گنجور

شمارهٔ ۳۴ - نامه ای از قائم مقام به وقایع نگار

حضرت ولیعهد روحی فداه می فرماید: ذوالفقار علی ع در نیام و زبان وقایع نگار در کام نشاید، چه واقع شده که دو بار است غلام شاه و چاپار ایلچی آمده و رفته، حکایت احضار ما در میان آمده و از جانب وقایع نگار هیچ واقعه نگاشته نشده، نمی دانیم این تقصیر از میرزا مهدی است که ناخوش بوده و خبر نشده، یا خوش بوده و خبر نکرده، یا خدا نخواسته وجود شریف را نقاهتی عارض بوده، یا رفت و آمد خدمت بندگان خداوندگار را کمتر فرموده اید؟ اگر این طور اسباب و علل نمیبود چگونه امکان داشت که هزار محاسن و قبایح در باب ترک و فعل این سفر انشا و انشاد نفرموده باشند. چنانکه مکرر می فرموده اید و می دیده ایم و معتاد بوده ایم و اکنون که خلاف مشاهده میشود، مستبعد میداریم و مستعجب می دانیم و از روی کمال استعجاب این صفحه کاغذ با این خط جلی تسوید مییابد وآخر اولاهام که در خاطرها خلجانی دارد این است که خامة سرکار هم مثل خامة و صاف صریح و صابونی و صاف حتی متی اجری بلااجر گفته باشد. قلم اینجا رسید و سربشکست.

صاحب بنده اگر از صاحب کار فراهان که محتد رأس بنده است و اول ارض مس جلدی ترابها کم خدمتی اتفاق افتاده باشد، خجلت وشرمندگی با بنده و علی وفی ذمتی که اگر همه از بقیه منافع املاک مرهونه باشد از عهدة بر آیم، ولیکن خراسان و ولایت شما ومن بیگانه و یا آشنا، حضرت ولیعهد روحی فداه، تا زحمت و خرج و نوبت فتق بود تشریف داشتند و اکنون که هنگام رتق و اول بهار و قرار خراج است، احضار شدند و از این جا هم فرصت نشد که مطمئن شوند.

والسلام

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حضرت ولیعهد روحی فداه می فرماید: ذوالفقار علی ع در نیام و زبان وقایع نگار در کام نشاید، چه واقع شده که دو بار است غلام شاه و چاپار ایلچی آمده و رفته، حکایت احضار ما در میان آمده و از جانب وقایع نگار هیچ واقعه نگاشته نشده، نمی دانیم این تقصیر از میرزا مهدی است که ناخوش بوده و خبر نشده، یا خوش بوده و خبر نکرده، یا خدا نخواسته وجود شریف را نقاهتی عارض بوده، یا رفت و آمد خدمت بندگان خداوندگار را کمتر فرموده اید؟ اگر این طور اسباب و علل نمیبود چگونه امکان داشت که هزار محاسن و قبایح در باب ترک و فعل این سفر انشا و انشاد نفرموده باشند. چنانکه مکرر می فرموده اید و می دیده ایم و معتاد بوده ایم و اکنون که خلاف مشاهده میشود، مستبعد میداریم و مستعجب می دانیم و از روی کمال استعجاب این صفحه کاغذ با این خط جلی تسوید مییابد وآخر اولاهام که در خاطرها خلجانی دارد این است که خامة سرکار هم مثل خامة و صاف صریح و صابونی و صاف حتی متی اجری بلااجر گفته باشد. قلم اینجا رسید و سربشکست.
هوش مصنوعی: حضرت ولیعهد فرمودند: شمشیر ذوالفقار علی (ع) در نیام و دل وقایع نگار در کامش نمی‌باشد. چه اتفاقی افتاده که دو بار غلام شاه و چاپار ایلچی آمده و رفته‌اند، و در مورد احضار ما خبری از وقایع نگار دریافت نکرده‌ایم. نمی‌دانیم آیا این قصور از میرزا مهدی است که حالش خوب نبوده و خبری نداده، یا حالش خوب بوده و اطلاع نداده، یا خداوند نخواسته که ایشان دچار مشکلی شود، یا اینکه رفت‌وآمد به خدمت بندگان خداوند را کمتر کرده‌اند؟ اگر این دلایل نبود، چگونه ممکن بود که هزار نکته خوب و بد پیرامون این سفر نقل نشود، در حالی که شما بارها فرموده‌اید و ما نیز آن را مشاهده کرده‌ایم و عادت کرده‌ایم. اکنون که مشاهده خلاف این است، دچار شگفتی هستیم و این کاغذ را با این خط روشن می‌نویسم. در آخر، داستانی که در ذهنم وجود دارد این است که آیا قلم شما نیز مانند خط روشن و صریح می‌تواند بی‌فاصله بیان کند. ناگهان قلم به اینجا رسید و شکست.
صاحب بنده اگر از صاحب کار فراهان که محتد رأس بنده است و اول ارض مس جلدی ترابها کم خدمتی اتفاق افتاده باشد، خجلت وشرمندگی با بنده و علی وفی ذمتی که اگر همه از بقیه منافع املاک مرهونه باشد از عهدة بر آیم، ولیکن خراسان و ولایت شما ومن بیگانه و یا آشنا، حضرت ولیعهد روحی فداه، تا زحمت و خرج و نوبت فتق بود تشریف داشتند و اکنون که هنگام رتق و اول بهار و قرار خراج است، احضار شدند و از این جا هم فرصت نشد که مطمئن شوند.
هوش مصنوعی: اگر صاحب بنده از صاحب کار فراهان که من زیر نظر او هستم، با مسائلی روبه‌رو شده باشد و من در انجام وظایف خود کوتاهی کرده‌باشم، برای من خجالت‌آور است. من بدهی‌هایی دارم و اگرچه انحصاراً از منافع املاک معوقه بر می‌آید، اما در مورد خراسان و سرزمین شما و من، بیگانه یا آشنا، که حضرت ولیعهد وجودشان تا آن زمان بر ما تأثیرگذار بود، در حال حاضر که زمان اصلاح امور و پرداخت مالیات است، دعوت به حضور شدند و اینجا هم نتوانستند مطمئن شوند.