شمارهٔ ۶۶۶
تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی
مرا هزار نیاز و هزار مسکینی
چه آتشی تو؟ که دل را تمام سر تا پای
ز سوز تا نگدازی، ز پای ننشینی
مگر که مصلحت کار من درین دیدی؟
که هیچ مصلحت کار من نمی بینی
لبت چو در سخن آمد، بگاه لطف و بیان
گدای شیوه او شد شکر بشیرینی
سخن ز عقل نهان پیش عاشقان میرفت
بخنده گفت: «نعم،کلهم مجانینی »
مرا تو قبله دینی، بعاشقان برسان
که خیر باد! «لکم دینکم ولی دینی »!
دعای قاسم بیچاره از کرم بپذیر
بجان تو، که دعایی و جان آمینی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تراست ناز، که سلطان حسن و تمکینی
مرا هزار نیاز و هزار مسکینی
هوش مصنوعی: تو به زیبایی و ناز خود میبالید، در حالی که من، مانند یک درویش، در برابر تو نیازمند و عاجز هستم. عشق و شکوه تو برای من هزاران آرزو و خواسته به همراه دارد.
چه آتشی تو؟ که دل را تمام سر تا پای
ز سوز تا نگدازی، ز پای ننشینی
هوش مصنوعی: تو چه آتشی هستی که دل را به طور کامل از سوز و آتش پر کردهای و به این زودیها از پا نخواهی نشست؟
مگر که مصلحت کار من درین دیدی؟
که هیچ مصلحت کار من نمی بینی
هوش مصنوعی: آیا تو این را به نفع من میدانی که هیچ توجهی به مصلحت کار من نداری؟
لبت چو در سخن آمد، بگاه لطف و بیان
گدای شیوه او شد شکر بشیرینی
هوش مصنوعی: وقتی که لبانت آغاز به صحبت میکنند، در لحظات محبت و بیان، به شکلی نرم و دلپذیر همچون شکر، به زیبایی کلامت افزوده میشود.
سخن ز عقل نهان پیش عاشقان میرفت
بخنده گفت: «نعم،کلهم مجانینی »
هوش مصنوعی: سخن از عقل پنهان برای عاشقان به صورت خندهدار بیان میشود که میگوید: "بله، همه آنها دیوانهاند."
مرا تو قبله دینی، بعاشقان برسان
که خیر باد! «لکم دینکم ولی دینی »!
هوش مصنوعی: تو برای من به عنوان قطب و محور دین و ایمانم هستی، پس به عاشقانی که در این مسیر هستند برسان که این وضع برایشان خوشایند است! دین شما برای خودتان و دین من هم برای خودم.
دعای قاسم بیچاره از کرم بپذیر
بجان تو، که دعایی و جان آمینی
هوش مصنوعی: ای خدا، لطفاً دعای قاسم ناتوان را بپذیر، زیرا تو خود دعای اویی و جان او در دستان توست.