شمارهٔ ۱۲۸
مرا پیوند او پیوند جانست
دریغست آن جمال از ما نهانست
نگوییم جان ما تنها چه باشد؟
نه تنها جان، که او خود جان جانانست
ز امید وصال یار مستان
همه ره کاروان در کاروانست
بیا، گر عاشقی، تا باز بینی
دلم را، کآسمان لامکانست
عجایب دولتی دارم، که دایم
دلم با دوست سر بر آستانت
دلم را برد و جان می خواهد از من
یقینست این که سری در میانست
مرا تنها مبین در راه توحید
دل قاسم جهان اندر جهانست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا پیوند او پیوند جانست
دریغست آن جمال از ما نهانست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ارتباط من با او، ارتباطی عمیق و حیاتی است. افسوس که آن زیبایی و زیباییاش از دید ما پنهان است.
نگوییم جان ما تنها چه باشد؟
نه تنها جان، که او خود جان جانانست
هوش مصنوعی: نمیگوییم که جان ما چه ارزشی دارد، چون تنها جان نیست، بلکه خود او روح و جان واقعی است.
ز امید وصال یار مستان
همه ره کاروان در کاروانست
هوش مصنوعی: همهٔ مشتاقان به دنبال وصال معشوق هستند و به همین خاطر تمام راهها در کاروانی از عاشقان به هم پیوسته است.
بیا، گر عاشقی، تا باز بینی
دلم را، کآسمان لامکانست
هوش مصنوعی: اگر عاشق هستی، بیا و دل من را ببین؛ چون دل من همچون آسمانی بینهایت است.
عجایب دولتی دارم، که دایم
دلم با دوست سر بر آستانت
هوش مصنوعی: من یک حالت شگفتانگیز و خاص در زندگی دارم که همیشه دلم با دوستم در ارتباط است و به تو پناه میبرم.
دلم را برد و جان می خواهد از من
یقینست این که سری در میانست
هوش مصنوعی: دل من را با خود برده و حالا جانم از من میخواهد. این نشان میدهد که یکی از اسرار در دل این موضوع نهفته است.
مرا تنها مبین در راه توحید
دل قاسم جهان اندر جهانست
هوش مصنوعی: مرا در مسیر یکتاپرستی به تنهایی نبین، چرا که دل قاسم، جهانی در دل خود دارد و این جهان در جهانهای دیگر است.