شمارهٔ ۹
گذشت موسم سرما و پوستین و نمد
فکندم از خود و در بر دگر کتان آمد
چو دید وصل کتان عضو گفت مشتاقم
(عجب عجب که ترا یاد دوستان آمد)
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گذشت موسم سرما و پوستین و نمد
فکندم از خود و در بر دگر کتان آمد
هوش مصنوعی: فصل سرما گذشت و من لباسهای گرم را از تن بیرون آوردم و لباسهای نازکتری پوشیدم.
چو دید وصل کتان عضو گفت مشتاقم
(عجب عجب که ترا یاد دوستان آمد)
هوش مصنوعی: وقتی که دید وصل را، عضو کتان گفت که من مشتاقم. عجب، عجب که یاد دوستان به یادش آمد.