شمارهٔ ۳۱ - قطعه ای است هنگام تبعید در خراسان
ای وای به من که یک غلط گفتم
از گفته خویشتن پشیمانم
جز جاده کوی تو نمی دانم
با این همه وسع ملک سبحانم
در ملک رضا نشستنم خوش تر
از گوشه خانه های ویرانم
خاک ره شاه هشتمین بودن
به از شاهی روم و ایرانم
ای دست اجل بگیر بازویم
وی خلعت آخرت بپوشانم
ای سنگ لحد به فرق من بنشین
وی خاک به خویش ساز پنهانم
ای شام فراق دورتر رانم
وی صبح وصال بیش تر خوانم
گوئی که مداد خون دل باشد
کامروز برون شده ز چشمانم
شمارهٔ ۳۰ - قائم مقام این قصیده را از قول پاشاخان ایروانی فرموده: چشمی بگشا مگر نه من آنم،شمارهٔ ۳۲ - نامه منظومی است به یکی از عمال: ای بزرگی که در دو عالم نیست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای وای به من که یک غلط گفتم
از گفته خویشتن پشیمانم
هوش مصنوعی: من به خودم میگویم کاش کلمهای که گفتهام را نمیگفتم، حالا از آن حرفی که زدم پشیمانم.
جز جاده کوی تو نمی دانم
با این همه وسع ملک سبحانم
هوش مصنوعی: جز راهی که به کانون محبت تو میرسد، هیچ چیز دیگری نمیشناسم، با وجود تمام وسعت این عالم و نعمتهایش.
در ملک رضا نشستنم خوش تر
از گوشه خانه های ویرانم
هوش مصنوعی: نشستن در سرزمین رضا برایم لذتبخشتر از زندگی در گوشههای خانههای خرابه است.
خاک ره شاه هشتمین بودن
به از شاهی روم و ایرانم
هوش مصنوعی: بهتر است که حتی در مقام خاک پای شاه هشتم باشم تا اینکه پادشاهی کشورهای بزرگ مانند روم و ایران را دارا باشم.
ای دست اجل بگیر بازویم
وی خلعت آخرت بپوشانم
هوش مصنوعی: ای دست سرنوشت، مرا برای بار دیگر در آغوش بگیر و گامی دیگر را در مسیر زندگیام بردار. میخواهم به دنیای آخرت وارد شوم و جامهای تازه بر تن کنم.
ای سنگ لحد به فرق من بنشین
وی خاک به خویش ساز پنهانم
هوش مصنوعی: ای سنگ قبر، بر سر من بنشین و ای خاک، به زندگی پنهان من بپیوند.
ای شام فراق دورتر رانم
وی صبح وصال بیش تر خوانم
هوش مصنوعی: ای شب جدایی، تو را به دورتر میفرستم و ای صبح وصال، تو را بیشتر میخوانم.
گوئی که مداد خون دل باشد
کامروز برون شده ز چشمانم
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که اشک های من به عنوان یک نوع مداد، حاوی احساسات عمیق و دردهای قلبیام هستند و امروز از چشمانم بیرون میریزند.