گنجور

شمارهٔ ۶۵۷

جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی
که هر جدید درو لذتیست وین تو ندانی
پس از مجاورت چاه دید یوسف کنعان
بمصر عالم صورت تجلیات معانی
ترا ز ذوق ملامت خبر کجاست؟ که دایم
رهین نعمت و عزت، قرین امن و امانی
سعادتی که تو داری بوصف راست نیاید
حیات و صحت و عرفان، جمال و جان و جوانی
بکوش تا بشناسی کمال نعمت منعم
رموز دفتر شکرش چنان بخوان که بدانی
اگر تو یوسف جان را ز حبس تن بدر آری
باتفاق عزیزان، عزیز هر دو جهانی
خموش، قاسم، ازین پس بپوش حال درون را
ترا چه شد که همه آه و درد و سوز و فغانی؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جراحت دل من تازه کرد دلبر جانی
که هر جدید درو لذتیست وین تو ندانی
هوش مصنوعی: دلبر جانم دوباره زخم دل مرا تازه کرد؛ کسی که هر بار دیدنش لذتی نو برای من دارد و تو این را نمی‌دانی.
پس از مجاورت چاه دید یوسف کنعان
بمصر عالم صورت تجلیات معانی
هوش مصنوعی: پس از نزدیک شدن به چاه، یوسف در سرزمین کنعان متوجه شد که در مصر چهره‌ای از معانی و واقعیت‌ها تجلی یافته است.
ترا ز ذوق ملامت خبر کجاست؟ که دایم
رهین نعمت و عزت، قرین امن و امانی
هوش مصنوعی: کجا خبر از لذت ملامت تو هست؟ در حالی که تو همیشه در نعمت و عزت هستی و در امنیت و آرامش زندگی می‌کنی.
سعادتی که تو داری بوصف راست نیاید
حیات و صحت و عرفان، جمال و جان و جوانی
هوش مصنوعی: سعادت و خوشبختی‌ای که تو از آن برخورداری، به تو نمی‌آید و نمی‌تواند به زندگی، تندرستی، آگاهی، زیبایی، روح و جوانی تو افزوده شود.
بکوش تا بشناسی کمال نعمت منعم
رموز دفتر شکرش چنان بخوان که بدانی
هوش مصنوعی: تلاش کن تا به بهترین‌های نعمت‌های بخشنده آگاه شوی و رازهای شکرگزاری او را به گونه‌ای درک کنی که به یادگیری آن برسد.
اگر تو یوسف جان را ز حبس تن بدر آری
باتفاق عزیزان، عزیز هر دو جهانی
هوش مصنوعی: اگر تو روح را از بند بدن آزاد کنی، با کمک دوستان و عزیزانت، به ارزشمندترین مقام در دو جهان دست خواهی یافت.
خموش، قاسم، ازین پس بپوش حال درون را
ترا چه شد که همه آه و درد و سوز و فغانی؟
هوش مصنوعی: سکوت کن قاسم، از این لحظه به احساسات درونی‌ات توجه کن. چرا اینگونه شده‌ای که تنها از اندوه و درد و ناله سخن می‌گویی؟