گنجور

بخش ۳۴

جلایر! رو دعا کن ختم عرض است
دعای اوست چون بر جمله فرض است
خداوندا وجودش را مسلم
بداری از همه آفات عالم
همیشه کامیاب و کامران باد
بقای عمر و جاهش جاودان باد
حسودش را به خواری مبتلا کن
همیشه حامل رنج و بلا کن
ثناخوان بر ولیعهد شهنشاه
نخست او لایق تاج آمد و گاه
بیا در رهگذار او بگردان
سزاوارست جان سازیش قربان
بود عباس شه با فر و فرهنگ
که میل او کند بر هر چه آهنگ
اگر نابود گردد بود گردد
عدم گر باشد او، موجود گردد
ز مهر اوست خارا مهر رخشان
ز قهرش سوزد اینجا تا بدخشان
بر جودش بود، یم قطره نم
بر حلمش جبال از خردلی کم
ز تیغ آب دارش ملک معمور
کمین از چاکرش خاقان فغفور
بکن عرضی که از دل غم زداید
نشاط آرد، مسرت‌ها فزاید
تو چیزی نظم کن ناگفته باشد
دُری آور که او ناسفته باشد
حقیقت گر دلی نشنیده باشد
پسندد هر که اهل دیده باشد
جلایر هر چه بینی یا نگاری
بگو حالش که ماند روزگاری
بود بهجت فزا و هم طرب خیز
چو زلف دلبران باشد دلاویز
اگر هم شعر جنسش از دروغ است
چراغ کذب دائم بی فروغ است
چو میل شاه باشد بر حکایت
به ذوق و شوق کن عرض روایت
خدا سازد که مقبول شه آید
بدین غمخانه تارت سرمه آید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جلایر! رو دعا کن ختم عرض است
دعای اوست چون بر جمله فرض است
هوش مصنوعی: ای جلایر! دعا کن، چرا که دعای او مثل فرضی است که بر همه واجب است.
خداوندا وجودش را مسلم
بداری از همه آفات عالم
هوش مصنوعی: خداوندا، از تمامی خطرات و آسیب‌های این جهان او را محافظت کن و وجودش را ثابت و ایمن نگه‌دار.
همیشه کامیاب و کامران باد
بقای عمر و جاهش جاودان باد
هوش مصنوعی: همواره موفق و پیروز باشد و زندگی‌اش برای همیشه باقی بماند.
حسودش را به خواری مبتلا کن
همیشه حامل رنج و بلا کن
هوش مصنوعی: او را که حسرت تو را می‌خورد، همیشه در ناراحتی و رنج قرار بده.
ثناخوان بر ولیعهد شهنشاه
نخست او لایق تاج آمد و گاه
هوش مصنوعی: مدح و ستایش بر ولیعهد شاه، نخستین شخصی که شایسته دریافت تاج و تخت است و در جایگاه خاصی قرار دارد.
بیا در رهگذار او بگردان
سزاوارست جان سازیش قربان
هوش مصنوعی: بیا در مسیر او گردش کن، شایسته است که جان خود را فدای او کنی.
بود عباس شه با فر و فرهنگ
که میل او کند بر هر چه آهنگ
هوش مصنوعی: عباس دارای شخصیت و فرهنگ والا بود و هر کاری که می‌خواست انجام می‌داد.
اگر نابود گردد بود گردد
عدم گر باشد او، موجود گردد
هوش مصنوعی: اگر چیزی از بین برود و به عدم تبدیل شود، اما باز هم وجود داشته باشد، پس وجودش همچنان ادامه خواهد داشت.
ز مهر اوست خارا مهر رخشان
ز قهرش سوزد اینجا تا بدخشان
هوش مصنوعی: از محبت او، ترس و نگرانی می‌سوزد و زیبایی درخشانش روشنایی می‌بخشد، اما از غضبش اینجا آتش می‌گیرد و به معنای واقعی درد و رنج را به ارمغان می‌آورد.
بر جودش بود، یم قطره نم
بر حلمش جبال از خردلی کم
هوش مصنوعی: او به بزرگواری خود مانند دریاست، و صبر و بردباری‌اش به اندازه کوه‌هاست، حتی با وجود اینکه مشکلات و ناملایمات برایش مانند دانه‌ای کنجد ناچیز است.
ز تیغ آب دارش ملک معمور
کمین از چاکرش خاقان فغفور
هوش مصنوعی: از شمشیر آبی او، سرزمین‌ها آبادند و پادشاه بزرگ، در انتظار خدمتگزارش است.
بکن عرضی که از دل غم زداید
نشاط آرد، مسرت‌ها فزاید
هوش مصنوعی: از دل غمگینی بیرون بیا و شادی به زندگی‌ات بیاور، تا خوشحالی‌ها بیشتر شود.
تو چیزی نظم کن ناگفته باشد
دُری آور که او ناسفته باشد
هوش مصنوعی: شما باید چیزی بسازید که هنوز کسی نگفته باشد و دُری از معانی را برای دیگران روشن کند.
حقیقت گر دلی نشنیده باشد
پسندد هر که اهل دیده باشد
هوش مصنوعی: اگر کسی با حقیقت آشنا نباشد، ممکن است هر چیزی را بپسندد، اما آن کسی که بینش و درک دارد، متوجه ارزش واقعی حقایق می‌شود.
جلایر هر چه بینی یا نگاری
بگو حالش که ماند روزگاری
هوش مصنوعی: هر چه از جلوه‌ها و زیبایی‌ها می‌بینی، بگو حالش چگونه است، چرا که وقت زیادی گذشته است.
بود بهجت فزا و هم طرب خیز
چو زلف دلبران باشد دلاویز
هوش مصنوعی: وقتی زلف معشوق به گونه‌ای زیبا و دلنشین است، شادی و شوق را فزونی می‌بخشد و به دل‌ها طرب و سرور می‌آورد.
اگر هم شعر جنسش از دروغ است
چراغ کذب دائم بی فروغ است
هوش مصنوعی: اگرچه شعر ممکن است بر پایه دروغ باشد، اما دروغ همیشه نمی‌تواند به روشنی و تأثیرگذاری واقعی برسد و در نهایت خاموش خواهد شد.
چو میل شاه باشد بر حکایت
به ذوق و شوق کن عرض روایت
هوش مصنوعی: اگر شاه تمایل به شنیدن داستانی داشته باشد، با عشق و علاقه آن را بازگو کن.
خدا سازد که مقبول شه آید
بدین غمخانه تارت سرمه آید
هوش مصنوعی: خداوند به گونه‌ای رقم بزند که محبوب و مقبول به این خانه غمگین بیاید و با خود زیبایی و روشنی به همراه آورد.