گنجور

شمارهٔ ۶۶

چو صبح من ز سیاهی به شام مانندست
چه گوییم که ز شب چند رفت یا چندست؟
به رنج از پی راحت نگاه داشته اند
ز حکمت ست که پای شکسته در بندست؟
درازدستی من چاکی ار فگند چه عیب
ز پیش دلق ورع با هزار پیوندست
نگفته ای که به تلخی بساز و پند پذیر
برو که باده ما تلخ تر از این پندست
وجود او همه حسنست و هستیم همه عشق
به بخت دشمن و اقبال دوست سوگندست
نگاه مهر به دل سر نداده چشمه نوش
هنوز عیش به اندازه شکرخندست
ز بیم آن که مبادا بمیرم از شادی
نگوید ار چه به مرگ من آرزمندست
شمار کج روی دوست در نظر دارم
درین نورد ندانم که آسمان چندست
اگر نه بهر من از بهر خود عزیز دار
که بنده خوبی او خوبی خداوندست
نه آن بود که وفا خواهد از جهان غالب
بدین که پرسد و گویند هست، خرسندست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو صبح من ز سیاهی به شام مانندست
چه گوییم که ز شب چند رفت یا چندست؟
هوش مصنوعی: صبح من به سیاهی شب شباهت دارد. چه بگوییم، آیا از شب گذشته‌ام یا هنوز ادامه دارد؟
به رنج از پی راحت نگاه داشته اند
ز حکمت ست که پای شکسته در بندست؟
هوش مصنوعی: به خاطر سختی و سخت‌کوشی، آرامش و آسایش را به دست آورده‌اند. آیا این ناشی از حکمت نیست که کسی با پای شکسته هنوز در قید و بند است؟
درازدستی من چاکی ار فگند چه عیب
ز پیش دلق ورع با هزار پیوندست
هوش مصنوعی: اگر دست من چاکی دارد، چه اشکالی دارد، در حالی که لباس دلق (لباس درویشی) هم هزاران پیوند و دوخت دارد.
نگفته ای که به تلخی بساز و پند پذیر
برو که باده ما تلخ تر از این پندست
هوش مصنوعی: به جای اینکه با تلخی و اندوه زندگی کنی و از نصیحت‌ها پیروی کنی، بهتر است که بپذیری که زندگی ما از این نصیحت‌ها سخت‌تر و تلخ‌تر است.
وجود او همه حسنست و هستیم همه عشق
به بخت دشمن و اقبال دوست سوگندست
هوش مصنوعی: وجود او تمام زیبایی‌هاست و ما نیز همه عاشقیم، به بختی که دشمنی دارد و به اقبالی که دوستی را نوید می‌دهد.
نگاه مهر به دل سر نداده چشمه نوش
هنوز عیش به اندازه شکرخندست
هوش مصنوعی: چشمه نوش هنوز در دل به اندازه کافی شادی آور نیست، زیرا نگاهی که محبت را به دل بخشد، در کار نیست.
ز بیم آن که مبادا بمیرم از شادی
نگوید ار چه به مرگ من آرزمندست
هوش مصنوعی: از ترس اینکه مبادا بمیرم، او از خوشحالی چیزی نمی‌گوید، هرچند که او آرزوی مرگ من را در دل دارد.
شمار کج روی دوست در نظر دارم
درین نورد ندانم که آسمان چندست
هوش مصنوعی: من در این سفر، به فکر شمارش انحرافات دوست هستم، اما نمی‌دانم که آسمان چند درجه است یا چه جایی قرار دارد.
اگر نه بهر من از بهر خود عزیز دار
که بنده خوبی او خوبی خداوندست
هوش مصنوعی: اگر به خاطر خودت هم باشد، مرا دوست بدار؛ چون بندگی خوب من، در واقع نشانه‌ی خوبی و محبت خداوند است.
نه آن بود که وفا خواهد از جهان غالب
بدین که پرسد و گویند هست، خرسندست
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که در دنیا انتظار وفای واقعی از کسی نمی‌رود؛ چرا که وقتی از کسی پرسیده می‌شود که آیا خوشحال است یا نه، تنها جواب ظاهر را می‌دهد و در واقعیت ممکن است خوشحال نباشد. در اینجا تأکید بر بی‌اعتمادی به وعده‌های ظاهری و عدم وجود وفاداری واقعی در روابط انسانی است.