شمارهٔ ۵۳۶
در دل از شوق تو شوریست که نتوان گفتن
با خیال تو حضوریست که نتوان گفتن
با وجود سر کویت هوس حور و قصور
هر کراهست قصوریست که نتوان گفتن
گرچه از عالم و از خود خبرم نیست، ولی
در دل از دوست شعوریست که نتوان گفتن
پیش ما قصه اغیار مگویید، که یار
در ره عشق غیوریست که نتوان گفتن
عشق عارست درین دور و تسلسل ناموس
آه ازین قصه، که زوریست که نتوان گفتن
شادم از دولت وصل تو ولیکن چه کنم؟
در دل از هجر نفوریست که نتوان گفتن
می رسد تیر ملامت ز چپ و راست ولی
قاسم خسته صبوریست که نتوان گفتن
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در دل از شوق تو شوریست که نتوان گفتن
با خیال تو حضوریست که نتوان گفتن
هوش مصنوعی: در دل من شوقی نسبت به تو وجود دارد که نمیتوان آن را به زبان آورد و در خیال تو حالت و حضوری هست که بیان آن نیز ممکن نیست.
با وجود سر کویت هوس حور و قصور
هر کراهست قصوریست که نتوان گفتن
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من در کنار تو هستم و به زیباییهای تو دل میبندم، اما آرزوی زندگی در لوکس و آرامش بهشتی همچنان در دل من وجود دارد. این تمایل، تنها نوعی دلتنگی است که نمیتوان به راحتی بیانش کرد.
گرچه از عالم و از خود خبرم نیست، ولی
در دل از دوست شعوریست که نتوان گفتن
هوش مصنوعی: با اینکه از دنیا و خودم آگاهی ندارم، اما در دل حسی از محبت به دوست وجود دارد که نمیتوانم آن را بیان کنم.
پیش ما قصه اغیار مگویید، که یار
در ره عشق غیوریست که نتوان گفتن
هوش مصنوعی: قبل از ما از داستانهای دیگران صحبت نکنید، زیرا در عشق، محبوب ما چنان غیرت دارد که نمیتوان به راحتی دربارهاش حرف زد.
عشق عارست درین دور و تسلسل ناموس
آه ازین قصه، که زوریست که نتوان گفتن
هوش مصنوعی: در این زمان و دوران، عشق به یک عذر تبدیل شده است و به نوعی قاعدهای در این رابطه وجود دارد که هیچکس نمیتواند به راحتی دربارهی آن صحبت کند و از آن شکایت کند.
شادم از دولت وصل تو ولیکن چه کنم؟
در دل از هجر نفوریست که نتوان گفتن
هوش مصنوعی: من از خوشحالی به خاطر وصالت شادمانم، اما چه کنم که در دل به خاطر جدایی، نفرتی وجود دارد که نمیتوانم آن را بیان کنم.
می رسد تیر ملامت ز چپ و راست ولی
قاسم خسته صبوریست که نتوان گفتن
هوش مصنوعی: در زندگی، انتقادها و سرزنشها از هر سو به ما میرسد، اما قاسم با صبری خستگیناپذیر است که نمیتوان به راحتی او را دگرگون کرد یا ناامید کرد.