شمارهٔ ۵۰
خوشم که چرخ به کوی توام ز پا انداخت
که هم ز من پی من خلد را بنا انداخت
چو نقش پا همه افتادگی ست هستی من
ز آسمان گله نبود اگر مرا انداخت
سواد سایه همان صورت گلیم گرفت
همای فرخ اگر سایه بر گدا انداخت
ز رزق خویش چه سان بر خورم که داس قضا
ز کشت خوشه درود و در آسیا انداخت
به عز و ناز منه دل که افتد آخر کار
ز فرق مهر کلاهی که بر هوا انداخت
به طعن بی اثری های ناله ما را کشت
ز کیش ماست خدنگی که سوی ما انداخت
صحیفه پیش نگاه و نگاه کزلک تیز
دریغ گر به سر حرف مدعا انداخت
اگر نه لطف شب وصل کاستن می خواست
ز روز هجر سخن در میان چرا انداخت؟
منم که با جگر تشنه می نوردم راه
به وادیی که خضر کوزه و عصا انداخت
فغان ز غفلت غالب که کارش از سستی
ز دست رفته و داند که با خدا انداخت
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوشم که چرخ به کوی توام ز پا انداخت
که هم ز من پی من خلد را بنا انداخت
هوش مصنوعی: خوشحالم که تقدیر به خاطر تو باعث شد که از راه خودم منحرف شوم، چون همین باعث شد که بهشت را برای من بسازند.
چو نقش پا همه افتادگی ست هستی من
ز آسمان گله نبود اگر مرا انداخت
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که وجود من مانند ردپایی است که به زمین افتاده و همه چیز در آن به نوعی نقصان و زوال است. اگرچه وجود من از آسمان است، اما اگر به زمین بیفتم، هیچ ناراحتی نمیکنم، چرا که میدانم این وضع طبیعی زندگی است.
سواد سایه همان صورت گلیم گرفت
همای فرخ اگر سایه بر گدا انداخت
هوش مصنوعی: سایهی شکل گلیم، شبیه به بالهای پرنده خوشبخت است، اگرچه این سایه بر روی یک گدای فقیر افتاده باشد.
ز رزق خویش چه سان بر خورم که داس قضا
ز کشت خوشه درود و در آسیا انداخت
هوش مصنوعی: چطور از روزی خود استفاده کنم در حالی که سرنوشت، خوشههای زندگیام را قطع کرده و در آسیاب از بین میبرد؟
به عز و ناز منه دل که افتد آخر کار
ز فرق مهر کلاهی که بر هوا انداخت
هوش مصنوعی: دل را به خودپسندی و غرور نسپر که سرانجام عشق و محبت ممکن است با تلخی و ناامیدی روبهرو شود، مانند کلاهی که بهراحتی در هوا پرتاب شده و ممکن است بهسرعت به زمین بیفتد.
به طعن بی اثری های ناله ما را کشت
ز کیش ماست خدنگی که سوی ما انداخت
هوش مصنوعی: نالههای ما بیاثر و بیمصرف بود و در نهایت ما را به هلاکت رساند. این نتیجهای است که از نوع تفکر و ایمان ما نشأت میگیرد، مانند تیرکی که به سمت ما پرتاب شده است.
صحیفه پیش نگاه و نگاه کزلک تیز
دریغ گر به سر حرف مدعا انداخت
هوش مصنوعی: کتابی در برابر چشمهاست و نگاه سریع و تیز کزلک، اگر به موضوع اصلی اشاره کند، حسرت به دل است.
اگر نه لطف شب وصل کاستن می خواست
ز روز هجر سخن در میان چرا انداخت؟
هوش مصنوعی: اگر شب وصال آنقدر مهربان نبود که زمانی را برای ما کم کند، پس چرا سخن از روز جدایی در میان میآورد؟
منم که با جگر تشنه می نوردم راه
به وادیی که خضر کوزه و عصا انداخت
هوش مصنوعی: من هستم که با دل پر از تشنگی به راهی میروم که خضر، آن راهنما، ظرف آب و عصای خود را رها کرده است.
فغان ز غفلت غالب که کارش از سستی
ز دست رفته و داند که با خدا انداخت
هوش مصنوعی: آه از بیتوجهی غالب که به دلیل سستیاش، کارها از دستش رفته و میداند که باید با خداوند درافتد.