گنجور

شمارهٔ ۵۵

شبم به محنت و روزم به هجر یار گذشت
تمام مدت عمرم بر این قرار گذشت
مگر ندارد ای ساقی انتظار آخر
بیار باده که کارم ز انتظار گذشت
هزار حیف که تا فکر خویش می‌کردم
گلی نچیدم از این گلشن و بهار گذشت
نهال من همه لخت جگر به بار آورد
مگر ز خون دل آبم ز جویبار گذشت
زد آتشم به درون چون چنار در گلزار
نسیم زلف تو هر گاهم از کنار گذشت
کمان ناز به من چپ نشسته بود هنوز
که تیر غمزه‌اش از سینه فکار گذشت
بسوخت شعلهٔ آهم سپهر را دامن
خیال او چو مرا در دل نزار گذشت
پیاله گیر و گلی برفشان و عشرت کن
چه فکر می‌کنی؟ ایام نوبهار گذشت
گذشت یار به صد فتنه از برت قصاب
خموش باش که آشوب روزگار گذشت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سعید محمدی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبم به محنت و روزم به هجر یار گذشت
تمام مدت عمرم بر این قرار گذشت
هوش مصنوعی: شب‌ها به خاطر مشکلات و دردها می‌گذرانم و روزها دوری معشوق را تحمل می‌کنم. تمام عمرم به همین حال سپری شده است.
مگر ندارد ای ساقی انتظار آخر
بیار باده که کارم ز انتظار گذشت
هوش مصنوعی: ای ساقی، آیا نمی‌توانی به انتظار پایانم پاسخ دهی؟ بیا و باده‌ای بیاور، چرا که من بیش از حد منتظر مانده‌ام.
هزار حیف که تا فکر خویش می‌کردم
گلی نچیدم از این گلشن و بهار گذشت
هوش مصنوعی: هزار افسوس که وقتی به فکر خودم بودم، نتوانستم گلی از این باغ خوشبو بچینم و بهار از دست رفت.
نهال من همه لخت جگر به بار آورد
مگر ز خون دل آبم ز جویبار گذشت
هوش مصنوعی: نهال من با وجود همه مشکلات و درد و غم، ثمره‌ای به بار آورد، اما برای من چیزی جز اندوه و رنج به همراه نداشت.
زد آتشم به درون چون چنار در گلزار
نسیم زلف تو هر گاهم از کنار گذشت
هوش مصنوعی: آتشم را به درونم بزن، مثل چنار در باغ گل. هر بار که نسیم زلف تو از کناره‌ام گذر کرد، شعله‌ور می‌شوم.
کمان ناز به من چپ نشسته بود هنوز
که تیر غمزه‌اش از سینه فکار گذشت
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلربا هنوز به سمت من خم شده بود، در حالی که تیر نگاه جذابش از سینه‌ام عبور کرده بود و درد عمیقی را به جا گذاشته بود.
بسوخت شعلهٔ آهم سپهر را دامن
خیال او چو مرا در دل نزار گذشت
هوش مصنوعی: شعله‌های حسرت من آسمان را در آتش سوزاند و وقتی فکر او به ذهن ضعیف من خطور کرد، همه چیز را تحت‌الشعاع قرار داد.
پیاله گیر و گلی برفشان و عشرت کن
چه فکر می‌کنی؟ ایام نوبهار گذشت
هوش مصنوعی: جام را در دست بگیر و در کنار گل‌های سفید لذت ببر، زیرا به چه چیزی می‌اندیشی؟ دوران بهار سپری شده است.
گذشت یار به صد فتنه از برت قصاب
خموش باش که آشوب روزگار گذشت
هوش مصنوعی: یار با وجود تمام دردسرها و مشکلاتی که Surround او بود، به راحتی عبور کرد. تو هم به آرامی و بی‌صدا صبر کن، زیرا این روزهای سخت و پرآشوب نیز به پایان خواهد رسید.