گنجور

بخش ۳ - رساله اوصاف شعرا

بر اطلس پوشان دکاکین بلاغت و کمخا بافان کارگاه فصاحت پوشیده و مخفی ممانادکه چون دعاگوی اینرختخانه را در گشاد و مفرش این نفایس اجناس راسر. خازن خرد بامن گفت شکرانه را که این خلعت از جیب غیب برقد خیال تو دوختند و چراغ والای گلگون در جامه دان ضمیر تو افروختند.

تمینا فصحای تیم شعر و بلغای چارسوی سخن را هر یک فراخور قدوی خلعتی مدح باید پوشانید و خوابگاهش از روایح این اثاث خوشبوی گردانید.

زبهر زیب سر قبر صوف دستاری
به از متاع دعا و اثاث فاتحه نیست

تا از صندوق ایشان نیز نوبنو تشریف همت و وصله مدد بتو برسد.انصاف انکه در بازار حقیقت شعار طریقت دثار همه گردیدم و کلام جمله را مملو از الوان لباس معنی خاص و خیال از انواع اجناس نوادر و امثال خزینه دیدم درآن هر طرزی از طراز بلطافت و طراوت از آن دیگر ممتاز.

چه جامه برقد اوصافشان برم کآمد
زدرزو دوز چنین سوزنی فکر افکار

(مقالات عطار) دیبائی ثمین بمثال در زیر دامن آن بخور وعطر سوز وحال.

(اسرار مولانا) رومی بافی عاشقانه از درد آستین افشان و از وجد دامنکشان چنانچه خود کفته.

روم بحجره خیاط عاشقان فردا
من دراز قبا با هزار گز سودا

(شاهنامه فردوسی) باسم مسمای او کمان طوسی پوش وزره داودی بعشق زبور حلقه در گوش؟

(مثنوی نظامی) دو توئی کمخا مزین بگوی مروارید وقیق طلا.

(مدایح انوری) و هم از دیده تفکر برآن دوختن قاصر و ازرقی شمط از فطانه ببطانه آن بودن فاخر.

(مخترعات خاقانی) چون قماش اسکندری و دارائی عقل از شکوه و شوکتش در مقام حیرانی.

(قصاید ظهیر) چون گلفتن بر سر آمده وشاه بامی پهلودار بر سر صدر نشینان ملک سخن زده و چون بند قبا زیر دست کس نشده.

بعرض و طول کتان لاف اگر زند برتنگ
بگو درآی که اینک گزست و این میدان

(افکار ابکار کمال اسماعیل) سقرط عمل بناتی بیعدیل.

(شطحیات سنائی) صوفی عسلی بافته صاحبفراش غم ازان تشریف شفا یافته.

(کلیات عماد سجاده نشین) طیلسانی از طی لسان ظاهر و مبین. یانی روسی انصاری از غایث سفتگی و همواری چون کلمات عبدالله انصاری.

(حقایق عراقی) پوستینی فاخر کرمی او در بن هرموی عارفان موثر.

(گفتار صوفیانه اوحدی) صوفی قبرسی موحدانه بگریبان اوحدی.

(نتایج حسینی) قطیفه آل بافته چون اطلس گلگون مهر برجهان تافته.

سرآمدار چه که والای آل شد بمثال
و لیکن تافته قرمزیست سید آل

(ریاضات روحانیه مغربی) از غایت دقت و طراوت رشک کتان مغربی.

(معارف سید نعمه الله) خرقه با یزیدی بهر بخیه ازان سررشته توحید بدست عارفان.

(مقطعات ابن یمین) دستارچه مکلف تصنع صنایعش مصنف.

(محرمات نزاری) همگی سحر حلال و تخیلات خمریانش رنگینتر از اطلس ارغوانی و والای آل.

(تفصیله و شیرین باف خسرو و حسن) قلم نسخ بر نسج خسروی و ابیاری حریری کشیده.

(منظومات سید جلال عضد) الجه یزدی بافته و ساده پسندان معنی سر ازخطش برنتافته.

(ملمعات مولانا جلال الدین طبیب) ابیاری طبیبی مرغوب اهل عمایم بدلفریبی)

والای زرد بنما تاز آستین جامه
قاروره ات ببیند ابیاره طبیبی

(مصنوعات خواجو) دیبای کمسان غریب آید این نخ و نسج بجای بمی از کرمان.

(حسنیات سلمان) شربی زرکشیده دال برگلهای صنایع پیش هر صاحب دیده.

(ترکیب حافظ) برکی معلم در میان دستار بندان ملک معنی علم.

(غزلیات شیخ خجند) پوستینی خاص بهردرزی درزی حقیقت خیالی خاص.

(لطایف عبید زاکانی) مرقعی رنگین روی و آستر از جد و هزل لایق احسان و قابل تحسین

(اشعار همام تبریزی) طرزی تازه در عین بازار تیزی.

(گفتار جهان ملک) والائی زرافشان دل هواداران بر آن لرزان.

اکنون اگر چنانچه بعضی از اسامی این جمله چون طره دستار فرو گذاشتم معذور فرمائید.

بر لباسی عدد بخیه که داند چندست

و باز دهر ایامی رختی چند مخصوص درمیانست و شعار اهل زمان. چون فراویز صندل باف وجامه اتوزده و یقه مقلب و عقد سپچ و بعضی منسوخ بمقتضای وقت و روز مانند علم جامه و هزار بخیه ومدفون و شب اندر روز. و چندی درین روزگار مجددا متداول شده مثل( جنده مولهانه قاسم) که سرپا برهنگان عشق بدان آویزند. و (خارای ناصری) و (پرده عصمت)(والای شاهی) و (فراش بساطی) و (محنیل خیالی) و (حبر کاتبی) و (چرم گلگون آذری) و شعری چند قالبی چون رخت قالبک زده. و با وجود اینهمه قاری خود را موزه برجسته میداند که کلاهداران ملک زیبایی و قپاپوشان سرحد رعنائی بدست آرند. مقصودم آنست که در قدم همه باشم و خاک پای جمله گردم. قدمداری و پای اندازی به ازین نتوان کرد.

بخش ۲ - صفت خواب دیدن و حمام: شبی در واقعه دیدم که بحمامی رفتمی که خشت دیوارش از مله پیچیده بود و کج اندودش از نمد سفید . جارو؟ از صندل یاف و مقرنس از تافته سفید. گرد خرگاه دایره از قطنی آسمانی و جام از پنبه کنا. قفص بالای آن ازدام سر عروسان و فرش از حصیر و سنک اتابکی. صفه اش از بالش نطع بروجی. آب سرد از خشیشی و آب گرم از سنجاب. دری داشت از تخته پوستین . کیسه از وصله ترتیبی و شانه از ریشه میان بند مصنف و بردک از قطعه صوف مربع مشکین. چون در آنمقام بنشستم گفتمبخش ۴ - قصه دزد رخت را بشنو: بامدادی سر از جامه خواب برگرفتم و چون صبح گوی گریبان بر سینه بگشودم و در مزاد رخت معانی سخن پردازان بگذشتم. از جامهای قصاره زده و طراز خراسانی خروش برخاسته بود و بازار لباسها چون دستار آشفتگان بهم برآمده. جامهای روغن ریخته خاک بر سر کنان و مقنعها سنگ بر سینه زنان. خرقه دامن چاک میکرد. عمامه دست مندیله بسر میزد. پوستین ریش بر باد میداد. پیش شاخ یقه بدندان دگمه در میگرفت. که (الفتنه نائمه لعن الله من ایقظها) مگر دزدی کیسه برآمده و در رختخانه قاری بمقدار قواره جیب نقبی بریده و از نفایس معنی بضاعتی چند برده.

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر اطلس پوشان دکاکین بلاغت و کمخا بافان کارگاه فصاحت پوشیده و مخفی ممانادکه چون دعاگوی اینرختخانه را در گشاد و مفرش این نفایس اجناس راسر. خازن خرد بامن گفت شکرانه را که این خلعت از جیب غیب برقد خیال تو دوختند و چراغ والای گلگون در جامه دان ضمیر تو افروختند.
هوش مصنوعی: در میان روح‌نوازان و هنرمندان سخنوری، کارگاه فصاحت به گونه‌ای است که اثراتش به خوبی نمایان نیست. هنگامی که دعاگوی این خانه در میان این نعمت‌های فراوان حضور داشت، خازن خرد به من گفت که با شکر به این موضوع نگاه کن؛ زیرا این لباس ارزشمند از دستان پنهان خالق فراهم آمده و چراغی درون دل تو روشن شده است.
تمینا فصحای تیم شعر و بلغای چارسوی سخن را هر یک فراخور قدوی خلعتی مدح باید پوشانید و خوابگاهش از روایح این اثاث خوشبوی گردانید.
هوش مصنوعی: هر یک از سخنوران و شاعران باید با توجه به شایستگی و مقام خود، جامه‌ای از ستایش بپوشند و محیط خود را با عطر این اشعار خوشبو کنند.
زبهر زیب سر قبر صوف دستاری
به از متاع دعا و اثاث فاتحه نیست
هوش مصنوعی: برای زیبا کردن سر قبر صوفی، داشتن دستاری بهتر از دعا و خواندن فاتحه است.
تا از صندوق ایشان نیز نوبنو تشریف همت و وصله مدد بتو برسد.انصاف انکه در بازار حقیقت شعار طریقت دثار همه گردیدم و کلام جمله را مملو از الوان لباس معنی خاص و خیال از انواع اجناس نوادر و امثال خزینه دیدم درآن هر طرزی از طراز بلطافت و طراوت از آن دیگر ممتاز.
هوش مصنوعی: تا زمانی که کمک و توجه شما به قول و عمل نوبتی نرسد. انصاف این است که در دنیای واقعی، من تمام تلاش خود را کردم و از همه چیزهایی که می‌توانستند آگاهی و حقیقت را نشان دهند، بهره گرفتم. در کلام، همه چیز مملو از معانی خاص و تصاویری از انواع زیبایی‌ها و خزینه‌هایی از دانش و خلاقیت بود که هر یک به نوعی از دیگری برتر و ممتاز بود.
چه جامه برقد اوصافشان برم کآمد
زدرزو دوز چنین سوزنی فکر افکار
هوش مصنوعی: چه لباسی بر تن صفات آنها بپوشم که از دوزنده‌ای به این ظرافت و با این افکار عمیق آمده است؟
(مقالات عطار) دیبائی ثمین بمثال در زیر دامن آن بخور وعطر سوز وحال.
هوش مصنوعی: مقالات عطار شامل نوشته‌هایی ارزشمند و باارزش است که مانند عطر و بخور در فضایی دلپذیر و روحانی قرار دارد.
(اسرار مولانا) رومی بافی عاشقانه از درد آستین افشان و از وجد دامنکشان چنانچه خود کفته.
هوش مصنوعی: در آثار مولانا جلال‌الدین رومی، عشق به‌طور عمیق و زیبایی توصیف شده است. او در اشعارش از دردها و شیدایی‌های عاشقانه سخن می‌گوید و احساسات عمیق خود را به تصویر می‌کشد. صحبت‌های او نشان‌دهنده‌ی تجربه‌های عاطفی و معنوی‌اش است که در دل‌های خوانندگان تأثیر می‌گذارد.
روم بحجره خیاط عاشقان فردا
من دراز قبا با هزار گز سودا
هوش مصنوعی: من به اتاق خیاط می‌روم، جایی که عاشقان در آینده انتظار دارند. با لباسی بلند و پر از آرزوهای مختلف، حضور دارم.
(شاهنامه فردوسی) باسم مسمای او کمان طوسی پوش وزره داودی بعشق زبور حلقه در گوش؟
هوش مصنوعی: کمان طوسی به نام او، که زره داود را به عشق زبور بر گوش نگه داشته است.
(مثنوی نظامی) دو توئی کمخا مزین بگوی مروارید وقیق طلا.
هوش مصنوعی: دو توئی کمخا، زینت یافته به مانند مروارید و طلای خالص.
(مدایح انوری) و هم از دیده تفکر برآن دوختن قاصر و ازرقی شمط از فطانه ببطانه آن بودن فاخر.
هوش مصنوعی: مدایح انوری و همچنین از نظر تفکر، نمی‌توان به خوبی به آن‌ها پرداخت و از زیبایی و فطرت آن‌ها به‌خوبی بهره‌مند شد.
(مخترعات خاقانی) چون قماش اسکندری و دارائی عقل از شکوه و شوکتش در مقام حیرانی.
هوش مصنوعی: اختراعات خاقانی مانند پارچه‌ای ارزشمند است که به اندازه عقل و دانش، از زیبایی و عظمت خاصی برخوردار است و به همین دلیل، انسان را در حیرت و شگفتی فرو می‌برد.
(قصاید ظهیر) چون گلفتن بر سر آمده وشاه بامی پهلودار بر سر صدر نشینان ملک سخن زده و چون بند قبا زیر دست کس نشده.
هوش مصنوعی: قصاید ظهیر زمانی است که هنگامه شعر و شاعر در اوج خود است. در این زمان، شاه بامی با شکوهمندی بر صدر نشسته و به سخنوری مشغول است و هیچ‌کس نمی‌تواند او را تحت فشار قرار دهد یا بر او تسلط یابد.
بعرض و طول کتان لاف اگر زند برتنگ
بگو درآی که اینک گزست و این میدان
هوش مصنوعی: اگر کسی درباره طول و عرض کتان (تاکید بر بزرگی و وسعت) صحبت کند و بخواهد برتری خود را نشان دهد، به او بگو که بگذرد، زیرا اینجا هم‌اکنون میدان جنگ و مبارزه است.
(افکار ابکار کمال اسماعیل) سقرط عمل بناتی بیعدیل.
هوش مصنوعی: این جمله به یک فکر خلاقانه و بدیع از کمال اسماعیل اشاره دارد. همچنین بیان می‌کند که اعمال او از نظر کیفیت و انصاف بی‌نظیر و شایسته است.
(شطحیات سنائی) صوفی عسلی بافته صاحبفراش غم ازان تشریف شفا یافته.
هوش مصنوعی: شطحیات سنایی، شاعر صوفی، به حالت‌های عمیق عرفانی و احساساتی اشاره دارد که در آن‌ها از مسائلی مانند غم و درد رهایی می‌یابد و به نوعی آرامش و شفای روحی دست می‌یابد.
(کلیات عماد سجاده نشین) طیلسانی از طی لسان ظاهر و مبین. یانی روسی انصاری از غایث سفتگی و همواری چون کلمات عبدالله انصاری.
هوش مصنوعی: کتاب "کلیات عماد سجاده نشین" مجموعه‌ای از اندیشه‌ها و نوشته‌هایی است که به زبان واضح و روشن بیان شده‌اند. این اثر به نوعی به تفکرات عبدالله انصاری و ویژگی‌های خاص مثل سادگی و روشنی در بیان مفاهیم اشاره دارد.
(حقایق عراقی) پوستینی فاخر کرمی او در بن هرموی عارفان موثر.
هوش مصنوعی: پوستین زیبای کرمی او در ناهمواری‌های زندگی عارفان، تأثیر عمیقی دارد.
(گفتار صوفیانه اوحدی) صوفی قبرسی موحدانه بگریبان اوحدی.
هوش مصنوعی: اوحدی که یک صوفی است، به روش موحدانه و با اعتقاد عمیق، به موضوعات معنوی و روحانی می‌پردازد. او در گفتارهای خود، به عمق معانی و نکات عرفانی اشاره می‌کند و به دنبال فهم و نزدیک شدن به حقیقت الهی است. این رویکرد نشان‌دهنده روحیه جستجوگر و تفکر عمیق اوحدی در مسیر تصوف است.
(نتایج حسینی) قطیفه آل بافته چون اطلس گلگون مهر برجهان تافته.
هوش مصنوعی: نتایج حسینی مانند پارچه‌ای خوش‌رنگ و باکیفیت است که بافته شده و جلوه‌ای زیبا به جهان بخشیده است.
سرآمدار چه که والای آل شد بمثال
و لیکن تافته قرمزیست سید آل
هوش مصنوعی: سرآمدار یعنی کسی که در اوج مقام و اعتبار است، چه اینکه خانواده او به طور طبیعی دارای ارزش و مرتبه بالایی است. اما در میان این خانواده، فردی خاص وجود دارد که به گونه‌ای متفاوت و برجسته‌تر جلوه‌گر است، به طوری که همچون تافته‌ای قرمز از بقیه متمایز شده است.
(ریاضات روحانیه مغربی) از غایت دقت و طراوت رشک کتان مغربی.
هوش مصنوعی: ریاضیات روحانی مغربی به خاطر دقت بالایی که دارند و تازگی شان، به زیبایی و لطافت کتان مغربی می‌مانند و حس خوبی را به انسان منتقل می‌کنند.
(معارف سید نعمه الله) خرقه با یزیدی بهر بخیه ازان سررشته توحید بدست عارفان.
هوش مصنوعی: معارف سید نعمه الله همانند جامه‌ای است که عارفان با توجه به اصول توحید آن را به هم می‌دوزند.
(مقطعات ابن یمین) دستارچه مکلف تصنع صنایعش مصنف.
هوش مصنوعی: مقصود از "مقطعات ابن یمین" به آثار و نوشته‌های این نویسنده اشاره دارد. او در این آثار به بررسی و توصیف صنایع و فنون مختلف پرداخته و مهارت‌های خود را به خوبی به نمایش گذاشته است.
(محرمات نزاری) همگی سحر حلال و تخیلات خمریانش رنگینتر از اطلس ارغوانی و والای آل.
هوش مصنوعی: محرمات نزاری همه سحرها و خیالات خمریان را زیباتر از پارچه ارغوانی و با ارزش آل جلوه می‌دهد.
(تفصیله و شیرین باف خسرو و حسن) قلم نسخ بر نسج خسروی و ابیاری حریری کشیده.
هوش مصنوعی: تفصیله و شیرین باف خسرو و حسن، با قلمی نرم و زیبا همچون نساجی خسروی و آبیاری حریری به تصویر کشیده شده است.
(منظومات سید جلال عضد) الجه یزدی بافته و ساده پسندان معنی سر ازخطش برنتافته.
هوش مصنوعی: منظومه‌های سید جلال عضد یزدی به شیوه‌ای بافته شده است که سادگی و ذوق ساده‌پسندانه‌اش را به خوبی نمایان می‌کند و از خط خود، معانی عمیق و واضحی را استخراج کرده است.
(ملمعات مولانا جلال الدین طبیب) ابیاری طبیبی مرغوب اهل عمایم بدلفریبی)
هوش مصنوعی: ملمعات مولانا جلال الدین طبیب به اشاره به آثار و اشعار اوست که می‌تواند به معنای عمیق و تفکر برانگیزی از زندگی و حکمت‌های انسانی باشد. این آثار نه تنها به زیبایی ادبیات بلکه به عمق معنای زندگی نیز توجه دارند و می‌توانند الهام‌بخش خوانندگان باشند. همچنین، طبیب به عنوان یک مفهوم، می‌تواند به بهبود روح و ذهن اشاره کند و نشان‌دهنده نقش مثبت علم و دانش در زندگی انسان‌ها باشد.
والای زرد بنما تاز آستین جامه
قاروره ات ببیند ابیاره طبیبی
هوش مصنوعی: زردی خود را نشان بده تا اگر کسی آن را ببیند، ببیند که درون تو چیزی از طبیبی است.
(مصنوعات خواجو) دیبای کمسان غریب آید این نخ و نسج بجای بمی از کرمان.
هوش مصنوعی: مصنوعات خواجو مانند دیبای کم‌وزن و عجیبی است که این نخ و بافت به جای بُمی از کرمان به نظر می‌رسد.
(حسنیات سلمان) شربی زرکشیده دال برگلهای صنایع پیش هر صاحب دیده.
هوش مصنوعی: حسنیات سلمان، ویژگی‌های برجسته و مفید او است که به خوبی در چشمان هر بیننده‌ای جلوه‌گر می‌شود.
(ترکیب حافظ) برکی معلم در میان دستار بندان ملک معنی علم.
هوش مصنوعی: ترکیب حافظ به عنوان معلمی در میان کسانی است که به علم و دانش علاقه‌مند هستند و به تفسیر و فهم معانی عمیق می‌پردازند.
(غزلیات شیخ خجند) پوستینی خاص بهردرزی درزی حقیقت خیالی خاص.
هوش مصنوعی: غزلیات شیخ خجند یک نوع خاص از شعر است که حاوی مضامین و احساسات ویژه‌ای می‌باشد، و می‌توان آن را به نوعی واقعیت خیالی و خاص تشبیه کرد.
(لطایف عبید زاکانی) مرقعی رنگین روی و آستر از جد و هزل لایق احسان و قابل تحسین
هوش مصنوعی: لطایف عبید زاکانی اثرهایی زیبا و رنگین است که با هنری خاص و زبانی طنزآمیز همراه است. این آثار به خوبی توانسته‌اند احسان و نیکوکاری را به نمایش بگذارند و شایسته تحسین و ستایش هستند.
(اشعار همام تبریزی) طرزی تازه در عین بازار تیزی.
هوش مصنوعی: اشعار همام تبریزی نشان‌دهنده‌ی سبکی نو و تازه در ادبیات است، که در عین حال با تیزی و شفافیت خاصی همراه است.
(گفتار جهان ملک) والائی زرافشان دل هواداران بر آن لرزان.
هوش مصنوعی: گفتار درباره جهان و ملک، احساسات و افکار علاقه‌مندان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و آنها را در تنش و نگرانی نگه می‌دارد.
اکنون اگر چنانچه بعضی از اسامی این جمله چون طره دستار فرو گذاشتم معذور فرمائید.
هوش مصنوعی: اگر بخواهید، می‌توانید از بعضی از نام‌های این جمله مانند «طره» و «دستار» صرف نظر کنید و این موضوع را نادیده بگیرید.
بر لباسی عدد بخیه که داند چندست
هوش مصنوعی: بر روی لباسی که با نخ و سوزن دوخته شده، فقط کسی که به آن آشناست می‌تواند بگوید چند دوخت وجود دارد.
و باز دهر ایامی رختی چند مخصوص درمیانست و شعار اهل زمان. چون فراویز صندل باف وجامه اتوزده و یقه مقلب و عقد سپچ و بعضی منسوخ بمقتضای وقت و روز مانند علم جامه و هزار بخیه ومدفون و شب اندر روز. و چندی درین روزگار مجددا متداول شده مثل( جنده مولهانه قاسم) که سرپا برهنگان عشق بدان آویزند. و (خارای ناصری) و (پرده عصمت)(والای شاهی) و (فراش بساطی) و (محنیل خیالی) و (حبر کاتبی) و (چرم گلگون آذری) و شعری چند قالبی چون رخت قالبک زده. و با وجود اینهمه قاری خود را موزه برجسته میداند که کلاهداران ملک زیبایی و قپاپوشان سرحد رعنائی بدست آرند. مقصودم آنست که در قدم همه باشم و خاک پای جمله گردم. قدمداری و پای اندازی به ازین نتوان کرد.
هوش مصنوعی: در هر دوره‌ای لباس‌هایی خاص متناسب با آن زمان وجود دارد و نماد مردم آن دوره خواهد بود. به عنوان مثال، لباس‌های خاصی مانند جبه‌های بافته شده و یقه‌های زیبا به مرور زمان تغییر می‌کنند و برخی از آنها به فراموشی سپرده می‌شوند. اما در عین حال، برخی از لباس‌ها دوباره مد می‌شوند و مورد استفاده قرار می‌گیرند. این لباس‌ها شامل چیزهایی هستند که نشان‌دهنده عشق، شرافت و زیبایی هستند. با وجود این تنوع، برخی از افراد خود را در صدر زیبایی و شایستگی می‌دانند و به دنبال جلب توجه هستند. هدف من این است که در جمع همه باشم و تواضع کنم و خود را در خدمت دیگران قرار دهم. این نوع رفتار و فروتنی برای من ارزشمندتر از هر چیز دیگری است.