شمارهٔ ۶۶۹
سخن در سر عاشق کمترک گوی
درین میدان نمی شاید زدن گوی
سر مویی نمیدانی ز اسرار
ز تو گر هست باقی یک سر موی
مسلمان نیست هر جانی، که دایم
نه با روی تو دارد روی در روی
حقیقت قطره ای بودم از آن بحر
کنون دریا شدم، کم جونم از جوی
اگر تو شمع جانی در حقیقت
چو پروانه سخن از شمع میگوی
سر از پا ساز در راه طلب چست
اگر آن یار را جویی چنین جوی
زمانی، قاسم، از جستن میآسای
مدام اندر طلب می پوی و می موی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سخن در سر عاشق کمترک گوی
درین میدان نمی شاید زدن گوی
هوش مصنوعی: در دل عاشق، کلمات و سخنان کمتر به زبان میآید و در این میدان عشق، بیان احساسات دشوار است.
سر مویی نمیدانی ز اسرار
ز تو گر هست باقی یک سر موی
هوش مصنوعی: تو حتی نمیدانی که چه رازهایی در وجودت نهفته است، اگر هم چیزی مانده باشد، فقط در حد یک تار موی نازک است.
مسلمان نیست هر جانی، که دایم
نه با روی تو دارد روی در روی
هوش مصنوعی: هر کسی که همیشه با تو رو در رو نیست و ارتباطش با تو را قطع کرده، نمیتواند مسلمان واقعی باشد.
حقیقت قطره ای بودم از آن بحر
کنون دریا شدم، کم جونم از جوی
هوش مصنوعی: من فقط یک قطره از آن دریا بودم، اما حالا به دریا تبدیل شدهام. زندگیام از جوی کوچکی به جنبهای بزرگتر و عمیقتر رسیده است.
اگر تو شمع جانی در حقیقت
چو پروانه سخن از شمع میگوی
هوش مصنوعی: اگر تو همچون شمعی هستی که جان دارد، درست مانند پروانهای از شمع حرف بزن.
سر از پا ساز در راه طلب چست
اگر آن یار را جویی چنین جوی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال یار خود هستی، باید با تمام وجود و بدون درنگ در مسیر جستجوی او تلاش کنی.
زمانی، قاسم، از جستن میآسای
مدام اندر طلب می پوی و می موی
هوش مصنوعی: در گذشته، قاسم، از جستجو و تلاش مداوم برای یافتن چیز مورد نظرش خسته شده بود. همواره در پی آن بود و سعی میکرد.