی: صدای قمری چون به مقام و جای خود میرسد میخواند و نسیم مانند گل نسرین، بوی خوشی شبیه مشک را به وجود میآورد.
دمیده نرگس و بویش دمان چنانکه کسی
میان مجمر سیمین نهد بر آتش طیب
هوش مصنوعی: نرگس به شکوفایی رسیده و بوی خوش آن به قدری فراگیر است که مانند این است که کسی عطر خوشایندی را در یک ظرف نقرهای بر روی آتش میگذارد.
نوای بلبل بر شاخ گل چنانکه کند
فراز منبر خطبه بنام میر خطیب
هوش مصنوعی: آواز بلبل روی شاخه گل همانند سخنرانی خطیب در بالای منبر آغاز میشود.
ابوالمظفر پر فضل فضل بن قاورد
که بر معادی با رد قضای بد بقضیب
هوش مصنوعی: ابوالمظفر فضل بن قاورد شخصیتی با فضیلت است که در برابر سرنوشت بد ایستادگی میکند و به نوعی با آن جنگیده و به موفقیت دست پیدا کرده است.
نواخته دل خواهنده جود او بنشاط
گداخته تن بدخواه خشم او چو قصیب
هوش مصنوعی: دلخواسته نیکی و عطای اوست و به همین خاطر تن خود را با شوق و اشتیاق به خاطر او آماده میکند، اما در مقابل، خشم او همانند سلاحی خطرناک و کشنده است.
منجمان بدو صد سال کرد نتوانند
قیاص جود و حساب سخای میر حسیب
هوش مصنوعی: منجمان و ستارهشناسان حتی با تلاش صد ساله هم نمیتوانند بزرگی و روح سخاوت و جود میر حسینی را اندازهگیری و محاسبه کنند.
بگوش عاشق گرچه نسیب خوش باشد
سئوال سائل خوش تر بگوش او ز نسیب
هوش مصنوعی: اگرچه تقدیر و سرنوشت برای عاشق ممکن است خوشایند باشد، اما سوال کردن از معشوق برای او لذتبخشتر از هر آنچه تقدیر برایش به ارمغان میآورد، است.
بمهر چهرش کرده ملوک فتنه قلوب
مخالفانش مقلوب در فتان بقلیب
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهاش باعث شده که قدرت و جاذبهاش قلبهای مخالفان را تسلیم کند و آنان را تحت تأثیر خود قرار دهد.
کسی که خدمت او کرد نام و نان اندوخت
چو خادمش نبود کس در این زمانه کسیب
هوش مصنوعی: کسی که برای او زحمت کشید و به او خدمت کرد، در واقع نام و نان خود را جمع کرد. چون در این زمانه، هیچ کس دیگر را نمییابد که چنین خدمتی را انجام دهد.
بسان محتشمان یافته ولیش مراد
بسان ممتحنان حاسدش نشسته مریب
هوش مصنوعی: شبیه به انسانهای محترم، او به مقصودش رسیده است، اما مانند امتحانکنندگان حسود، نمیتوان به او اعتماد کرد.
کسی که صلب ندارد بمهرش اندر دل
شودش موی بر اندامهاش مار صلیب؟
هوش مصنوعی: شخصی که در وجودش نیرومندی و کمالی نیست، میتواند به عشق و محبت دیگران دل ببندد، حتی اگر در ظاهر فردی جذاب نباشد. در واقع، جذابیت درونی و روحی او میتواند باعث شود که دیگران به او علاقهمند شوند.
تمام گفت که داند مدیح او بجهان
تهی که داند کردن شعاب راز شعیب کذا
هوش مصنوعی: همه میگویند که او را در دنیا ستایش کنند، اما کسی نیست که بداند راز و رمز گفتار شعیب چیست.
ایا بصورت و سیرت چو آن کجا کردند
برادرانش منسوب ذنب خویش بذیب
هوش مصنوعی: آیا تو نیز به زیبایی و ویژگیهای ظاهری مانند آنها هستی، همانطور که برادرانش به خاطر خطای خود به عنوان ستمگران شناخته شدند؟
کسی که مهر تو جوید گهر برد بجوال
کسی که مدح تو گوید درم برد بجریب
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال محبت تو باشد، گنجی ارزشمند به دست میآورد. و کسی که تو را ستایش کند، پاداشی برابر با زمین خواهد گرفت.
مخالفان تو خوارند چون لباس لبس
منافقان تو خوارند چون سلیم نشیب
هوش مصنوعی: دشمنان تو در نظرها حقیر و کوچکاند، مانند کسانی که به ظاهر خود میرسند ولی در واقع در دل سلیم و صادق نیستند.
نجیب ابن نجیب ار عجیب باشد سخت
چو بنگری بملوک دگر بود نه عجیب
هوش مصنوعی: اگر کسی از نسل نجیب و با اصالت باشد، وجودش عجیب نیست؛ وقتی به ملکتهای دیگر نگاه کنی، سخت است که چنین نجابت و اصالتی را پیدا نکنی.
ولیک بر سر تو این مثل دروغ شده است
کنون نجیبی ماند نخست جد بحسیب؟
هوش مصنوعی: اما بر تو این مثل به دروغ گفته شده است که آیا اکنون نجیبزادهای بهجامانده از اجداد قدرتمند خود باقی مانده است؟
مخالفان تو رفتند جمله زیر تراب
رمیده جان و شکسته دل و شکسته تریب
هوش مصنوعی: مخالفان تو همگی رفتهاند، مانند شترانی که به زیر بار میروند، دلشان به خاطر تو شکسته و روحشان در فشار است.
ز جود دست تو آموخته است ضرب ضراب
به طعن و ضرب کنی به رعد و چو زر ضریب
هوش مصنوعی: دست generous تو به من آموخته است که چگونه با کلمات بازی کنم و به طعنهها و انتقادات پاسخ دهم، مانند طلایی که با دقت و ظرافت ساخته میشود.
ز آفرین و ثنای تو میر خالی نیست
زبان مرد زکی و دهان مرد لبیب
هوش مصنوعی: زبان مردانی که باهوش و فهیم هستند، هیچگاه از ستایش و تحسین تو خالی نیست.
کسی که خسته تیغ تو گشت به نشود
اگرش خضر بود خادم و مسیح طبیب
هوش مصنوعی: کسی که از تیغ تند تو آسیب ببیند، حتی اگر خضر به او خدمت کند و مسیح هم او را درمان کند، دیگر بهبود نمییابد.
به پیش همت والای تو سپهر برین
چنان نماید چون پیش کوه قاف کتیب
هوش مصنوعی: به دلیل اراده و تلاش بالا و والا و بینظیر تو، آسمان همچون کتیبهای در مقابل کوه قاف به نظر میرسد.
کسی که خورده بود شربتی شراب هوات
بر او شرنگ شود خوشتر از شراب شریب
هوش مصنوعی: کسی که از شراب عشق تو نوشیده باشد، حالش بهتر از آن کسی است که شراب معمولی مینوشد.
بهر اشارت کرده ترا زمانه مصاب
بهر مراد ترا کرده روزگار مصیب
هوش مصنوعی: زمانه به تو اشاره کرده و برای آرزوهایت به تو سختی ها و مشکلاتی داده است.
سلب چو پوشی روز بلای شیر دلان
بجای مغفر و درع آرزو کنند سلیب
هوش مصنوعی: وقتی که مرکب را برمیداری، روزگار سختی بر دلیران فرام میرسد، و به جای حفاظت و زره، آرزوی صلیب را در سر میپرورانند.
چو تو جهان ایادی نپرویده جهان
چو تو خدای مهیمن نیافریده مهیب
هوش مصنوعی: ای تو که در جهان بینظیری، به راستی که جهان مانند تو آفریدهای ندارد و خداوند قدرتمند نیز موجودی مثل تو خلق نکرده است.
ایا مهیب ملوک کیان و فر کیان
ز هیبت تو همه سال بد سگال کئیب
هوش مصنوعی: آیا زیبایی و شکوه شاهان کیان و فرزندانشان از هیبت تو، هر سال، به بدی و ناگواری تبدیل میشود؟
زبانت سائل پرسنده، را بفضل جواب
بیانت دعوت خواهنده را بجود مجیب
هوش مصنوعی: زبان تو مثل خواهندهای است که سؤال میکند و با لطف و محبت، پاسخ تو را میطلبد و به جدیت به دنبال جواب است.
بود بفضل و ادب بر جهانیانت فخر
چو تو به شاهی فاضل نیامده است و ادیب
هوش مصنوعی: به لطف و ادب خود بر جهانیان، همچون تویی در مقام شاهی با فضل و دانش نیامده است.
همیشه مدح توام بر زبان چو ذکر خدای
همیشه مهر توام در بدن چو باده زبیب
هوش مصنوعی: همیشه زبانم به ستایش تو مشغول است، مانند ذکر خدا. عشق تو در وجودم همچون شراب است که از انگور گرفته شده است.
بطبع خواهم ز ایزد که پیش تو شب و روز
به پای باشم چون بو نواس پیش خصیب
هوش مصنوعی: از خدا میخواهم که مانند بو نواس، همواره در کنار تو شبها و روزها پابرجا باشم.
عزیز داری شعر رهی و نیست عجب
ادب عزیز نباشد مگر بپیش ادیب
هوش مصنوعی: اگر کسی شعر زیبایی مانند شعر رهی داشته باشد، تعجبی نیست که ادب و اخلاق خوب نداشته باشد؛ چون ادب واقعی فقط پیش افراد با دانش و فرهیخته پیدا میشود.
همیشه تا بود از ناز پیش خلق غزل
همیشه تا بود از غم نصیب خلق نجیب
هوش مصنوعی: همیشه وقتی ناز و محبت وجود دارد، شعرها و غزلها هم زیبا و دلنشین خواهند بود. اما وقتی غم بر دلها حاکم شود، این غم به دلهای بزرگ و بافضیلت نیز میرسد.
مخالفان ترا باد غم ز گیتی بهر
موافقان ترا ناز از زمانه نصیب
هوش مصنوعی: دشمنان تو با غم و اندوهی از دنیا روبرو هستند، اما دوستان تو از نعمتها و زیباییهای زندگی بهرهمند میشوند.
همیشه شادان بادی به روی میر اجل
کتاب شادی با طبع هر دو شاه کتیب
هوش مصنوعی: همیشه خوشحال خواهی بود، تا زمانی که مرگ به سراغت نیاید. زندگی را با شادمانی بگذران، زیرا این دو مقام بزرگ به زبان شیرین زده شدهاند.