شمارهٔ ۵۱ - به دوستی میرزا اسمعیل نام نوشته است
برادر مهربان من:
این پرده بگوی تا بیک بار
زحمت ببرد ز پیش مستان
این زن ... ظالم مگر پرده ظلام است که با شفق میآید و با فلق نمیرود؟ مهمان ها را تمام جواب گفتم و خلق روی زمین همه در خواب برفتند و شب از نیمه گذشت و این نوکرک قرمساق خودم مثل علم یزید برپا ایستاده، گوئی ابریست که از پیش قمر مینرود. نه پایش خسته میشود و نه زبانش بسته. قرمساق، سلسل القول دارد، کاش سلسل البول میداشت.
در قوة لافظه و قدرت حافظه بی مثل و مانند است. فضل الله فاه قرب و کثر غمه و عناه.
میرزا اسمعیل جان من: جای شما نه چندان در پیش ما خالی است که بوصف آید و بشرح گنجد.
هر شب و روزیکه بی تو میرود از عمر
هر نفسی میرود هزار ندامت
صبح شد و این ظالم کافر خسته نشد، چرا پیش زن لوندش نمیخوابد و پیش من دردمند میایستد. من از حضورش حالت احتضار دارم و آن قحبه با حسرت و انتظار؛ بده انگشت ... همی خارد.
والسلام
شمارهٔ ۵۰ - در مقام ضرب باهالی تبریز به قائممقام بزرگ از قول ولیعهد نوشته: خدایا راست گویم فتنه از تستشمارهٔ ۵۲ - خطاب به میرزا ابوالقاسم وزیر کرمانشاه: برادر جان: فقراتی که در عالم صدق و اخوت از من مشورت کرده، جواب بی پرده خواسته بودند، جوابش این است که عمل دیوان بقول شیخ سعدی مثل سفر دریاست. بیم جان دارد و امید نان.
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این پرده بگوی تا بیک بار
زحمت ببرد ز پیش مستان
هوش مصنوعی: این پرده را بکش تا یک بار، زحمت را از پیش مستها برداری.
این زن ... ظالم مگر پرده ظلام است که با شفق میآید و با فلق نمیرود؟ مهمان ها را تمام جواب گفتم و خلق روی زمین همه در خواب برفتند و شب از نیمه گذشت و این نوکرک قرمساق خودم مثل علم یزید برپا ایستاده، گوئی ابریست که از پیش قمر مینرود. نه پایش خسته میشود و نه زبانش بسته. قرمساق، سلسل القول دارد، کاش سلسل البول میداشت.
هوش مصنوعی: این زن ظالم مانند شب تاریکی است که با صبح روشن نمیشود. من به مهمانها پاسخ دادم و همه مردم در خواب بودند و شب به نیمه رسید. این نوکر بیعرضهام همچنان ایستاده و مثل ابری است که جلوی خورشید قرار دارد. نه خسته میشود و نه سکوت میکند. ای کاش بجای گفتن حرفهای بیمعنا، میتوانست به چیزی دیگر بپردازد.
در قوة لافظه و قدرت حافظه بی مثل و مانند است. فضل الله فاه قرب و کثر غمه و عناه.
هوش مصنوعی: توانایی حافظه او بینظیر است و در این زمینه استعداد فوقالعادهای دارد. فضلالله با وجود نزدیک شدن به مشکلات و چالشها، از اراده و تلاش خود کم نمیکند.
میرزا اسمعیل جان من: جای شما نه چندان در پیش ما خالی است که بوصف آید و بشرح گنجد.
هوش مصنوعی: میرزا اسماعیل عزیز، جای شما در کنار ما آنقدر خالی است که نمیتوان آن را با کلمات توصیف کرد یا به خوبی شرح داد.
هر شب و روزیکه بی تو میرود از عمر
هر نفسی میرود هزار ندامت
هوش مصنوعی: هر شب و روزی که بدون تو میگذرد، به همان اندازه از زندگیام کم میشود و هر لحظهاش برایم حسرت و پشیمانی به همراه دارد.
صبح شد و این ظالم کافر خسته نشد، چرا پیش زن لوندش نمیخوابد و پیش من دردمند میایستد. من از حضورش حالت احتضار دارم و آن قحبه با حسرت و انتظار؛ بده انگشت ... همی خارد.
هوش مصنوعی: صبح فرارسید و این بیرحم کافر هرگز خسته نمیشود. چرا به سراغ زن فریبندهاش نمیرود و پیش من که در عذابم میایستد؟ من از حضور او در حالت مرگ تدریجی هستم و آن زن با حسرت و انتظار در حال انتظار است؛ انگشتش را بده تا بخارد.