شمارهٔ ۵۵۹
هله! ای ساقی جانها، بده آن باده رنگین
مگر این فاتحه ما بچشد لذت آمین
برو، ای ناصح و بنشین، نتوانم که نمیرم
بر آن طلعت زیبا، بر آن شیوه شیرین
همه ذرات جهان مظهر حقند، فاما
نشود واقف اسرار مگر چشم خدا بین
برو، ای خواجه عاقل، بنشین گوشه عفت
نکنی فهم معانی، نبری ره بمجانین
هله! ای جان سعادت، نکنی خارق عادت
جعل روی سیه را نبردی سوی بساتین
هله! ای صوفی خلوت،همه میل تو بشهوت
تو و تسبیح و مصلا من و آن طره مشکین
تو وکیلی و کفیلی، تو جلیلی و جمیلی
بجز از عجز نباشد صفت قاسم مسکین
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هله! ای ساقی جانها، بده آن باده رنگین
مگر این فاتحه ما بچشد لذت آمین
هوش مصنوعی: ای ساقی جانها، بادهای رنگین بده تا شاید این فاتحه ما طعم لذت آمین را بچشد.
برو، ای ناصح و بنشین، نتوانم که نمیرم
بر آن طلعت زیبا، بر آن شیوه شیرین
هوش مصنوعی: برو، ای پنددهنده، تلاش نکن که من نمیتوانم بر آن چهره زیبا و آن رفتار دلپذیر مردن را بپذیرم.
همه ذرات جهان مظهر حقند، فاما
نشود واقف اسرار مگر چشم خدا بین
هوش مصنوعی: تمام اجزای جهان نشاندهندهٔ حقیقت هستند، اما فقط کسی که بینش الهی دارد میتواند به رازهای عمیق آنها پی ببرد.
برو، ای خواجه عاقل، بنشین گوشه عفت
نکنی فهم معانی، نبری ره بمجانین
هوش مصنوعی: برو ای انسان دانا، در جایی آرام بگیر و از بیخودان دوری کن. اگر نتوانی معانی را درک کنی، راهی به دنیای دیوانگان نخواهی یافت.
هله! ای جان سعادت، نکنی خارق عادت
جعل روی سیه را نبردی سوی بساتین
هوش مصنوعی: آه! ای جان خوشبختی، آیا نمیشود که زیبایی چهره سیاه را به سمت باغهای سرسبز نرسانی؟
هله! ای صوفی خلوت،همه میل تو بشهوت
تو و تسبیح و مصلا من و آن طره مشکین
هوش مصنوعی: ای صوفی، بیا به خلوت، همه در دل میخواهند با شهوات تو همراه شوند و من با تسبیح و سجادهام مشغولم و به آن موهای مشکیات فکر میکنم.
تو وکیلی و کفیلی، تو جلیلی و جمیلی
بجز از عجز نباشد صفت قاسم مسکین
هوش مصنوعی: تو مقام و اهمیت بالایی داری و صفات نیکو در تو وجود دارد. جز احساس ناتوانی و فقر، که نشاندهنده حال قاسم مسکین است، صفت دیگری در تو نیست.