شمارهٔ ۱
اول به نام آنکه زد این بارگاه را
افروخت شمع مشعله مهر و ماه را
برپای کرد زنگی شب را ز تخت ظلم
بر جا نشاند روز مرصّع کلاه را
خفتان نقره کرد برون از تن جهان
پوشاند بر سپهر لباس سیاه را
رخسار و زلف و چشم و خط و خال آفرید
آنگاه داد راه تماشا نگاه را
صف بست دور چشم سیه چون دو پادشاه
از هر طرف ز لشکر مژگان سپاه را
بر سنگ داده گوهر و بر نیش داده نوش
خاصیّت تمام رسانده گیاه را
بر پیش بحر رحمت او جمله قطرهایم
قصاب غم مدار چو کردی گناه را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سعید محمدی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اول به نام آنکه زد این بارگاه را
افروخت شمع مشعله مهر و ماه را
هوش مصنوعی: در ابتدا به نام کسی که این کاخ را بنا نهاد و چراغهای خورشید و ماه را روشن کرد.
برپای کرد زنگی شب را ز تخت ظلم
بر جا نشاند روز مرصّع کلاه را
هوش مصنوعی: شبانگاه زنجیری را برپا کرد و از تخت ستم برچید و روز با کلاهی زیبا نشسته است.
خفتان نقره کرد برون از تن جهان
پوشاند بر سپهر لباس سیاه را
هوش مصنوعی: آهوی نقرهای که بر تن خود دارد، از دنیا جدا شده و به آسمان پوششی سیاه داده است.
رخسار و زلف و چشم و خط و خال آفرید
آنگاه داد راه تماشا نگاه را
هوش مصنوعی: او (محبوب) با زیباییهایی همچون چهره، مو، چشم، خط و خال خود، دنیایی از زیبایی را خلق کرده است و سپس به تماشاچیان اجازه میدهد که به تماشای این زیباییها بپردازند.
صف بست دور چشم سیه چون دو پادشاه
از هر طرف ز لشکر مژگان سپاه را
هوش مصنوعی: چشمهای سیاه مانند دو پادشاه از هر طرف با لشکری از مژگان، صف بستهاند.
بر سنگ داده گوهر و بر نیش داده نوش
خاصیّت تمام رسانده گیاه را
هوش مصنوعی: بر روی سنگ، جواهرهایی قرار داده شده و بر روی نیش، نوشی خاص وجود دارد؛ این نشان میدهد که هر گیاهی خاصیتهای کامل و ویژهای دارد.
بر پیش بحر رحمت او جمله قطرهایم
قصاب غم مدار چو کردی گناه را
هوش مصنوعی: ما در برابر دریای رحمت او مانند قطرهای بیش نیستیم، پس ای قصاب غم، وقتی که گناهی کردهایم، چرا باید غمگین باشیم؟