شمارهٔ ۶۲۷
نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری
نه مخبری و نه مستخبری، عجب کوری!
ازین خرابه غفلت برون خرام، ای دل
یقین بدان به حقیقت که بیت معموری
غدیر گفت به دریا: نه عاشق و مستی
بگو: همیشه چرا در فغان و در شوری؟
تو طالب در مکنون و آن گهر با توست
چو در میان وصالی چراست مهجوری؟
شراب و شاهد و شمع اندرون خانه توست
ازان چه بهره بری با کری و با کوری؟
بگو به صوفی رسمی: مرقص و نعره مزن
که مست جام هوایی، نه جام منصوری
هزار نفخه صورست در جهان هر دم
اگر نه مردهدلی پس چرا درین گوری؟
طریق رسم رها کن، بدان که: ممکن نیست
که شاهباز توان شد به بال عصفوری
بیا، ساقی، از آن می که راحت جانست
به جان رسید روانم ز رنج مخموری
اگر به چشم حقیقت جمال خود بینی
سرت بلند، که هم ناظری و منظوری
بگو ز قاسمی این یک سخن به واعظ شهر
که: راه حق نتوان شد به وصف مغروری
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه مست جام خدایی، نه مرد مستوری
نه مخبری و نه مستخبری، عجب کوری!
هوش مصنوعی: نه در حالتی هستی که از نعمتهای الهی بیخبر باشی، نه در وضعتی که بخواهی چیزهایی را پنهان کنی یا دربارهی آنها اطلاعاتی داشته باشی؛ چه عجیب که اینقدر به بیخبری دچار شدهای!
ازین خرابه غفلت برون خرام، ای دل
یقین بدان به حقیقت که بیت معموری
هوش مصنوعی: ای دل، از این ویرانی و غفلت خارج شو و به جلو برو، زیرا به درستی بدان که خانهای آباد در انتظار توست.
غدیر گفت به دریا: نه عاشق و مستی
بگو: همیشه چرا در فغان و در شوری؟
هوش مصنوعی: غدیر به دریا گفت: چرا همیشه در حال ناله و شور و شوق هستی، در حالی که نه عاشق هستی و نه مست؟
تو طالب در مکنون و آن گهر با توست
چو در میان وصالی چراست مهجوری؟
هوش مصنوعی: برای دستیابی به آنچه که در دل داری و جستوجوی عشق، نباید احساس تنهایی کنی، زیرا آن گنج پنهان که به دنبالش هستی، در درون خودت وجود دارد. پس چرا در میانسالی وصال به جدایی بپردازی؟
شراب و شاهد و شمع اندرون خانه توست
ازان چه بهره بری با کری و با کوری؟
هوش مصنوعی: در خانهی تو شراب، محبوب و شمع وجود دارد. با این حال، از آنچه در اینجا هست، چه بهرهای میگیری، وقتی که نه شنوا هستی و نه بینا؟
بگو به صوفی رسمی: مرقص و نعره مزن
که مست جام هوایی، نه جام منصوری
هوش مصنوعی: به صوفی بگو که دیگر نرقص و سر و صدا نکن، زیرا مستی او از شراب دنیوی نیست، بلکه از هوای معنوی است.
هزار نفخه صورست در جهان هر دم
اگر نه مردهدلی پس چرا درین گوری؟
هوش مصنوعی: در هر لحظه از دنیا صدها صدای خوش و جاذبه وجود دارد، اگر کسی دلی زنده داشته باشد، چرا باید در این حالت از زندگی خود، در قیاسی مانند قبر باشد؟
طریق رسم رها کن، بدان که: ممکن نیست
که شاهباز توان شد به بال عصفوری
هوش مصنوعی: راه و رسم عادی را کنار بگذار، زیرا بدان که نمیتوان به پرواز شاهینی به عنوان یک پرنده کوچک دست پیدا کرد.
بیا، ساقی، از آن می که راحت جانست
به جان رسید روانم ز رنج مخموری
هوش مصنوعی: بیا، ای ساقی، از آن شرابی که آرامش بخش جان است بیاور، چرا که روح من از دردهای ناشی از خماری به تنگ آمده است.
اگر به چشم حقیقت جمال خود بینی
سرت بلند، که هم ناظری و منظوری
هوش مصنوعی: اگر با دیدی واقعنگر به زیبایی خود نگاه کنی، متوجه میشوی که هم خودت ناظر زیباییها هستی و هم خود زیباییها را در بر میگیری.
بگو ز قاسمی این یک سخن به واعظ شهر
که: راه حق نتوان شد به وصف مغروری
هوش مصنوعی: به واعظ شهر بگو که: راه درستی را نمیتوان با تکیه بر خودپسندی و غرور پیمود.