گنجور

بخش ۳۶

اگر انصاف باشد باز گویم
جلایر حرف را زآغاز گویم
وگرنه این سخن ناگفته بهتر
دُر گنج هنر ناسفته بهتر
همین روسی که او آورد لشکر
به ملک روس شد شش ماه کمتر
چه شد این ملک را زیر و زبر کرد؟
که روی خاک این غوغا به سر کرد
به هر شهرش رسد آتش برافروخت
تمام دولت عثمانلوی سوخت
شه رومی به پیش اسباب رزمش
مهیا بی جسارت بود عزمش
بود او لشکرش از قاف تا قاف
همه کس داند این ناگفته‌ام لاف
همان دولت که هشتصد سال پیش است
چه شد اندک زمانی خوار و ریش است؟
مگر سلطان محمود جهاندار
نبودش در خزینه هیچ دینار؟
مگر توپ و تفنگش کم بد از روس
چرا دارد دریغ و آه و افسوس؟
به یک قصدی چرا روسی به در رفت
مگر این بود آتش، آن دگر نفت؟
تصور کن که سال آنچنان بود
که جنگ روس و آذربایجان بود
ولیعهد شه آن اقبال فیروز
مقابل با گروهی آتش افروز
ز حد بیرون قتال و جنگ کردند
به قصد مال و جان آهنگ کردند
بسی سر غازیان شیرافکن
زمیدان عدو ببریده از تن...
بسی زنده اسیر غازیان شد
که از اینجا سوی طهران روان شد
بسی جمعیتی اینجا ز روس است
به سلک چاکران خاک بوس است
بدیدند هم ثبات جنگ او را
نظام توپ و هم سرهنگ او را
اگر روزی تکاهل رفت در کار
نه لشکر بود موجود و نه دینار
وگر پولش رسیدی از ضرورت
کجا دستی کشیدی از خصومت
ز تیغ و تیر آتشبار برداشت
دمار از لشکر کفار برداشت
همیشه بود چاپارش به راهی
عریضه داشت بر دربار شاهی
که گر پولی رسد از بهر لشکر
به عون حق بکوبم خصم را سر
کنم پاک آن حدود از جمله ناپاک
به دست خصم نگذارم کفی خاک
حدود ملک را محروس دارم
مصون از دست ظلم روس دارم
مخالف گو چو بودی خدمت شاه
نمودی هر که عرضی لیک، دلخواه
که قربانت بگردم نیست تشویش
ارس ار هست اندک باشد از پیش
که آذربایجانی‌ها بخواهند
به این حیله زر نقدی ستانند
مدار اندیشه از این های و این هوی
پیاده خصم کی آید بدین سوی؟
که خود ایشان نمایند چاره این کار
کرم کردن از اینجا نیست در کار
یکی گوید ارس باشد روایت
همه مقصود پول است این حکایت
شده خوش روس دست او درین کار
که گیرند از خزانه پول بسیار
یکی گوید که شه با روم سازد
چرا پولی دهد کاری نسازد؟
یکی گوید یکی گشتند با روس
همیشه از من آنجا هست جاسوس
نویسد بر من از هر باب نامه
رسد هر روز ازو یک روزنامه
به بنده واجب آمد عرض این کار
بود امر از شهنشهه هست مختار
ز نقل روس بوده این سئوالت
بسی نیکو بباید حسب حالت
پیاده لشکری بی زور بینم
مثال مرده‌های گور بینم
مدار اندیشه خود گردید ضایع
ز من هرجا رسی کن این وقایع
یکی گوید که گر حکم جدال است
بجز من فتح دیگر را محال است
ز شمشیر جهان‌سوزم بسوزم
چه آتش‌ها که از کین برفروزم
تعهد می‌کنم کز روس یک تن
به در از معرکه نگذارمش من
به حق باشد صدای توپ رزمی
ندیده دیده در شیلان بزمی
خصوصا توپ شصت و چار پوندی
چو رعدی در صدا چون برق تندی
ندیده طبل جنگ و فوج صالدات
پیاده در رخ اسب، فیل شد مات
بگفتی جنگ روس آسان نماید
در آنجا کیست دست و پا گشاید؟
یکی گوید که تا مارا بود جان
نباید غم خورد شاه جهانبان
نه زر خواهیم و نه زحمت دهیمش
ز مال و جان خود یاری کنیمش
به دشمن جملگی یکباره تازیم
ز جیحون رود خون بر خصم سازیم
یکی گوید که رفع هر بلائی
فلان زاهد کند با یک دعائی
یکی گوید ز خیرات و مبرات
بدیدم چاره‌ای از بهر آفات
یکی گوید میان یقظه و خواب
مقدس آدمی دید، آتش و آب
که آن آب آتش سوزان بگشتی
به جای نار ریحان سبز گشتی
پس آنگه هاتفی داده سروشش
رسیده این سخن بر هر دو گوشش
که آتش کفر هست و آب اسلام
تو ای زاهد بکن بر خلق اعلام
وثوقی چون که با این بنده دارد
از این گونه دقایق‌ها نگارد
یکی گوید که آقائی ز کرمان
اقامت داشت چندی شهر کاشان
کنون درالخلافه هست امروز
شناسد اختر این بخت فیروز
ولی از جفر هم با ربط باشد
برش علم غریبه ضبط باشد
شب آدینه جمعی هر که چیزی
بپرسیدند از او، داده تمیزی...
سئوالی شد ز جفر و رمل هم دید
بگفتا شادمان شو هست امید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر انصاف باشد باز گویم
جلایر حرف را زآغاز گویم
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به طور عادلانه قضاوت کنیم، باید از ابتدا و با وضوح تمام به بیان حرف‌ها و نظرات بپردازم.
وگرنه این سخن ناگفته بهتر
دُر گنج هنر ناسفته بهتر
هوش مصنوعی: اگر این سخن بیان نشود، بهتر است؛ مانند گنجی که هنوز کشف نشده و هنری که به نمایش درنیامده، ارزشمندتر خواهد بود.
همین روسی که او آورد لشکر
به ملک روس شد شش ماه کمتر
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که همان روسی که لشکر به سرزمین روس آورده است، شش ماه کمتر از آنچه انتظار می‌رفت، در آنجا حکمرانی کرد. به نوعی به نشان دادن ضعف یا ناپایداری قدرت حکومت در آن زمان اشاره دارد.
چه شد این ملک را زیر و زبر کرد؟
که روی خاک این غوغا به سر کرد
هوش مصنوعی: چه اتفاقی افتاده که این سرزمین را به هم ریخته است؟ که این هیاهو بر روی خاک پایان یافته است.
به هر شهرش رسد آتش برافروخت
تمام دولت عثمانلوی سوخت
هوش مصنوعی: در هر شهری که آتش شعله‌ور شد، تمام قدرت و دولتی که به عثمانی تعلق داشت، نابود گردید.
شه رومی به پیش اسباب رزمش
مهیا بی جسارت بود عزمش
هوش مصنوعی: سلطان روم در برابر تجهیزات جنگی‌اش با وجود آمادگی، از جسارت و عزم راسخ برخوردار نبود.
بود او لشکرش از قاف تا قاف
همه کس داند این ناگفته‌ام لاف
هوش مصنوعی: او دارای لشکری است که از یک بیابان تا بیابان دیگر را فراگرفته و همه می‌دانند که من این را بی‌دلیل نمی‌گویم.
همان دولت که هشتصد سال پیش است
چه شد اندک زمانی خوار و ریش است؟
هوش مصنوعی: دولت و قدرتی که هشتصد سال پیش وجود داشت چه شد که اکنون به شکل اندکی ضعیف و کوچک درآمده است؟
مگر سلطان محمود جهاندار
نبودش در خزینه هیچ دینار؟
هوش مصنوعی: آیا ممکن است سلطان محمود که حکمرانی بزرگ بود، در خزانه‌اش حتی یک دینار هم نداشته باشد؟
مگر توپ و تفنگش کم بد از روس
چرا دارد دریغ و آه و افسوس؟
هوش مصنوعی: آیا توپ و تفنگ روس‌ها کمتر از آن باشد که از آن‌ها حسرت و شکایت داشته باشیم؟
به یک قصدی چرا روسی به در رفت
مگر این بود آتش، آن دگر نفت؟
هوش مصنوعی: چرا روسی به یک هدف خاص از در خارج شد؟ آیا این به خاطر آتش بود یا به خاطر نفت دیگری؟
تصور کن که سال آنچنان بود
که جنگ روس و آذربایجان بود
هوش مصنوعی: تصور کن که سالی دور، جنگی میان روسیه و آذربایجان در گرفته بود.
ولیعهد شه آن اقبال فیروز
مقابل با گروهی آتش افروز
هوش مصنوعی: ولعهد شاه صاحب سرنوشتی خوش و پیروزمند است که در برابر افرادی قرار دارد که آتش دشمنی را افروخته‌اند.
ز حد بیرون قتال و جنگ کردند
به قصد مال و جان آهنگ کردند
هوش مصنوعی: از حد و مرز خود فراتر رفتند و به جنگ و نبرد پرداختند، هدفشان کسب مال و جان بود.
بسی سر غازیان شیرافکن
زمیدان عدو ببریده از تن...
هوش مصنوعی: بسیاری از سران و افسران شجاع و دلیر از میدان جنگ بر اثر دشمنی و خطرها جدا شده و از بدن خود جدا گشته‌اند.
بسی زنده اسیر غازیان شد
که از اینجا سوی طهران روان شد
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد در نتیجه حمله‌ها و جنگ‌ها گرفتار شده و در حالی که به سمت تهران در حرکت بودند، جان خود را از دست دادند.
بسی جمعیتی اینجا ز روس است
به سلک چاکران خاک بوس است
هوش مصنوعی: عده‌ی زیادی از مردم اینجا از سرزمین روس آمده‌اند و در زمره‌ی خدمتگزاران و خاک‌ساران هستند.
بدیدند هم ثبات جنگ او را
نظام توپ و هم سرهنگ او را
هوش مصنوعی: آنها ثبات و استواری جنگ او را مشاهده کردند، همچنین نظام توپ و قدرت فرمانده‌اش را نیز دیدند.
اگر روزی تکاهل رفت در کار
نه لشکر بود موجود و نه دینار
هوش مصنوعی: اگر روزی بی‌توجهی و سستی در کار اتفاق بیفتد، نه ارتشی باقی می‌ماند و نه پولی وجود خواهد داشت.
وگر پولش رسیدی از ضرورت
کجا دستی کشیدی از خصومت
هوش مصنوعی: اگر پول و نیازش را به‌دست آوردی، از کجا به این فکر افتادی که دست از جنگ و جدل برداری؟
ز تیغ و تیر آتشبار برداشت
دمار از لشکر کفار برداشت
هوش مصنوعی: با شمشیر و تیرهای آتش‌زا، دشمنان را به شدت متحمل شکست کرد و کارشان را ساخت.
همیشه بود چاپارش به راهی
عریضه داشت بر دربار شاهی
هوش مصنوعی: همواره یک فرستاده وجود داشت که نامه‌ای را به دربار پادشاه می‌برد.
که گر پولی رسد از بهر لشکر
به عون حق بکوبم خصم را سر
هوش مصنوعی: اگر پولی برای کمک به لشکر به من برسد، به یاری خدا دشمن را به زمین می‌زنم.
کنم پاک آن حدود از جمله ناپاک
به دست خصم نگذارم کفی خاک
هوش مصنوعی: من مرزهای ناپاکی را پاک می‌کنم و نگذارم که دشمن بر روی آن‌ها پای بگذارد.
حدود ملک را محروس دارم
مصون از دست ظلم روس دارم
هوش مصنوعی: سرزمین خود را از ظلم و ستم محفوظ نگه‌داشته‌ام و از دست استبداد دور نگه‌داشته‌ام.
مخالف گو چو بودی خدمت شاه
نمودی هر که عرضی لیک، دلخواه
هوش مصنوعی: اگر کسی با شاه مخالف باشد، هرچقدر هم که خدمت کند و چیزی را به عرض برساند، در دل شاه محبوب نخواهد بود.
که قربانت بگردم نیست تشویش
ارس ار هست اندک باشد از پیش
هوش مصنوعی: من برایت قربانی می‌شوم، اگرچه نگرانی زیادی وجود ندارد، اگر هم اندکی باشد، باید از قبل باشد.
که آذربایجانی‌ها بخواهند
به این حیله زر نقدی ستانند
هوش مصنوعی: آذربایجانی‌ها قصد دارند از این ترفند استفاده کرده و پولی واقعی به دست آورند.
مدار اندیشه از این های و این هوی
پیاده خصم کی آید بدین سوی؟
هوش مصنوعی: آیا این حواس‌پرتی و سردرگمی می‌تواند دلیلی باشد که دشمن به این سمت بیاید؟
که خود ایشان نمایند چاره این کار
کرم کردن از اینجا نیست در کار
هوش مصنوعی: برای حل این مشکل، تنها خود آنها باید اقدام کنند و در اینجا راهی برای نجات وجود ندارد.
یکی گوید ارس باشد روایت
همه مقصود پول است این حکایت
هوش مصنوعی: یکی می‌گوید که همه چیز به کسب و کار و پول مربوط می‌شود؛ این داستان نشان‌دهنده‌ی همان موضوع است.
شده خوش روس دست او درین کار
که گیرند از خزانه پول بسیار
هوش مصنوعی: در این کار، دست خوش او به خوبی پیش رفته که از خزانه، پول زیادی به دست می‌آورند.
یکی گوید که شه با روم سازد
چرا پولی دهد کاری نسازد؟
هوش مصنوعی: کسی می‌گوید چرا پادشاه با روم توافق کند، در حالی که اگر پولی بدهد، کار خاصی انجام نمی‌دهد؟
یکی گوید یکی گشتند با روس
همیشه از من آنجا هست جاسوس
هوش مصنوعی: کسی می‌گوید که دو نفر همیشه با هم به دنبال من هستند و از آنجا کسی در حال مراقبت و خبر کردن از من است.
نویسد بر من از هر باب نامه
رسد هر روز ازو یک روزنامه
هوش مصنوعی: هر روز نامه‌ای از او به من می‌رسد که در هر موضوعی نوشته شده است.
به بنده واجب آمد عرض این کار
بود امر از شهنشهه هست مختار
هوش مصنوعی: من لازم دیدم که این کار را به شما بگویم، زیرا دستور از سوی پادشاه است و من اختیار انجام آن را دارم.
ز نقل روس بوده این سئوالت
بسی نیکو بباید حسب حالت
هوش مصنوعی: این سوال تو از روی خبرهای روسیه بوده و بسیار خوب است که باید مطابق با وضعیت و حال و احوالت پاسخ داده شود.
پیاده لشکری بی زور بینم
مثال مرده‌های گور بینم
هوش مصنوعی: می‌بینم افرادی را که بدون قدرت و توانایی در حرکتند، مانند مردگانی که در گور خوابیده‌اند.
مدار اندیشه خود گردید ضایع
ز من هرجا رسی کن این وقایع
هوش مصنوعی: فکر و اندیشه‌ام از دست من خارج شده است؛ هرجا که می‌روی، به این رخدادها توجه کن.
یکی گوید که گر حکم جدال است
بجز من فتح دیگر را محال است
هوش مصنوعی: یکی می‌گوید که اگر قضاوتی در مورد نزاع باشد، تنها پیروزی غیر از من امکان‌پذیر نیست.
ز شمشیر جهان‌سوزم بسوزم
چه آتش‌ها که از کین برفروزم
هوش مصنوعی: من از شمشیری که قادر به سوزاندن جهان است می‌سوزم و چه آتش‌هایی که به‌خاطر کینه و حسد دیگران روشن می‌کنم.
تعهد می‌کنم کز روس یک تن
به در از معرکه نگذارمش من
هوش مصنوعی: من قول می‌دهم که هیچ کس از روس‌ها را بدون حفاظت و حمایت از میدان جنگ خارج نکنم.
به حق باشد صدای توپ رزمی
ندیده دیده در شیلان بزمی
هوش مصنوعی: به حق، صدای توپ جنگی که دیده نشده، مانند صدای شادی و جشن در مراسمی است.
خصوصا توپ شصت و چار پوندی
چو رعدی در صدا چون برق تندی
هوش مصنوعی: به‌ویژه توپ سنگینی که صدایش مانند رعد و برق بسیار تند است.
ندیده طبل جنگ و فوج صالدات
پیاده در رخ اسب، فیل شد مات
هوش مصنوعی: او تا به حال جنگ و آرایش سربازان پیاده را در برابر اسب ندیده بود و به همین خاطر دچار حیرت و شگفتی شد.
بگفتی جنگ روس آسان نماید
در آنجا کیست دست و پا گشاید؟
هوش مصنوعی: شما گفتید که جنگ روسی‌ها در آنجا آسان خواهد بود، اما کیست که جرأت کند در این شرایط تلاش کند؟
یکی گوید که تا مارا بود جان
نباید غم خورد شاه جهانبان
هوش مصنوعی: کسی می‌گوید تا زمانی که جان داریم، نباید نگران باشیم و غم به دل راه دهیم.
نه زر خواهیم و نه زحمت دهیمش
ز مال و جان خود یاری کنیمش
هوش مصنوعی: ما به دنبال طلا و ثروت نیستیم و نمی‌خواهیم برای کسی زحمت بکشیم، بلکه از دارایی و جان خود به او کمک می‌کنیم.
به دشمن جملگی یکباره تازیم
ز جیحون رود خون بر خصم سازیم
هوش مصنوعی: همه با هم و به‌طور هماهنگ به دشمن حمله می‌کنیم و از رودخانه جیحون، سیلاب خون بر سر آن‌ها خواهیم ریخت.
یکی گوید که رفع هر بلائی
فلان زاهد کند با یک دعائی
هوش مصنوعی: کسی می‌گوید که فلان زاهد می‌تواند با یک دعا هر مصیبتی را برطرف کند.
یکی گوید ز خیرات و مبرات
بدیدم چاره‌ای از بهر آفات
هوش مصنوعی: یکی می‌گوید که از نیکوکاری‌ها و اعمال خیری که مشاهده کرده‌ام، دریافتم که راهی برای مقابله با بلاها و خطرات وجود دارد.
یکی گوید میان یقظه و خواب
مقدس آدمی دید، آتش و آب
هوش مصنوعی: یک نفر می‌گوید که بین خواب و بیداری، انسان مقدسی را دیده که در حال تماشای آب و آتش است.
که آن آب آتش سوزان بگشتی
به جای نار ریحان سبز گشتی
هوش مصنوعی: آبی که آتش‌زا بود، تبدیل به جایگاهی برای ریحان سبز شده است.
پس آنگه هاتفی داده سروشش
رسیده این سخن بر هر دو گوشش
هوش مصنوعی: سپس یک صدا به او رسید و این حرف را در گوش هر دو نفر گفت.
که آتش کفر هست و آب اسلام
تو ای زاهد بکن بر خلق اعلام
هوش مصنوعی: حرف تو ای زاهد این است که باید به مردم اعلام کنی، چرا که آتش کفر وجود دارد و آب اسلام می‌تواند آن را خاموش کند.
وثوقی چون که با این بنده دارد
از این گونه دقایق‌ها نگارد
هوش مصنوعی: اعتمادی که او به این بنده دارد، باعث می‌شود که از این نوع لحظات خاص و ارزشمند یادداشت بردارد.
یکی گوید که آقائی ز کرمان
اقامت داشت چندی شهر کاشان
هوش مصنوعی: یک نفر می‌گوید که شخصی از کرمان مدتی در شهر کاشان زندگی کرده است.
کنون درالخلافه هست امروز
شناسد اختر این بخت فیروز
هوش مصنوعی: امروز در دنیای متفاوتی زندگی می‌کنیم و در این زمان، ستاره‌ها نشان‌دهنده‌ی روزگار خوشی و موفقیت هستند.
ولی از جفر هم با ربط باشد
برش علم غریبه ضبط باشد
هوش مصنوعی: اما اگر از جفر هم ارتباطی وجود داشته باشد، باید این علم نا آشنا به خوبی ثبت و ضبط شده باشد.
شب آدینه جمعی هر که چیزی
بپرسیدند از او، داده تمیزی...
هوش مصنوعی: در شب جمعه، گروهی از مردم از هر کسی که سوالی داشتند، پاسخ‌های روشنی می‌گرفتند.
سئوالی شد ز جفر و رمل هم دید
بگفتا شادمان شو هست امید
هوش مصنوعی: سوالی که درباره علم جفر و رمل مطرح شد، پاسخی به آن داده شد که به فرد می‌گوید: خوشحال باش، زیرا امیدی برای آینده وجود دارد.