گنجور

شمارهٔ ۳۷ - نبشته ای است به وقایع نگار

مخدوم مشفق مهربان؛ رقیمه مرسله رسید با بشارات توجه خاطر همایون و اشارات بامر مکتوم وسرمکنون، اگر وجه مژدگانی را از فرط مهربانی بنقد جا بگذرانید جا دارد که حجاب حظایر قدس شروه بثمن بخس گویند.

در دلم بود که جان بر تو فشانم اما
باز در خاطرم آمد که متاعی است حقیر

اگرچه ملک را خبر نکرده بودند و حامل عریضه عجب داشتم که دست خطی از بندگان عظمت نشان خداوندگاری نداشت لکن خطوط مبارکه وقایع نگار، لایغادر صغیره ولاکبیره هر چه می خواستی داشت، فیها ماتشتهی الانفس عرب گوید: کل الصید فی جوف الفرا، بله بگوئید که گوش ها بنوای سروش است الحمدالله و خون بوده و نمی کشیم، ان شاءالله اگر اندک سست نیندازید دغ لللاقاصیص را راست نوشته اید و بفضل خدا بی کم و کاست نه از مقوله اطراب و اطر است و نه تحریض و اغراء. بل قول حق و کلمه صدق، سبحان الله هیچ یک از دوستان ومخادیم اسمی از دوست حقیق و یار قدیم نمیبرند، همه کاغذهای دارالخلافه را که خواندم نام نامی استاد الانامی آقا میرزا محمد سلمه الله را ندیدم.

هر کجا هست خدایا بسلامت دارش. والسلام

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مخدوم مشفق مهربان؛ رقیمه مرسله رسید با بشارات توجه خاطر همایون و اشارات بامر مکتوم وسرمکنون، اگر وجه مژدگانی را از فرط مهربانی بنقد جا بگذرانید جا دارد که حجاب حظایر قدس شروه بثمن بخس گویند.
هوش مصنوعی: عزیز و مهربان؛ نامه‌ای که فرستاده‌ام با نشان‌های توجه و اشاره‌های محترمانه آمده است. اگر بخواهید به خاطر محبت‌تان چیزی به عنوان هدیه تقدیم کنید، شایسته است که ارزش آن را در نظر بگیرید و به اندازه‌ای که شایسته است، قدردانی کنید.
در دلم بود که جان بر تو فشانم اما
باز در خاطرم آمد که متاعی است حقیر
هوش مصنوعی: در دلم آرزو داشتم جانم را برایت فدا کنم، اما دوباره به یادم آمد که تو ارزش آن را نداری.
اگرچه ملک را خبر نکرده بودند و حامل عریضه عجب داشتم که دست خطی از بندگان عظمت نشان خداوندگاری نداشت لکن خطوط مبارکه وقایع نگار، لایغادر صغیره ولاکبیره هر چه می خواستی داشت، فیها ماتشتهی الانفس عرب گوید: کل الصید فی جوف الفرا، بله بگوئید که گوش ها بنوای سروش است الحمدالله و خون بوده و نمی کشیم، ان شاءالله اگر اندک سست نیندازید دغ لللاقاصیص را راست نوشته اید و بفضل خدا بی کم و کاست نه از مقوله اطراب و اطر است و نه تحریض و اغراء. بل قول حق و کلمه صدق، سبحان الله هیچ یک از دوستان ومخادیم اسمی از دوست حقیق و یار قدیم نمیبرند، همه کاغذهای دارالخلافه را که خواندم نام نامی استاد الانامی آقا میرزا محمد سلمه الله را ندیدم.
هوش مصنوعی: اگرچه کسی را از این موضوع خبر نکرده بودند و من در حیرت بودم که چرا نامه‌ای از بزرگان و شخصیت‌های مهم دریافت نکرده‌ایم، اما در عوض نوشته‌های ارزشمند و دقیق را در لابه‌لای کتب تاریخی یافتم که هر چیزی را که بخواهید در خود دارد. بر اساس گفته‌های عربی، همه شکارها در دل شکارگاه‌ها پنهان است؛ اما بگویید که گوش‌ها به نغمه‌های الهام‌بخش توجه دارند. شکر خدا، ما خون‌ریزی نمی‌کنیم و ان‌شاءالله اگر کمی کم‌کاری نکنید، نوشته‌های خود را به درستی بیان کرده‌اید و با لطف الهی هیچ نقصی در آن دیده نمی‌شود، نه از نظر ترغیب و نه از نظر تحریک. بلکه این سخن حق و کلمه‌ای راست است. تعجب‌آور است که هیچ‌یک از دوستان و نزدیکان نامی از دوست واقعی و یار قدیمی نمی‌آورند؛ همه نامه‌های دولت را که مطالعه کردم، نام محترم و بزرگ آقا میرزا محمد را ندیدم.
هر کجا هست خدایا بسلامت دارش. والسلام
هوش مصنوعی: هر جا که او باشد، خدایا او را در امان نگاه‌دار. پایان.