گنجور

شمارهٔ ۵۳۰

میان باطن جانی و جان تویی، ای جان
همه تویی، بهمه حال، آشکار و نهان
مرا که دل بخرابات می کشد چه کنم؟
حدیث توبه و تقوی، بیان امن و امان؟
فلان، که معدن فضلست و مقتدای بشر
چو ذوق عشق ندارد، نگویمش انسان
که گفت پیر جعل را که: قاید راهست؟
نه قایدست ولی هست رهزن پنهان
تو دیده باز گشا، تا جمال جان بینی
که نیست خالی ازو هیچ ذره از اعیان
بجذبه دو جهان طی کند بیک ساعت
بطور عشق رسیدست سیر موسی جان
چه حکمتست درین قصه؟ کس نمی داند
تو در میان حجابی و عالمی نگران
نقاب را بگشا و فغان مستان بین
خوشست وقت تجلی خروش سرمستان
بگو که: قاسم بیچاره کلب کوچه ماست
چه کم شود که ز جودت گدا شود سلطان؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

میان باطن جانی و جان تویی، ای جان
همه تویی، بهمه حال، آشکار و نهان
هوش مصنوعی: در درون جان و باطن انسان، تو وجود داری. ای جان، تمام وجود تو هستی. در هر حالتی، چه آشکار و چه پنهان، تو هستی.
مرا که دل بخرابات می کشد چه کنم؟
حدیث توبه و تقوی، بیان امن و امان؟
هوش مصنوعی: من که از دل و جان به سوی گناه و خرابی می‌روم، چه کاری از دستم برمی‌آید؟ صحبت از توبه و پرهیزگاری و امنیت جز کلامی توخالی برای من نیست.
فلان، که معدن فضلست و مقتدای بشر
چو ذوق عشق ندارد، نگویمش انسان
هوش مصنوعی: فلانی که منبع فضایل و الگوی انسان‌ها است، اگر مراسم عشق را درک نکند، من او را انسان نمی‌دانم.
که گفت پیر جعل را که: قاید راهست؟
نه قایدست ولی هست رهزن پنهان
هوش مصنوعی: کسی از پیر پرسید که آیا کسی در راه درست هدایت‌کننده است؟ او جواب داد که ممکن است کسی نباشد که به راهنمایی بپردازد، اما در عوض ممکن است افراد ناپاک و فریبکار در مسیر حضور داشته باشند.
تو دیده باز گشا، تا جمال جان بینی
که نیست خالی ازو هیچ ذره از اعیان
هوش مصنوعی: چشم‌هایت را باز کن تا زیبایی روح را ببینی، زیرا هیچ ذره‌ای از وجود، خالی از آن زیبایی نیست.
بجذبه دو جهان طی کند بیک ساعت
بطور عشق رسیدست سیر موسی جان
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، روح موسی با شوق و جذبه‌ای خاص، طی طریق کرده و از هر دو دنیا در یک ساعت عبور می‌کند.
چه حکمتست درین قصه؟ کس نمی داند
تو در میان حجابی و عالمی نگران
هوش مصنوعی: این داستان چه راز و حکمت‌هایی دارد؟ هیچ‌کس نمی‌داند تو در میان حجاب‌ها و پرده‌ها قرار داری و جهانی با نگرانی به تو نگاه می‌کند.
نقاب را بگشا و فغان مستان بین
خوشست وقت تجلی خروش سرمستان
هوش مصنوعی: ماسک خود را کنار بزن و فریادهای شادمانه را تماشا کن، زمان بروز زیبایی و شور زندگی است.
بگو که: قاسم بیچاره کلب کوچه ماست
چه کم شود که ز جودت گدا شود سلطان؟
هوش مصنوعی: بگو که قاسم، بیچاره، مانند سگی در کوچه ماست؛ آیا با بخشش تو، برتری او کم می‌شود یا او به مقام سلطنت می‌رسد؟