شمارهٔ ۵۸۹
گر تو از مستان عشقی در وله
یار یک دل به ز یار ده دله
تو از آن او و او ز آن تو شد
«کان الله » گفت و «کان الله له »
گر نداری آتش سودای او
دیک جانت از چه شد در غلغله؟
راه انصافست این در عاشقی
جان ما را بودن از جانان گله
گر روانت آشنای عشق شد
خوش برو همراه او در هر وله
قافله عشقست و مردان خدا
اندرین ره پیشوای قافله
وقت کوچیدن رسید از دوستان
همرهان رفتند و ما در مرحله
گر شدی از آشنای با یزید
چون فتادی ناگهان در غلغله؟
قاسمی، این شیخ ما خلوت گزید
تا نماند جان او در مشغله
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر تو از مستان عشقی در وله
یار یک دل به ز یار ده دله
هوش مصنوعی: اگر تو به عشق معشوقی شیدا هستی، یک دل از محبت یار را میارزد به دلهایی که از عشق او رنج میبرند.
تو از آن او و او ز آن تو شد
«کان الله » گفت و «کان الله له »
هوش مصنوعی: تو متعلق به او هستی و او متعلق به توست؛ از آنجایی که خداوند گفته و میگوید که او برای توست.
گر نداری آتش سودای او
دیک جانت از چه شد در غلغله؟
هوش مصنوعی: اگر شوق و عشق او را نداری، پس چرا جانت در این هیاهو و شلوغی به سر میبرد؟
راه انصافست این در عاشقی
جان ما را بودن از جانان گله
هوش مصنوعی: در عشق، انصاف این است که اگر عشق و جان ما با دلبر است، نباید از او شکایت کنیم.
گر روانت آشنای عشق شد
خوش برو همراه او در هر وله
هوش مصنوعی: اگر ذهنت با عشق آشنا شد، خوب است که همراه او در هر لحظهای بروی و از آن لذت ببری.
قافله عشقست و مردان خدا
اندرین ره پیشوای قافله
هوش مصنوعی: عشق همچون قافلهای است و در این مسیر، مردان خدا به عنوان رهبران این قافله عمل میکنند.
وقت کوچیدن رسید از دوستان
همرهان رفتند و ما در مرحله
هوش مصنوعی: زمان وداع فرارسیده است؛ دوستان و همسفران رفتهاند و ما هنوز در این مرحله باقی ماندهایم.
گر شدی از آشنای با یزید
چون فتادی ناگهان در غلغله؟
هوش مصنوعی: اگر به دوستی یزید درآیی، وقتی که ناگهان در یک شلوغی و هیاهو گرفتار شدی، چه حالی خواهی داشت؟
قاسمی، این شیخ ما خلوت گزید
تا نماند جان او در مشغله
هوش مصنوعی: قاسمی، این عالم بزرگ به دور از شلوغیها و جمعیتها زندگی میکند تا روحش از دغدغهها آزاد بماند.