شمارهٔ ۸۰
دلدار یار ماست، غمش غمگسار ماست
در غار وحدتیم و همو یار غار ماست
ما شیر شرزه ایم درین عرصه وجود
گرگی که اندرین گله بینی ماست
در ما دگر بچشم حقارت نظر مکن
ما انتظار دوست، جهان انتظار شکار ماست
در آتش فراق بیک بار سوختیم
شمع رخت کجاست؟ که شب زنده دار ماست
غم می خوریم و هیچ شکایت نمی کنیم
ما را چه غم ز غم؟ که غمت غمگسار ماست
بی گلشن وصال تو سرسبز نیستیم
بنمای آن جمال، که باغ و بهار ماست
گفتم که: کیست قاسمی؟ ای آرزوی جان
گفتند: عاشقیست که زار و نزار ماست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلدار یار ماست، غمش غمگسار ماست
در غار وحدتیم و همو یار غار ماست
هوش مصنوعی: دلبر ما همان کسی است که دلش برای ما میتپد و غمهایش به ما هم سرایت میکند. ما در یکی از لحظات عمیق و متحد زندگی هستیم و او همواره همراه و یاور ماست.
ما شیر شرزه ایم درین عرصه وجود
گرگی که اندرین گله بینی ماست
هوش مصنوعی: ما در این دنیا مانند شیرهای قوی و شجاع هستیم، در حالی که دشمنی که در بین ماست، شبیه گرگ میماند.
در ما دگر بچشم حقارت نظر مکن
ما انتظار دوست، جهان انتظار شکار ماست
هوش مصنوعی: به ما به چشم حقارت نگاه نکن، زیرا ما در حال انتظار دوستی هستیم و کل جهان منتظر است تا ما شکار کنیم.
در آتش فراق بیک بار سوختیم
شمع رخت کجاست؟ که شب زنده دار ماست
هوش مصنوعی: در آتش جدایی یکباره سوزانده شدیم، اما شمعی که دلمان را روشن کند، کجاست؟ آیا این شمع شبزندهدار ماست؟
غم می خوریم و هیچ شکایت نمی کنیم
ما را چه غم ز غم؟ که غمت غمگسار ماست
هوش مصنوعی: ما در دل غم داریم و هیچ گلایهای نمیکنیم. چه غم که برای ما غم، خود مایهی تسلی و آرامش است.
بی گلشن وصال تو سرسبز نیستیم
بنمای آن جمال، که باغ و بهار ماست
هوش مصنوعی: بدون باغ و گلستان بودن تو، سرسبزی نداریم. نشان بده آن زیبایی را که باغ و بهار ما به شمار میرود.
گفتم که: کیست قاسمی؟ ای آرزوی جان
گفتند: عاشقیست که زار و نزار ماست
هوش مصنوعی: گفتم: قاسمی کیست؟ ای آرزوی جان! پاسخ دادند: او عاشقی است که رنج و اندوه ما را به دوش میکشد.

قاسم انوار