شمارهٔ ۵۳۴
یار همان، درد همان، دل همان
غصه همان، قصه مشکل همان
ناز همان، حسن و جلالت همان
شوق همان، گریه و حالت همان
عشوه همان، شیوه همان، خو همان
غمزه همان، نرگس جادو همان
عشق همان، زار و نزاری همان
چشم مرا گریه و زاری همان
سوز همان، داغ جدایی همان
مسکنت و فقر و گدایی همان
دوست همان، حسن و ملاحت همان
بر دل و جان سوز و جراحت همان
هجر همان، درد مودت همان
قاسمی و داغ محبت همان
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یار همان، درد همان، دل همان
غصه همان، قصه مشکل همان
هوش مصنوعی: دوست همان است، درد همان است، دل همان غصهها را دارد و داستان سختیها نیز همان است.
ناز همان، حسن و جلالت همان
شوق همان، گریه و حالت همان
هوش مصنوعی: دلربایی و زیباییات همان است، شور و شوقی که میآورید و حال و هوایت همان است، حتی اشکهایی که از وجودت جاری میشود همانند گذشته است.
عشوه همان، شیوه همان، خو همان
غمزه همان، نرگس جادو همان
هوش مصنوعی: لبخند و طعنهاش همان است، شیوهاش همان است، حال و هوای غمزهاش همان است، و جادوگری نرگسش هم همواره یکسان باقی مانده است.
عشق همان، زار و نزاری همان
چشم مرا گریه و زاری همان
هوش مصنوعی: عشق به حال و روز نزار من همان است و اشک و اندوهی که در چشمانم هست، نیز همینطور.
سوز همان، داغ جدایی همان
مسکنت و فقر و گدایی همان
هوش مصنوعی: عذاب و درد دل کندن از کسی، همانند احساس بیپولی و بیخانمانی است.
دوست همان، حسن و ملاحت همان
بر دل و جان سوز و جراحت همان
هوش مصنوعی: دوست یعنی زیبایی و جذابیتی که هم بر دل و هم بر جان اثر میگذارد و همچنین به معنای درد و زخمهایی است که بر دل مینشاند.
هجر همان، درد مودت همان
قاسمی و داغ محبت همان
هوش مصنوعی: فراق همانند گذشته است، درد دوستی نیز همچنان ادامه دارد و زخم محبت نیز همانطور باقی مانده است.