گنجور

شمارهٔ ۳۹

ای از جمال روی تو تابنده آفتاب
وز آفتاب روی تو خورشید در حجاب
اندر میان پرده عزت نشسته ای
در آرزوی روی تو مردند شیخ و شاب
تا در هوای عشق تو رقصان چو گرد شد
مرغ دلم رمید ز سودای خاک و آب
تو آفتاب حسنی و ما سایه توایم
ای آفتاب حسن ازین سایه رو متاب
فریاد دور باش برآمد ز هر طرف
جان از در تو دور نگردد بهیچ باب
گویی که: عاشقان نرسیدند در وصال
چون از تو شد حجاب چه گوییم در عتاب؟
ما قبله جمال تو جوئیم جاودان
چون «الصلوة » یار خطابیست مستطاب
گویند: منکری سوی دوزخ روانه شد
گفتند عاشقان که: «ذهاب بلا ایاب »
ما بنده توایم، چه بیم از امید و بیم؟
ما عاشق توایم، اگر عفو، اگر عقاب
عالم چو قشر آمد و عاشق لباب اوست
گر عاشق لبیبی واقف شو از لباب
تیره است وقت ما، که ندیدیم باده ای
قاسم، زخم یار طلب کن شراب ناب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای از جمال روی تو تابنده آفتاب
وز آفتاب روی تو خورشید در حجاب
هوش مصنوعی: ای کسی که زیبایی‌ات مانند آفتاب درخشنده است و از آنجا که زیبایی‌ات چنان است، نور خورشید هم در مقابل تو در پرده و پنهان مانده است.
اندر میان پرده عزت نشسته ای
در آرزوی روی تو مردند شیخ و شاب
هوش مصنوعی: در پس پرده‌ی عظمت و احترام، تو قرار داری و در انتظار دیدن چهره‌ات، هم پیران و هم جوانان جان خود را گذاشته‌اند.
تا در هوای عشق تو رقصان چو گرد شد
مرغ دلم رمید ز سودای خاک و آب
هوش مصنوعی: در حال حاضر، دل من به عشق تو آنقدر سرخوش و شاداب شده که مانند پرنده‌ای در آسمان به پرواز درآمده و از وابستگی‌های دنیوی مانند خاک و آب فاصله گرفته است.
تو آفتاب حسنی و ما سایه توایم
ای آفتاب حسن ازین سایه رو متاب
هوش مصنوعی: تو مثل آفتاب زیبایی و ما سایه تو هستیم. ای آفتاب زیبایی، از این سایه دور نشو.
فریاد دور باش برآمد ز هر طرف
جان از در تو دور نگردد بهیچ باب
هوش مصنوعی: فریادهای دور از هر سو به گوش می‌رسد، اما جان انسان هرگز از در تو دور نخواهد شد و به هیچ راهی نخواهد رفت.
گویی که: عاشقان نرسیدند در وصال
چون از تو شد حجاب چه گوییم در عتاب؟
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که عاشقان نتوانسته‌اند به وصال محبوب برسند و از آنجایی که حجاب یا مانعی میان این عشق و وصال وجود دارد، نمی‌دانیم چه چیزهایی باید در انتقاد بگوییم.
ما قبله جمال تو جوئیم جاودان
چون «الصلوة » یار خطابیست مستطاب
هوش مصنوعی: ما همیشه به دنبال زیبایی تو هستیم، مانند نماز که اهمیت و ارزش ویژه‌ای دارد.
گویند: منکری سوی دوزخ روانه شد
گفتند عاشقان که: «ذهاب بلا ایاب »
هوش مصنوعی: در این بیت، کسی به سمت جهنم می‌رود و عاشقان در پاسخ به او می‌گویند که این رفتن باعث برطرف شدن مشکلات و بلاها می‌شود و بنابراین به بازگشت او امیدی نیست. آنها این موضوع را به عنوان یک تجربه مثبت یا درسی می‌دانند که می‌تواند در نهایت به نفع او باشد.
ما بنده توایم، چه بیم از امید و بیم؟
ما عاشق توایم، اگر عفو، اگر عقاب
هوش مصنوعی: ما خدمتگزار تو هستیم، چه ترسی از انتظارات و نگرانی‌ها داریم؟ ما عاشق تو هستیم، چه بخشش باشد و چه تنبیه.
عالم چو قشر آمد و عاشق لباب اوست
گر عاشق لبیبی واقف شو از لباب
هوش مصنوعی: دانش و علم سطحی و ظاهری است، اما عاشق باید به عمق و حقیقت عشق پی ببرد. اگر عاشق واقعی هستی، باید از معنای عمیق عشق آگاه باشی.
تیره است وقت ما، که ندیدیم باده ای
قاسم، زخم یار طلب کن شراب ناب
هوش مصنوعی: وقت ما تیره و تار است و هنوز باده‌ای نوشیده‌ایم؛ ای قاسم، به خاطر درد و زخم یار، شراب خالصی را طلب کن.