گنجور

شمارهٔ ۷۹

ز من گسستی و پیوند مشکل افتاده ست
مرا مگیر به خونی که در دل افتاده ست
رسد دمی که خجالت کشم ز گرمی دوست
ز خصم داغم و اندیشه باطل افتاده ست
به قدر ذوق تپیدن به کشته جا بخشند
سخن به محکمه در کیش قاتل افتاده ست
شکافی ار جگر ذره نم برون ندهد
به وادیی که مرا بار در گل افتاده ست
در این روش به چه امید دل توان بستن
میانه من و او شوق حائل افتاده ست
به ترک گریه برم دهشت اثر ز دلش
که خود ز شبروی ناله غافل افتاده ست
به صبر کم نیم اما عیار ایوبی
به قدر آن که گرفتند کامل افتاده ست
چرد نهنگ و سمندر در آب و آتش من
تنم به قلزم و کشتی به ساحل افتاده ست
به روی صید تو از ذوق استخوان تنش
هما ز تیزی پرواز بسمل افتاده ست
چو اندر آینه با خویش لابه ساز شوی
ز خود بجوی که ما را چه در دل افتاده ست
حریف ما همه بی بذله می خورد غالب
مگر ز خلوت واعظ به محفل افتاده ست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز من گسستی و پیوند مشکل افتاده ست
مرا مگیر به خونی که در دل افتاده ست
هوش مصنوعی: تو از من جدا شدی و ارتباط ما به هم ریخته است. من را نستان به خاطر غمی که در دل دارم.
رسد دمی که خجالت کشم ز گرمی دوست
ز خصم داغم و اندیشه باطل افتاده ست
هوش مصنوعی: روزی خواهد آمد که از محبت دوست احساس شرمندگی کنم، چون در دل، زخم دشمن و افکار بی‌معنی درگیرم شده است.
به قدر ذوق تپیدن به کشته جا بخشند
سخن به محکمه در کیش قاتل افتاده ست
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای که احساس و ذوق در دل وجود دارد، می‌توان به سخن و گفتگو اهمیت داد و از آن دفاع کرد، اما در موقعیتی که به قضاوت و داوری نیاز است، این احساسات ممکن است تحت تأثیر قرار گیرند و در برابر حقیقت قرار گیرند.
شکافی ار جگر ذره نم برون ندهد
به وادیی که مرا بار در گل افتاده ست
هوش مصنوعی: اگر ذره‌ای از دل شکسته‌ام به بیرون نریزد، به جایی می‌روم که بار سنگینی بر دوشم افتاده است.
در این روش به چه امید دل توان بستن
میانه من و او شوق حائل افتاده ست
هوش مصنوعی: در این وضعیت، به چه امیدی باید دل را به ارتباطی میان خود و او وابسته کنم وقتی که شوق و علاقه‌ای بین ما وجود ندارد؟
به ترک گریه برم دهشت اثر ز دلش
که خود ز شبروی ناله غافل افتاده ست
هوش مصنوعی: من از شدت ترس و اندوه، می‌خواهم گریه کنم، چون دلم تحت تاثیر وضعیت او قرار دارد. او به قدری در خودش غرق است که از صدای ناله‌اش غافل شده است.
به صبر کم نیم اما عیار ایوبی
به قدر آن که گرفتند کامل افتاده ست
هوش مصنوعی: من صبر زیادی ندارم، اما صبر ایوب با تمام سختی‌هایی که به او وارد شد، کامل و بی‌نقص است.
چرد نهنگ و سمندر در آب و آتش من
تنم به قلزم و کشتی به ساحل افتاده ست
هوش مصنوعی: نهنگ و سمندر به طور همزمان در آب و آتش در حال حرکت هستند، اما من در دریا (قلزم) شناور شده‌ام و کشتی‌ام به ساحل افتاده است.
به روی صید تو از ذوق استخوان تنش
هما ز تیزی پرواز بسمل افتاده ست
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر زیبایی از شکار و شکارچی پرداخته شده است. بیان می‌کند که شکار به خاطر هیجان و ذوق شکارچی، به خاطر تیزی و سرعت پروازش، مانند پرنده‌ای است که به حالت زخمی و در حال سقوط درآمده است. این وضعیت نمایانگر جذابیت و جدیت شکار است.
چو اندر آینه با خویش لابه ساز شوی
ز خود بجوی که ما را چه در دل افتاده ست
هوش مصنوعی: وقتی در آینه به خودت نگاه می‌کنی و با خودت صحبت می‌کنی، از خودت بپرس که در دل ما چه افکاری وجود دارد.
حریف ما همه بی بذله می خورد غالب
مگر ز خلوت واعظ به محفل افتاده ست
هوش مصنوعی: رقبای ما به راحتی برنده می‌شوند، جز اینکه در جمع وعاظ و اهل فضیلت قرار بگیرند.