گنجور

شمارهٔ ۳۲

هزار بار نمک ریخت بر جراحت ما
بشیوهای ملاحت، زهی ملاحت ما!
ز دست جور جهان دل خلاص گشت تمام
ز سعیها که غمش کرد در حمایت ما
هزار تیغ جفا از تو بر جگر خوردیم
خلل پذیر نشد ذره ای ارادت ما
بیا، که با تو چو آب حیات شیرینست
هزار تیغ ستم گر شود حوالت ما
اگر سؤال کند: آفت دل و دین کیست؟
بچشم مست تو باشد همه اشارت ما
تویی که شاهد جانی باول و آخر
همین بود نفس آخرین شهادت ما
چو سر حسن تو شد کشف جان قاسم گفت
که: فاش شد به جهان قصه ارادت ما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هزار بار نمک ریخت بر جراحت ما
بشیوهای ملاحت، زهی ملاحت ما!
هوش مصنوعی: هزار بار آزار و درد را بر زخم ما ریختند، اما با زیبایی و دلربایی خود، ما را خوشحال کردند!
ز دست جور جهان دل خلاص گشت تمام
ز سعیها که غمش کرد در حمایت ما
هوش مصنوعی: از دست ظلم و ستم این دنیا، دل ما از تمام تلاش‌هایی که برای راحتی دیگران کردیم، رهایی یافته است.
هزار تیغ جفا از تو بر جگر خوردیم
خلل پذیر نشد ذره ای ارادت ما
هوش مصنوعی: ما در برابر بدی‌های تو هزاران ضربه را تحمل کردیم، اما ذره‌ای از محبت‌مان به تو کاسته نشده است.
بیا، که با تو چو آب حیات شیرینست
هزار تیغ ستم گر شود حوالت ما
هوش مصنوعی: بیا تا با هم زندگی شیرینی را تجربه کنیم، حتی اگر در برابر ما ظلم و ستم بی‌پایان باشد.
اگر سؤال کند: آفت دل و دین کیست؟
بچشم مست تو باشد همه اشارت ما
هوش مصنوعی: اگر کسی از تو بپرسد که آفت جان و ایمان چیست، جواب ما تنها نگاه مست و سرخوش توست که تمام اشارات را شامل می‌شود.
تویی که شاهد جانی باول و آخر
همین بود نفس آخرین شهادت ما
هوش مصنوعی: تو هستی که شاهد جان‌باخته‌ها هستی و در پایان این ماجرا، آخرین نفس و آخرین گواهی ما نیز همین است.
چو سر حسن تو شد کشف جان قاسم گفت
که: فاش شد به جهان قصه ارادت ما
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی تو نمایان شد، قاسم گفت که: داستان عشق ما به همه عالم آشکار شد.