شمارهٔ ۱۰
چند پرسی ز کجایی و کجایی و کجا؟
از نهان خانه تجریدم و از دار فنا
تو جدل میکنی، اما چه کنی چون نکنی؟
گفت در حق تو حق: «اکثر شی ء جدلا»
زاهد ار چشم یقین باز گشاید بیند
ز خدا خوان بخدا دان ز سمک تا بسما
صوفی از شیوه اوراد صفایی دارد
لیک هرگز نرسد در صفت و صفوت ما
کار هرکس بصلاحی و صلوتی موقوف
نظر عاشق دلسوخته بر عین عطا
مجلس بیخبرانست، خبر را بگذار
بی خبر شو، که همه بی خبرانند اینجا
دفع منکر بخرابات شد و آخر کرد
جبه را در گرو باده، زهی مولانا!
گر دمی میل کنی جانب این سرمستان
در دمی زنده شوی از دم «یحیی الموتا»
گفت محبوب که: من مثل خودت گردانم
«یا اراد الملک الملک بهذا مثلا»
هیچ وقتی نکند دوست، علی رغم حسود
قاسمی را نفسی یاد، مگر احیانا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند پرسی ز کجایی و کجایی و کجا؟
از نهان خانه تجریدم و از دار فنا
هوش مصنوعی: چند بار میپرسی که تو از کجا هستی و به کجا میروی؟ من از مکان پنهانی سخن میگویم که جایی روحانی است و همچنین از جایی که فنا و زوال وجود دارد.
تو جدل میکنی، اما چه کنی چون نکنی؟
گفت در حق تو حق: «اکثر شی ء جدلا»
هوش مصنوعی: تو در بحث و جدل هستی، اما چه تأثیری بر او دارد وقتی که نمیکنی؟ در مورد تو گفتند که بیشتر چیزها بر پایه جدل است.
زاهد ار چشم یقین باز گشاید بیند
ز خدا خوان بخدا دان ز سمک تا بسما
هوش مصنوعی: اگر زاهد، با چشم یقین به جهان بنگرد، وجود خدا را میبیند. او میفهمد که از نشانههای خداوند تا عوالم بالاتر وجود دارد.
صوفی از شیوه اوراد صفایی دارد
لیک هرگز نرسد در صفت و صفوت ما
هوش مصنوعی: صوفی در مراسم و آداب عبادت خود زیبایی خاصی دارد، اما هرگز به مقام و حالت خالصانه ما نمیرسد.
کار هرکس بصلاحی و صلوتی موقوف
نظر عاشق دلسوخته بر عین عطا
هوش مصنوعی: هر فردی در کار خود به نوعی وابسته به محبت و توجه عاشق دلسوخته است که همه چیز را به او واگذار کرده و نگاهش به بخشش و عطا است.
مجلس بیخبرانست، خبر را بگذار
بی خبر شو، که همه بی خبرانند اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا، صحبت از جمعی است که در یک محفل یا مجلس جمع شدهاند، اما هیچکدام از آنها از حقیقت یا واقعیت آگاهی ندارند. بهتر است از اخبار و اطلاعات دوری کرد و به جای تلاش برای فهمیدن، خود را از این دسته افراد نا آگاه جدا کرد. این مکان پر از افرادی است که هیچگونه درکی از واقعیت ندارند.
دفع منکر بخرابات شد و آخر کرد
جبه را در گرو باده، زهی مولانا!
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به از بین بردن زشتیها و ناپسندها اشاره میکند و میگوید که این تلاش او به نوشیدن شراب (که نماد عشق و آگاهی است) و درآمیختن با آن ختم شده است. شاعر به نوعی از معشوقه یا حقیقتی عمیق سخن میگوید که به او احساس شادی و سرزندگی میدهد. به عبارتی، او به این نتیجه میرسد که رهایی از جنبههای منفی زندگی میتواند از طریق عشق و لذت بردن از زیباییها به دست آید.
گر دمی میل کنی جانب این سرمستان
در دمی زنده شوی از دم «یحیی الموتا»
هوش مصنوعی: اگر لحظهای به این سرمستان توجه کنی، در همان لحظه زنده خواهی شد مانند دم یحیی که مردگان را زنده میکند.
گفت محبوب که: من مثل خودت گردانم
«یا اراد الملک الملک بهذا مثلا»
هوش مصنوعی: محبوب گفت: من تو را مانند خودم میسازم و به تو قدرت و موفقیت میبخشم.
هیچ وقتی نکند دوست، علی رغم حسود
قاسمی را نفسی یاد، مگر احیانا
هوش مصنوعی: هیچگاه دوستی به یاد قاسمی که حسود است، نمیافتد، مگر در مواقعی خاص.