گنجور

شمارهٔ ۳۳ - در مدح ظل السلطان علی شاه فرماید

نو بهارست بیا تا طرب از سر گیریم
سال نو بار غم کهنه ز دل بر گیریم
چون ربیع و رمضان هر دو به یک بار آیند
روزه گیریم ولی در مه دیگر گیریم
حیف باشد که می صافی احمر بنهیم،
از کف این فصل و، پی صوفی ابتر گیریم
گر، به در یوزه یکی کوزه می دست دهد
بار این روزه سی روزه ز سر برگیریم
صوفیان گر همه پیرامن منبر گیرند
گر، به دست افتدمان دامن دلبر گیریم
سبحه گر باید ازان زلف مسلسل سازیم
مصحف ار شاید ازان خط معنبر گیریم
چون گل حمرا بر گل بن خضرا بکشفت
از بتی ساده بطی باده احمر گیریم
باده روشن در ساحت گلشن نوشیم
طره سنبل در پای صنوبر گیریم
جنت باقی در چهره ساقی بینیم
شربت کوثر از چشمه ساغر گیریم
زاهد ار جنت و کوثر به فسون وعده دهد
ما به نقد این جا، این جنت و کوثر گیریم
وگر از جوی عسل حرف مکرر گوید
ما از آن تنگ شکر، قند مکرر گیریم
زهره در مجلس ما رقص کند چون به نشاط
ساغری از کف آن ماه منور گیریم
سبزه چون با سمن و یاسمن آمد به چمن
نسخه ای از خط آن سر و سمن بر، گیریم
در چنین فصلی انصاف کجا رفته که ما،
ترک عیش و طرب و ساقی و ساغر گیریم؟
گر کند ماه خدا، ما را زان ماه جدا
کافریم ارنه پی مذهب دیگر گیریم
چون دگر طاقت احکام پیمبر نبود
لاجرم طاعت هم نام پیمبر گیریم
گوهر کان بروجرد محمد که به نام
از همه عالم امکانش برتر گیریم
آن که چون کلک گوهر بارش رفتار کند
جیب و دامان ورق پر در و گوهر گیریم
کلک او را به غلط آهوی تبت گوئیم
خط او را به خطا نافه اذفر گیریم
بس خطا باشد اگر نافه آهوی ختا
با خط منشی شه زاده برابر گیریم
قره العین شهنشاه علی شاه که صد،
هم چو جمشید و فریدونش چاکر گیریم
سایه سایه یزدان که ز خورشید رخش
پرتوی ز انجم این طاق مخضر گیریم
نی خطا گفتم مهر و مه و اختر همه را
از یکی ذره درین معنی کم تر گیریم
آن ملک زاده که با شاه جهانش به جهان
هم چو داوود و سلیمان پیمبر گیریم
با ولی عهد شهنشاهش اما و ابا
چون دو سرور که ززهرا و ز حیدر گیریم
دو جهان بین جهان بان را در هر دو جهان
روشن از طلعت این هر دو برادر گیریم
میل آن را همه با جوشن و مغفر بینیم
ذیل این را همه در مسجد و منبر گیریم
بزم آن را همه چون روضه رضوان خواهیم
رزم این را همه با ناله تندر گیریم
عزم آن را همه آرایش لشکر دانیم
حزم این را همه آرامش کشور گیریم
عیش آن را همه مجموع و منظم نگریم
جیش این را همه منصور و مظفر گیریم
صدق این را همه چون جعفر صادق نگریم
تیغ آن را همه چون حیدر صف در گیریم
هوش این را همه با نغمه بربط شنویم
گوش آن را همه با ناله تندر گیریم
رای والای ترا عقل مجرد خوانیم
روی زیبای ترا روح مصور گیریم
خوی دل جوی ترا خلد مقدس یابیم
جود موجود ترا رزق مقدر گیریم
تا به رشح قلمت رنگ تشبه جستند
مشک و عنبر را بویا و معطر گیریم
تا به ذیل علمت عهد توسل بستند
ماه و پروین را تابان و منور گیریم
خیل خدام ترا یک سره در زهد و ورع
سید و سرور و سلمان و ابوذر گیریم
جز یکی منشی بدکار که در شنعت او
از فحول فضلا حجت و محضر گیریم
ظل ظل الله فرزند شهنشه را کاش،
آگه از رسم و ره منشی دفتر گیریم
زان چه هم نام نبی کرد در احکام نبی
داستان دگر اندر صف محشر گیریم
ای برازنده خدیوی که به تائید خدای
تاج را بر تو برازنده و در خور گیریم
زان ترا شاه جهان افسر شاهی بخشید
که ترا بر سر شاهان همه افسر گیریم
خسروا، دادگرا ترک ادب باشد اگر،
پرده از راز نهان پیش شهان برگیریم
گر اشارت کنی امروز و اجازت بخشی،
با وزیر الوزرا این سخن اندر گیریم
آن که در رای تو چون عرض جهان عرضه دهد
عقل را واله و سرگشته و ابتر گیریم
آن که طرزش را در چاکری حضرت تو،
راست مانند ارسطو و سکندر گیریم
ای وزیری که ز انصاف تو در کشور ری
دست شاهین را کوته ز کبوتر گیریم
چون پسندی تو که در عهد تو ما ساده رخان
پرده عصمت و ناموس ز رخ برگیریم؟
یا رخی را که چو خور در خور مستوری نیست
هم چو زشتان جهان در پس معجر گیریم؟
یا چو مابونان کوبنده قادر طلبیم
یا چو خاتونان روبنده و چادر گیریم؟
ما همه اهل کمال آباد از اهل کمال
پایه رفعت بالاتر و برتر گیریم
سخن ار گوئیم چون صاحب وصابی گوئیم
قلم ار گیریم چون مانی و آزر گیریم
حجره را با رخ افروخته خلخ سازیم
خانه را با قد افراخنه کشمر گیریم
همه از سنگ و گل و آب و نمک خیزد و ما،
از گل و لاله و لعل و می و شکر گیریم
باغ حسن ار زسلاطین جهان بستانیم
سیم و زر را به من از بهمن و نوذر گیریم
کاتب شاه جهانیم و زخورشید شهان
سرهر سال دو صد بدره مقرر گیریم
با چنین پایه چرا باید در سوق فسوق
صدفی سیم فروشیم و کفی زر گیریم؟
ما که خود محور افلاک جلالیم چرا
محور اندر کره ردف مدور گیریم؟
داوری در بر صدر الوزرا آوردیم
تا ازان کافر بد مذهب، کیفر گیریم
زان چه با تازه جوانان کند امروز مگر
انتقامی خوش از آن پیر معمر گیریم
داد ما خود بده امروز تو تا دست رجا،
به دعای ملک اعظم اکبر گیریم
دادگر فتح علی شاه که ذرات وجود
همه را با خط فرمانش یک سر گیریم
تا جهان هست شهنشاه جهان را به جهان،
زیب تخت و کمر و یاره و افسر گیریم
دوستانش را چون گل به بهاران نگریم
دشمنانش را چون خار در آذر گیریم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نو بهارست بیا تا طرب از سر گیریم
سال نو بار غم کهنه ز دل بر گیریم
هوش مصنوعی: بهار تازه‌ای آغاز شده، بیا تا با شادی دوباره زندگی را شروع کنیم و غم‌های کهنه را از دل‌های خود دور کنیم.
چون ربیع و رمضان هر دو به یک بار آیند
روزه گیریم ولی در مه دیگر گیریم
هوش مصنوعی: زمانی که بهار و ماه رمضان همزمان شوند، روزه خواهیم گرفت، اما در ماه‌های دیگر هم می‌توانیم روزه بگیریم.
حیف باشد که می صافی احمر بنهیم،
از کف این فصل و، پی صوفی ابتر گیریم
هوش مصنوعی: نمی‌توانیم شراب خالص و خوش رنگ را کنار بگذاریم و به دنبال درویشی بی‌سر و سامان برویم.
گر، به در یوزه یکی کوزه می دست دهد
بار این روزه سی روزه ز سر برگیریم
هوش مصنوعی: اگر به در، کسی کوزه‌ای به تو بدهد، گنجهٔ این روزه سی روزه را از سر بر می‌داریم.
صوفیان گر همه پیرامن منبر گیرند
گر، به دست افتدمان دامن دلبر گیریم
هوش مصنوعی: اگر همه صوفیان دور منبر جمع شوند، اگر به من برسند، دامن محبوب را می‌گیرم.
سبحه گر باید ازان زلف مسلسل سازیم
مصحف ار شاید ازان خط معنبر گیریم
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم از زلف‌های پیچ در پیچ تو تسبیح بسازیم، می‌توانیم از آن خط زیبا کتابی معنوی تهیه کنیم.
چون گل حمرا بر گل بن خضرا بکشفت
از بتی ساده بطی باده احمر گیریم
هوش مصنوعی: همچنان که گل سرخ بر گل سبز می‌روید، از وجود یک بت ساده باده‌ای سرخ خواهیم گرفت.
باده روشن در ساحت گلشن نوشیم
طره سنبل در پای صنوبر گیریم
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر پیشنهاد می‌کند که از شراب خوشگوار در باغ لذت ببریم و در عین حال زیبایی موهای سنبل را که به درخت صنوبر آویخته است، در نظر بگیریم. این تصویرها نشان‌دهنده شادی و زیبایی‌های طبیعت و لذت بردن از زندگی هستند.
جنت باقی در چهره ساقی بینیم
شربت کوثر از چشمه ساغر گیریم
هوش مصنوعی: در چهره ساقی، زیبایی و دلربایی را می‌بینیم و از خوراکی خوشگوار و معطر همچون آب زلال و خوشمزه، بهره‌مند می‌شویم.
زاهد ار جنت و کوثر به فسون وعده دهد
ما به نقد این جا، این جنت و کوثر گیریم
هوش مصنوعی: اگر زاهد به ما وعده بهشت و نعمت‌های آن را بدهد، ما همین جا و در دنیای واقعی به چیزهای با ارزش و واقعی‌تری که داریم، اهمیت می‌دهیم و آن‌ها را می‌گیریم.
وگر از جوی عسل حرف مکرر گوید
ما از آن تنگ شکر، قند مکرر گیریم
هوش مصنوعی: اگر کسی پیوسته از شیرینی‌های دلپذیر صحبت کند، ما هم از شکر و قند برای خودمان استفاده خواهیم کرد و لذت خواهیم برد.
زهره در مجلس ما رقص کند چون به نشاط
ساغری از کف آن ماه منور گیریم
هوش مصنوعی: در جمع ما، زهره (سیاره) می‌رقصد و خوشی و نشاطی که با دست گرفتن نوشیدنی از ماه تابان به دست می‌آوریم، شادی‌بخش است.
سبزه چون با سمن و یاسمن آمد به چمن
نسخه ای از خط آن سر و سمن بر، گیریم
هوش مصنوعی: وقتی سبزه به همراه گل‌های سمن و یاسمن به باغ می‌آید، زیباترین جلوه‌اش را به نمایش می‌گذارد و ما هم به دنبال زیبایی و جذابیت آن خواهیم بود.
در چنین فصلی انصاف کجا رفته که ما،
ترک عیش و طرب و ساقی و ساغر گیریم؟
هوش مصنوعی: در چنین زمانی، انصاف و عدالت کجا رفته که ما باید از لذت و خوشی، از می و میخانه دست بکشیم؟
گر کند ماه خدا، ما را زان ماه جدا
کافریم ارنه پی مذهب دیگر گیریم
هوش مصنوعی: اگر خداوند ما را از آن ماه جدا کند، کافر خواهیم بود و اگر نه، به خاطر مذهب دیگری نخواهیم رفت.
چون دگر طاقت احکام پیمبر نبود
لاجرم طاعت هم نام پیمبر گیریم
هوش مصنوعی: وقتی دیگر نتوانیم دستورات پیامبر را به خوبی اجرا کنیم، پس مجبوریم که تنها نام پیامبر را ببریم و به آن بسنده کنیم.
گوهر کان بروجرد محمد که به نام
از همه عالم امکانش برتر گیریم
هوش مصنوعی: مروارید گرانبهایی از بروجرد، محمد، که در دنیا نامش برتر و برجسته‌تر از همه موجودات به شمار می‌آید.
آن که چون کلک گوهر بارش رفتار کند
جیب و دامان ورق پر در و گوهر گیریم
هوش مصنوعی: کسی که مانند قلمی که گرانبها و باارزش است، با رفتار خود حسن و زیبایی را به نمایش بگذارد، می‌تواند دامن و جیبش را پر از زیبایی‌ها و ارزش‌های عالی کند.
کلک او را به غلط آهوی تبت گوئیم
خط او را به خطا نافه اذفر گیریم
هوش مصنوعی: ما زیبایی‌های او را به اشتباه به آهوی تبت نسبت می‌دهیم و نوشته‌اش را به طور نادرست به عطر دل‌انگیز نافه اذفر تشبیه می‌کنیم.
بس خطا باشد اگر نافه آهوی ختا
با خط منشی شه زاده برابر گیریم
هوش مصنوعی: این درست نیست که ما گلی زیبا و نادر را با نوشته یک منشی عادی مقایسه کنیم، چرا که ارزش و زیبایی آن گل بسیار بیشتر از متن نوشته شده است.
قره العین شهنشاه علی شاه که صد،
هم چو جمشید و فریدونش چاکر گیریم
هوش مصنوعی: این بیت به تجلیل از مقام و ویژگی‌های بالای شاه علی اشاره دارد و بیان می‌کند که به خاطر او، حتی در مقام مقاماتی مانند جمشید و فریدون، حاضر به خدمت و احترام خواهیم بود. درواقع، این شعر نشان‌دهنده‌ی ارادت عمیق به این شخصیت و عظمت اوست.
سایه سایه یزدان که ز خورشید رخش
پرتوی ز انجم این طاق مخضر گیریم
هوش مصنوعی: سایه خداوندی که از نور خورشید تابیده می‌شود، ما باید از این سقف سبز آسمان که همچون ستاره‌ها می‌درخشد، بهره‌مند شویم.
نی خطا گفتم مهر و مه و اختر همه را
از یکی ذره درین معنی کم تر گیریم
هوش مصنوعی: من به اشتباه نگفتم که خورشید و ماه و ستاره‌ها همه از یک ذره کمتر در این معنا هستند.
آن ملک زاده که با شاه جهانش به جهان
هم چو داوود و سلیمان پیمبر گیریم
هوش مصنوعی: آن پادشاهزاده که با شاه جهانش در دنیا مانند داوود و سلیمان پیامبر است، به ما ملحق می‌شود.
با ولی عهد شهنشاهش اما و ابا
چون دو سرور که ززهرا و ز حیدر گیریم
هوش مصنوعی: با ولیعهد پادشاهش، اما و اگرهایی وجود دارد، مانند دو سرور که از فاطمه و علی نشأت گرفته‌اند.
دو جهان بین جهان بان را در هر دو جهان
روشن از طلعت این هر دو برادر گیریم
هوش مصنوعی: در هر دو جهان، زیبایی و روشنی وجود دارد و ما با بهره‌گیری از زیبایی و نور این دو برادر، می‌توانیم به روشنایی بیشتری دست یابیم.
میل آن را همه با جوشن و مغفر بینیم
ذیل این را همه در مسجد و منبر گیریم
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تمایل و اشتیاق مردم برای نشان دادن ارادت و احترامی که به موضوعی خاص دارند، در مکان‌های معمولی مانند مسجد و منبر، به وضوح قابل مشاهده است. در واقع، مردم با افتخار و در لباس‌های مناسب برای نشان دادن آن احترام و ارادت خود حاضر می‌شوند.
بزم آن را همه چون روضه رضوان خواهیم
رزم این را همه با ناله تندر گیریم
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که ما تلاش خواهیم کرد تا فضایی زیبا و دل‌انگیز مانند بهشت را ایجاد کنیم و در عین حال اگر در مسیری دشوار قرار گرفتیم، با فریادها و ناله‌هایمان آنرا پشت سر بگذاریم.
عزم آن را همه آرایش لشکر دانیم
حزم این را همه آرامش کشور گیریم
هوش مصنوعی: ما همه تلاش و امتحان خود را برای آماده‌سازی و تقویت نیروی خود به کار می‌گیریم و از این‌رو، آرامش و امنیت کشور را در نظر داریم.
عیش آن را همه مجموع و منظم نگریم
جیش این را همه منصور و مظفر گیریم
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به وضعیتی اشاره دارد که در آن، یکی از طرفین زندگی را با زیبایی و نظم می‌بیند، در حالی که طرف دیگر فقط بر دستاوردها و موفقیت‌ها تمرکز می‌کند. به عبارت دیگر، لذت واقعی در زندگی برای کسی است که همه چیز را با دقت و هماهنگی می‌نگرد، در حالی که دیگری تنها به جنبه‌های ظاهری و پیروزی‌ها توجه دارد.
صدق این را همه چون جعفر صادق نگریم
تیغ آن را همه چون حیدر صف در گیریم
هوش مصنوعی: همه ما باید به راستگویی و صداقت، مانند جعفر صادق، نگاه کنیم و در برابر چاقو و خطر، باید همچون حیدر (علی) با تمام قدرت و اراده بایستیم.
هوش این را همه با نغمه بربط شنویم
گوش آن را همه با ناله تندر گیریم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همه ما باید با صدای موسیقی و نغمه‌های ساز از هوش و درک بالای یک فرد آگاه شویم، اما برای درک و احساس عمیق‌تر، لازم است با ناله و گریه‌های حقیقی او ارتباط برقرار کنیم.
رای والای ترا عقل مجرد خوانیم
روی زیبای ترا روح مصور گیریم
هوش مصنوعی: ما عقل خالص تو را به عنوان اندیشه‌ای بلند می‌شناسیم و زیبایی چهره‌ات را همچون روحی درخشان و مجسم در نظر می‌گیریم.
خوی دل جوی ترا خلد مقدس یابیم
جود موجود ترا رزق مقدر گیریم
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن نعمت‌های بهشتی، در طلب خوبی‌های دلت هستیم و از بخشندگی تو، روزی معین و مقدر خود را خواهیم گرفت.
تا به رشح قلمت رنگ تشبه جستند
مشک و عنبر را بویا و معطر گیریم
هوش مصنوعی: برای اینکه ما هم بوی خوش مشک و عنبر را بگیریم، باید قلم تو را به کار بگیریم که رنگ تشبه به خود بگیرد.
تا به ذیل علمت عهد توسل بستند
ماه و پروین را تابان و منور گیریم
هوش مصنوعی: ماه و پروین تحت تأثیر علم و دانش تو قرار دارند و در نتیجه، نورانی و درخشان شده‌اند.
خیل خدام ترا یک سره در زهد و ورع
سید و سرور و سلمان و ابوذر گیریم
هوش مصنوعی: ما همه پرستندگان تو هستیم و در زهد و پرهیزکاری به دنبال تو می‌رویم، درست مانند سید و سرور و سلمان و ابوذر.
جز یکی منشی بدکار که در شنعت او
از فحول فضلا حجت و محضر گیریم
هوش مصنوعی: تنها یک منشی بدکار وجود دارد که در نامه‌نگاری‌هایش می‌توانیم از وجود بزرگانی بهره‌مند شویم و با آنها تماس داشته باشیم.
ظل ظل الله فرزند شهنشه را کاش،
آگه از رسم و ره منشی دفتر گیریم
هوش مصنوعی: خوشا به حال سایه خدا که بر سر فرزند شاه نشسته است، ای کاش از آداب و رفتار من چیزی بیاموزند.
زان چه هم نام نبی کرد در احکام نبی
داستان دگر اندر صف محشر گیریم
هوش مصنوعی: به خاطر آنچه که نام پیامبر را در قوانین او مطرح کرده، در روز قیامت داستان دیگری خواهیم داشت.
ای برازنده خدیوی که به تائید خدای
تاج را بر تو برازنده و در خور گیریم
هوش مصنوعی: ای کسی که شایسته مقام والایی، ما تاجی که با رضا و تأیید خدا بر تو مناسب است بر سرت قرار می‌دهیم.
زان ترا شاه جهان افسر شاهی بخشید
که ترا بر سر شاهان همه افسر گیریم
هوش مصنوعی: از آنجایی که تو تاج شاهی را از طرف شاه جهان دریافت کردی، ما هم تصمیم داریم که تو را بر سر دیگر شاهان به عنوان فرمانروا قرار دهیم.
خسروا، دادگرا ترک ادب باشد اگر،
پرده از راز نهان پیش شهان برگیریم
هوش مصنوعی: اگر کسی که در جایگاه قدرت و قضاوت است، بی‌ادبی کند و رازهای پنهان را بدون احتیاط و احترام به مقامات بالا افشا کند، به حقیقت دچار خسارت بزرگ و عواقب ناگواری خواهد شد.
گر اشارت کنی امروز و اجازت بخشی،
با وزیر الوزرا این سخن اندر گیریم
هوش مصنوعی: اگر امروز اشاره‌ای کنی و اجازه بدهی، با وزیر بزرگترین وزیران این موضوع را مطرح خواهیم کرد.
آن که در رای تو چون عرض جهان عرضه دهد
عقل را واله و سرگشته و ابتر گیریم
هوش مصنوعی: کسی که در نظرت به اندازه‌ی تمام دنیا ارزش دارد، عقل را به حالت حیرت و سرگشتگی می‌افکند و آن را ناقص و ناتمام می‌سازیم.
آن که طرزش را در چاکری حضرت تو،
راست مانند ارسطو و سکندر گیریم
هوش مصنوعی: کسی که هوش و لیاقت خود را در خدمت تو قرار دهد، به اندازه ارسطو و سکندر با کفایت و درستکار خواهد بود.
ای وزیری که ز انصاف تو در کشور ری
دست شاهین را کوته ز کبوتر گیریم
هوش مصنوعی: ای وزیری که با انصاف خود در کشور باعث شده‌ای که قدرت و زورگویی از بین برود، ما می‌خواهیم که به جای استفاده از قدرت و خشونت، از لطافت و مهربانی بهره‌مند شویم.
چون پسندی تو که در عهد تو ما ساده رخان
پرده عصمت و ناموس ز رخ برگیریم؟
هوش مصنوعی: آیا تو می‌پسندی که ما در زمانه‌ی تو با چهره‌های معصوم و بی‌گناه خود، پرده از روی عفت و شرافت برداریم؟
یا رخی را که چو خور در خور مستوری نیست
هم چو زشتان جهان در پس معجر گیریم؟
هوش مصنوعی: آیا باید چهره‌ای را که مانند خورشید درخشان و آشکار است، پنهان کنیم و او را در پس پرده‌ای مانند زشت‌ها قرار دهیم؟
یا چو مابونان کوبنده قادر طلبیم
یا چو خاتونان روبنده و چادر گیریم؟
هوش مصنوعی: یا مانند مردان قدرتمند و سرسخت عمل کنیم، یا مانند زنان موقر و با وقار، پوشش بپوشیم؟
ما همه اهل کمال آباد از اهل کمال
پایه رفعت بالاتر و برتر گیریم
هوش مصنوعی: ما همه از کسانی هستیم که به خوبی و کمال مشهوریم، و از اهل کمال بالاتر و برتر خواهیم بود.
سخن ار گوئیم چون صاحب وصابی گوئیم
قلم ار گیریم چون مانی و آزر گیریم
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم سخن بگوییم، باید مانند کسی که به مقام بلندی رسیده، سخن بگوییم و اگر قلم به دست بگیریم، باید مانند مانی و آزر که هنرمندانی بزرگ هستند، بنویسیم.
حجره را با رخ افروخته خلخ سازیم
خانه را با قد افراخنه کشمر گیریم
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیبایی و زینت بخشی به مکان زندگی اشاره دارد. او می‌گوید که با زیبایی چهره و شکوه قامت، فضایی را که در آن زندگی می‌کنند، زینت می‌دهند و آن را آراسته‌تر می‌کنند. این به نوعی بیانگر اهمیت زیبایی و جذابیت در زندگی روزمره است.
همه از سنگ و گل و آب و نمک خیزد و ما،
از گل و لاله و لعل و می و شکر گیریم
هوش مصنوعی: همه چیز از مواد اولیه‌ای مثل سنگ، گل، آب و نمک به وجود می‌آید، اما ما از زیبایی‌ها و نعمت‌هایی مثل گل، لاله، لعل (یک نوع سنگ قیمتی)، شراب و شکر بهره‌مند هستیم.
باغ حسن ار زسلاطین جهان بستانیم
سیم و زر را به من از بهمن و نوذر گیریم
هوش مصنوعی: اگر از پادشاهان دنیا هم باغ حسن را بگیریم، از بهمن و نوذر می‌توانیم نقره و طلا بگیریم.
کاتب شاه جهانیم و زخورشید شهان
سرهر سال دو صد بدره مقرر گیریم
هوش مصنوعی: ما نویسندگان بزرگترین پادشاهیم و هر سال دو صد بشکه از نور و روشنی خورشید پادشاهان را تعیین می‌کنیم.
با چنین پایه چرا باید در سوق فسوق
صدفی سیم فروشیم و کفی زر گیریم؟
هوش مصنوعی: چرا با داشتن چنین ویژگی‌های ارزشمند و باارزشی، باید در جایی که چیزهای بی‌ارزش و ناپسند رد و بدل می‌شود، چیزهای ارزشمند خود را کم ارزش کنیم و به دنبال دریافت چیزهایی سطحی و ناچیز باشیم؟
ما که خود محور افلاک جلالیم چرا
محور اندر کره ردف مدور گیریم؟
هوش مصنوعی: ما که خودمان مرکز عالم و جلال هستیم، چرا باید در دور شدن از مرکز، به دور یک کمربند بچرخیم؟
داوری در بر صدر الوزرا آوردیم
تا ازان کافر بد مذهب، کیفر گیریم
هوش مصنوعی: ما یک داور را در بالاترین مقام وزرات قرار دادیم تا از آن کافر بدعت‌گذار، مجازات کنیم.
زان چه با تازه جوانان کند امروز مگر
انتقامی خوش از آن پیر معمر گیریم
هوش مصنوعی: امروز چه کاری می‌تواند با جوانان پرشور انجام دهد، جز این که ما از آن جوانی که سال‌ها پیش پیر شده انتقامی خوش بگیریم.
داد ما خود بده امروز تو تا دست رجا،
به دعای ملک اعظم اکبر گیریم
هوش مصنوعی: امروز تو به ما لطف کن و درخواست ما را برآورده کن تا با دعای مقام بلند و بزرگ، به آرزوهایمان برسیم.
دادگر فتح علی شاه که ذرات وجود
همه را با خط فرمانش یک سر گیریم
هوش مصنوعی: محاکم یا قضاوت‌های دادگرانه فتح علی شاه، اینگونه است که با اراده‌اش می‌تواند تمام موجودات را در یک مسیر واحد هدایت کند.
تا جهان هست شهنشاه جهان را به جهان،
زیب تخت و کمر و یاره و افسر گیریم
هوش مصنوعی: تا زمانی که این دنیا وجود دارد، ما به شاه جهان برای زیبایی تخت و کمربند و یاران و تاج او اهمیت می‌دهیم.
دوستانش را چون گل به بهاران نگریم
دشمنانش را چون خار در آذر گیریم
هوش مصنوعی: دوستانش را مانند گل در فصل بهار مشاهده می‌کنم و دشمنانش را مانند خار در زمستان می‌نگرم.

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"ساز و آواز ۳"
با صدای غلامحسین بنان (آلبوم ترانه‌های بنان، جویبار)