گنجور

شمارهٔ ۴۳ - امینی فرماید

گره زطره عنبرفشان کشید و گشاد
هزار نافه صبا در میان کشید و گشاد
در جواب او
زبغچه بند دلم چون روان کشید و کشاد
زرختها بخود اول کتان کشید و کشاد
زکیسهای گریبان و یقهای بناف
هزار نافه صبا درمیان کشید و کشاد
بطیره ماندم از آن تنگه کو بطراری
گره زتنگه بازار کان کشید و کشاد
کشید رشته زبگشودنی مگر معجر
که سوزنی زوی آن دلستان کشید و کشاد
هر آن سخن که نمود آن عمامه سر بسته
کله زترک بمعنی زبان کشید و کشاد
هزار آستیش باد جبه ای قاری
که جیب و دامن رخت کتان کشید و گشاد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گره زطره عنبرفشان کشید و گشاد
هزار نافه صبا در میان کشید و گشاد
هوش مصنوعی: عطر خوشی که از گل‌ها و خوشبوهایی مانند عنبر به مشام می‌رسد، مانند گره‌ای باز شده است که بوی دلپذیری را در فضا پخش کرده و نسیم صبحگاهی نیز به ترویج این عطر کمک می‌کند.
زبغچه بند دلم چون روان کشید و کشاد
زرختها بخود اول کتان کشید و کشاد
هوش مصنوعی: دل من چون پرنده‌ای کوچک به پرواز درآمد و از درختان زرین به خود رنگ و بویی تازه بخشید.
زکیسهای گریبان و یقهای بناف
هزار نافه صبا درمیان کشید و کشاد
هوش مصنوعی: عطر دل‌انگیز و خوشبوی نسیم، در میان گریبان‌های زیبا و یقه‌های جذاب در حال پخش شدن است.
بطیره ماندم از آن تنگه کو بطراری
گره زتنگه بازار کان کشید و کشاد
هوش مصنوعی: من در آن تنگنا ماندم که به خاطر شرایط سخت زندگی، نتوانستم از آن بیرون بیایم، مانند بازار که در آن هر روز مشکلات و چالش‌های جدیدی پیش می‌آید و هر بار در تنگنا و فشار بیشتری قرار می‌گیرم.
کشید رشته زبگشودنی مگر معجر
که سوزنی زوی آن دلستان کشید و کشاد
هوش مصنوعی: رشته‌ای به سوی گشایش دلخواه کشیده شده است، گویی که با تَرَکِ کلاهی، سوزنی از آن دلبر بیرون آمده و خود را نمایان کرده است.
هر آن سخن که نمود آن عمامه سر بسته
کله زترک بمعنی زبان کشید و کشاد
هوش مصنوعی: هر چیزی که این شخص با عمامه روی سرش بیان می‌کند، به نوعی به زبان و بیان او مربوط می‌شود. این سخنان به طور مستقیم نشان‌دهنده قابلیت‌های بیانی و زبانی او هستند.
هزار آستیش باد جبه ای قاری
که جیب و دامن رخت کتان کشید و گشاد
هوش مصنوعی: بسیاری از ثروت‌ها و اموال به خاطر وجود یک قاری (قرآن‌خوان) که با کمال تواضع و فروتنی لباسش را از پارچه کتان تهیه کرده، به او بخشیده می‌شود.