گنجور

شمارهٔ ۳۱ - خطاب به میرزا صادق مروزی

رقیمجات مفصل مصحوب ذوالفقا بیک رسیده بود. عریضه مختصر در جواب می نوشتم تا اواسط صفحه طوری با هم راه آمدیم، آنجا قلم سرکشی کرد، عنان از دستم گرفت، پیش افتاد، دیدم بی پیر، از خامة سرکار وقایع نگار اقتباس کرده؛

زاغ است و زاغ را صفت کبک آرزوست. – جلوش را محکم کشیدم. خانه خراب همه مرغی طوطی و بلبل می شود که بی پرده عاشق باشد و خوش لهجه و ناطق گردد. مت بداء الصمت خیر لک من داء الکلام و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه.

راستی یعنی چه، درستی کجاست؟ بی پرده گوئی چرا؟ پنهان خورید باده که تفکیر میکنند. مردی که این جا بی پرده و حجاب حرف بزند، نادرتر از آن است که زنی در فرنگ با چادر ونقاب راه برود. انی لم استطع معک صبرا.

کاغذه را مثل ابنای زمان دم بریده کردم، ان شاءالله ناجور نیست، مثل آن شب که مدبری منحوس با من معارض بود، کاغذی معکوس بمیان انداختم الحمدالله ناجور نبود شکرالله، منصور شدم و این فن را از پدر آموختم، طاب ثراه که با روس معارضه بمثل مصلحت دید.

بلی با شما و سلمان در تجاهر ایمان بر نمیتوان آمد. سیف شاهر خاصه سلمان پارسی است؛ صدق ظاهر مخصوص صادق مروزی. نه هر کس حق تواند گفت گستاخ.

بنده باقتضای جبن و احتیاطی که با لذات دارم بکنایه و رمز معتقدم تا از سعایه و غمز محترز باشم.

یا خفی الالطاف نجنا مما نحذر و نخاف بجاه جاه محمد و آله صلی الله علی محمد و آله.

شمارهٔ ۳۰ - خطاب به محمدحسین میرزا: حکم والا شد. آن که چون انظار فضل و رحمت الهی نسبت بوجود مسعود ما نامتناهی بود، لطف و مرحمت شاهنشاه بلند پایگاه خسرو ملک عالم، زیور نسل آدم، قهرمان ماء و طین، آفتاب زمان و زمین خلدالله ملکه و سلطانه درباره ما از حد نصاب افزون شد و از حصر و حساب بیرون؛ فالحمدالله الذی هدانا لهذا و ماکنا لنهتدی لو لا ان هداناالله. پس بحکم این موهبت سبحانی و مکرمت سلطانی پایه اعتلائی چند در مدارج اوضاع و احوال ما ترقی و تصاعد یافت که زبان از شکر آن قاصر است و بیان از ذکر آن عاجز. و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها. از آن جمله بعد از آن که از طرف اشرف همایون، مهم خطیر پاسداری ثغور آذربایجان بعهدة اهتمام ما مرجوع شد و بیمن توجه و التفات ایالت و تمیمه جلات ما گردید که یکی از آنها دارالدوله کرمانشاهان بود و چون ولایت مزبور موطن اولد و اعقاب شاهزاد مغفور البسه الله حلل النور و مجمع معاشر ایلات و احشام سرحد عراقین اعراب و اعجام است؛ وظیفه رسم چاگری و خدمتگزاری ما آن شد که مزید جهد و اهتمام در مراتب انضباط و انتظام آنجا مبذول داریم ونظر توجه و التفات بر تربیت اخلاف عظام برادر رضوان مقام گماریم که جملگی با فرزندان گرامی ما خود بی تفاوت و فرق اختر یک برج و گوهر یک درج وفرع یک اصل و نور یک شمسند. بنا علی تلک المراتب اصلح وانسب چنان بود که مرزبانی آن ملک و پاسداری آن ثغر را از جانب سنی الجوانب خود بیکی از اولاد برادر مغفور مبرور مفوض و موکول سازیم تا بنحوی که اولیای دولت قاهره زاهره شاهنشاهی از رهگذر تفویض بما آسوده خاطرند، خدام اعتاب مستطاب ما نیر بواسطه تفویض باو مطمئن القلب وفارغ البال باشند.شمارهٔ ۳۲ - این نامه را معلوم نیست قائم مقام به کی نوشته و به خط رمز بوده است: حسب الامر حضرت ولی عهد روحی فداه، چند فقره بملک نوشته ام باید جوابش با صواب از شما برسد و طول نکشد که بسیار انتظار دارند. خدمتی مخصوص است که بعد از فضل خدا از شما می خواهند.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رقیمجات مفصل مصحوب ذوالفقا بیک رسیده بود. عریضه مختصر در جواب می نوشتم تا اواسط صفحه طوری با هم راه آمدیم، آنجا قلم سرکشی کرد، عنان از دستم گرفت، پیش افتاد، دیدم بی پیر، از خامة سرکار وقایع نگار اقتباس کرده؛
هوش مصنوعی: مکتوبات مفصل به دست ذوالفقا رسید. من در حال نوشتن جواب مختصری بودم که در حدود نصف صفحه با هم هماهنگ شدیم، اما در آنجا قلم خودسر شد و کنترل از دستم خارج شد و جلو افتاد. متوجه شدم که بدون داشتن تجربه، از نوشته‌های سرکار وقایع‌نگار الهام گرفته است.
زاغ است و زاغ را صفت کبک آرزوست. – جلوش را محکم کشیدم. خانه خراب همه مرغی طوطی و بلبل می شود که بی پرده عاشق باشد و خوش لهجه و ناطق گردد. مت بداء الصمت خیر لک من داء الکلام و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه.
هوش مصنوعی: زاغ به دنبال ویژگی‌ها و صفات کبک است، در حالی که خودش از یک پرنده دیگر است. من به شدت او را عقب کشیدم. هر پرنده‌ای مانند طوطی و بلبل که بدون پرده و ملاحظه عاشق باشد و خوب صحبت کند، به نابودی می‌رسد. دوری از سکوت برای تو بهتر است از بیماری صحبت کردن، و ما هیچ‌کس را به عنوان پیامبر نفرستادیم، مگر به زبان قوم خودش.
راستی یعنی چه، درستی کجاست؟ بی پرده گوئی چرا؟ پنهان خورید باده که تفکیر میکنند. مردی که این جا بی پرده و حجاب حرف بزند، نادرتر از آن است که زنی در فرنگ با چادر ونقاب راه برود. انی لم استطع معک صبرا.
هوش مصنوعی: راستی به چه معناست و درستی کجا قرار دارد؟ چرا بدون پرده‌پوشی صحبت نمی‌کنید؟ پنهانی شراب بنوشید که دیگران قضاوت می‌کنند. مردی که در این جا بدون حجاب و به‌راحتی حرف بزند، به‌اندازه‌ای نادر است که یک زن در کشورهای غربی با چادر و نقاب ظاهر شود. من نتوانستم با تو صبر کنم.
کاغذه را مثل ابنای زمان دم بریده کردم، ان شاءالله ناجور نیست، مثل آن شب که مدبری منحوس با من معارض بود، کاغذی معکوس بمیان انداختم الحمدالله ناجور نبود شکرالله، منصور شدم و این فن را از پدر آموختم، طاب ثراه که با روس معارضه بمثل مصلحت دید.
هوش مصنوعی: کاغذ را به شکلی برش دادم که شبیه ابناء زمان بریده شود. امیدوارم که از نظر ظاهر مناسب باشد. یادم می‌آید شبی که فردی نالایق با من مخالفت کرد، کاغذی با شکل معکوس به میان انداختم و خوشبختانه نتیجه خوبی داشت. از خدا سپاسگزارم که موفق شدم و این شیوه را از پدرم یاد گرفتم. خدا او را رحمت کند که در برابر روس‌ها مانند یک تدبیر درست عمل کرد.
بلی با شما و سلمان در تجاهر ایمان بر نمیتوان آمد. سیف شاهر خاصه سلمان پارسی است؛ صدق ظاهر مخصوص صادق مروزی. نه هر کس حق تواند گفت گستاخ.
هوش مصنوعی: بله، نمی‌توان با شما و سلمان در نشان دادن ایمان توافق کرد. سیف شاهر، مخصوص سلمان پارسی است و صدق ظاهر، مختص صادق مروزی است. نه هر کسی می‌تواند با جرأت حقایق را بگوید.
بنده باقتضای جبن و احتیاطی که با لذات دارم بکنایه و رمز معتقدم تا از سعایه و غمز محترز باشم.
هوش مصنوعی: من به خاطر ترس و احتیاطی که دارم، ترجیح می‌دهم به صورت کنایه و رمز صحبت کنم تا از بدگویی و انتقاد در امان باشم.
یا خفی الالطاف نجنا مما نحذر و نخاف بجاه جاه محمد و آله صلی الله علی محمد و آله.
هوش مصنوعی: خداوند، لطف‌های پنهانت را بر ما آشکار کن و ما را از هر آنچه می‌ترسیم و نگران آن هستیم، نجات بده. به حرمت مقام محمد و خاندان او، بر او و آنان درود فرست.