گنجور

بخش ۶

جلایر یک سفر بغداد کرده
ز یاران و رفیقان یاد کرده
خصوصا در زیارت‌های مخصوص
به زیر چلچراغ و پای فانوس
اول داده به باشماقچی فلوسی
پس آنگه داده بر درگاه بوسی
رواق اولین را کرده تعظیم
به خادم داده یک باجاقلی و نیم
وزان پس تا زیارت گاه رفته
گدائی رو به تخت شاه رفته
زیارتنامه خوان خوش صدایی
به پیش آورده و خوانده دعایی
زیارت کرده جای آن دو انگشت
که بیرون آمد و بدخواه را کشت
در ایوان طلا کرده نمازی
بگفته با خدای خویش رازی
پی حاجت گرفته بند قندیل
زده سر بر زمین افکنده مندیل
خروشی بر کشیده از دل ریش
به آب دیده شسته سبلت و ریش
گه بینی بر آن مخلوط کرده
کثافت کاری مضبوط کرده
سجودی کرده و در خواب رفته
کتانی در بر مهتاب رفته
میان نوم و یقظه دیده باغی
در آن روشن ز هر لاله چراغی
سمن با ارغوان همراز آنجا
به حسرت چشم نرگس باز آنجا
نقاب از رخ فکنده شاهد گل
پریشان طره پرتاب سنبل
سرابستان خوش آب و هوائی
در آن بنهاده تخت پادشائی
ملایک صف زده بر گرد آن تخت
نشسته پادشه با هیبتی سخت
جلایر لرزه بر اندامش افتاد
تو پنداری به سر سرسامش افتاد
که یارب این بهشت دل گشا چیست
نشسته روی تخت این پادشا کیست
ندا آمد که یا عبدی جلایر
لکم من عندنا خیرالذخایر
دعای تو، به سوی آسمان شد
هر آنچ از ما طلب کردی همان شد
امام و پیشوای توست این شاه
به دل گر حاجتی داری ازو خواه
جلایر زین بشارت شادمان گشت
همه شکر خدا ورد زبان گشت
دوید و رفت و خاک راه بوسید
پس آنگه پای تخت شاه بوسید
شهنشه گفت: آخر مطلبت چیست؟
جلایر گفت جز این مطلبم نیست
که شهزاده محمد را ز شاهان
برافرازی به کام نیک خواهان
وجودش تا ابد محفوظ باشد
ز عمر جاودان محظوظ باشد
ز آسیب جهان پایش نلخشد
خدا او را به شاه ما ببخشد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جلایر یک سفر بغداد کرده
ز یاران و رفیقان یاد کرده
هوش مصنوعی: جلایر به خاطر دوستان و رفیقانش که در بغداد هستند، به یاد آن‌ها سفر کرده است.
خصوصا در زیارت‌های مخصوص
به زیر چلچراغ و پای فانوس
هوش مصنوعی: به ویژه در مراسم‌هایی که به صورت خاص در زیر نور چراغ‌ها و لامپ‌ها برگزار می‌شود.
اول داده به باشماقچی فلوسی
پس آنگه داده بر درگاه بوسی
هوش مصنوعی: اول به کسی که به او اعتماد داری، عطا می‌کنی و سپس به کسی که در مقام و جایگاه بالاتری است، احترام می‌گذاری.
رواق اولین را کرده تعظیم
به خادم داده یک باجاقلی و نیم
هوش مصنوعی: نخستین ورودی و سالن را به احترام خدمتگزاری که کلاهی کوچک و نیمه بر سر دارد، تحسین کرده است.
وزان پس تا زیارت گاه رفته
گدائی رو به تخت شاه رفته
هوش مصنوعی: و از آن moment به بعد، به مکان زیارتی رفته و به جای گدایی، به سمت تخت شاه رفته است.
زیارتنامه خوان خوش صدایی
به پیش آورده و خوانده دعایی
هوش مصنوعی: یک فرد با صدای زیبا، به جلو آمده و دعایی را خوانده است.
زیارت کرده جای آن دو انگشت
که بیرون آمد و بدخواه را کشت
هوش مصنوعی: به زیارت آن دو انگشت می‌روم که با خروجشان بدخواه را از پای درآوردند.
در ایوان طلا کرده نمازی
بگفته با خدای خویش رازی
هوش مصنوعی: در ایوان طلایی، فردی مشغول نماز است و با خداوند راز و نیاز می‌کند.
پی حاجت گرفته بند قندیل
زده سر بر زمین افکنده مندیل
هوش مصنوعی: برای رسیدن به خواسته‌اش، از دوری نوری گرفته و دستمالی بر سر گذاشته و بر زمین افتاده است.
خروشی بر کشیده از دل ریش
به آب دیده شسته سبلت و ریش
هوش مصنوعی: از دل آشفته‌ام فریادی برخاست، موهای سپید و ریشم را با اشک چهره‌ام شستم.
گه بینی بر آن مخلوط کرده
کثافت کاری مضبوط کرده
هوش مصنوعی: گاهی اوقات مشاهده می‌کنی که چیزی را با هم ترکیب کرده‌اند و آشفته و کثیف شده است.
سجودی کرده و در خواب رفته
کتانی در بر مهتاب رفته
هوش مصنوعی: کسی در حالت سجده به خواب رفته و کفش‌هایی به پا دارد، در حالی که نور ماه بر او می‌تابد.
میان نوم و یقظه دیده باغی
در آن روشن ز هر لاله چراغی
هوش مصنوعی: در میان خواب و بیداری، باغی را دیدم که در آن، هر گل لاله مانند چراغی روشن است.
سمن با ارغوان همراز آنجا
به حسرت چشم نرگس باز آنجا
هوش مصنوعی: در آنجا سمن و ارغوان به خاطر همدیگر راز می‌گویند و نرگس با حسرت به آنجا نگاه می‌کند.
نقاب از رخ فکنده شاهد گل
پریشان طره پرتاب سنبل
هوش مصنوعی: معنی این بیت به این صورت است: زیبای سرخوش، با چهره‌ای نمایان و بی‌پرده، حسن و زیبایی‌اش را به نمایش گذاشته و موهایش را مثل سنبل در فضا پخش کرده است.
سرابستان خوش آب و هوائی
در آن بنهاده تخت پادشائی
هوش مصنوعی: در این سرزمین زیبا و خوش آب و هوا، تخت پادشاهی قرار دارد.
ملایک صف زده بر گرد آن تخت
نشسته پادشه با هیبتی سخت
هوش مصنوعی: فرشتگان در صف ایستاده‌اند تا اطراف آن تخت برافراشته پادشاهی که با عظمت و وقار نشسته است، جمع شوند.
جلایر لرزه بر اندامش افتاد
تو پنداری به سر سرسامش افتاد
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که شخصی دچار ترس یا اضطراب شده است و این حالت به او لرزشی داده است؛ طوری که به نظر می‌رسد دچار جنون و دیوانگی شده یا تحت فشار بسیار شدید روحی قرار گرفته است.
که یارب این بهشت دل گشا چیست
نشسته روی تخت این پادشا کیست
هوش مصنوعی: ای کاش بدانم این بهشت دل‌نواز که در آن هستم چیست و آن کسی که بر تخت پادشاهی نشسته، کیست؟
ندا آمد که یا عبدی جلایر
لکم من عندنا خیرالذخایر
هوش مصنوعی: ندایی به گوش رسید که می‌گوید: ای بنده من، برای شما از جانب ما بهترین ذخیره‌ها فراهم شده است.
دعای تو، به سوی آسمان شد
هر آنچ از ما طلب کردی همان شد
هوش مصنوعی: دعای تو به آسمان رسید و هر آنچه از ما خواستی، همان تحقق یافت.
امام و پیشوای توست این شاه
به دل گر حاجتی داری ازو خواه
هوش مصنوعی: این شاه، امام و پیشوای توست؛ اگر خواسته‌ای داری، از او خواسته را بخواه.
جلایر زین بشارت شادمان گشت
همه شکر خدا ورد زبان گشت
هوش مصنوعی: جلایر از این خبر خوشحال شد و همه به خاطر این نعمت، شکر خدا بر زبان آوردند.
دوید و رفت و خاک راه بوسید
پس آنگه پای تخت شاه بوسید
هوش مصنوعی: به سرعت رفت و خاک راه را بوسید و سپس پای تخت شاه را بوسید.
شهنشه گفت: آخر مطلبت چیست؟
جلایر گفت جز این مطلبم نیست
هوش مصنوعی: سلطنت پرسید: در نهایت حرفت چیست؟ جلایر پاسخ داد: جز این چیزی برای گفتن ندارم.
که شهزاده محمد را ز شاهان
برافرازی به کام نیک خواهان
هوش مصنوعی: شهزاده محمد به عنوان یکی از بزرگ‌ترین شاهان، مورد توجه و احترام افرادی است که خواهان خیر و نیکی هستند.
وجودش تا ابد محفوظ باشد
ز عمر جاودان محظوظ باشد
هوش مصنوعی: وجودش همیشه در امان باشد و از زندگی ابدی بهره‌مند گردد.
ز آسیب جهان پایش نلخشد
خدا او را به شاه ما ببخشد
هوش مصنوعی: آسیب‌های دنیایی نمی‌گذارد که او پایش بلرزد و خدا او را به پادشاهی ما ببخشد.