گنجور

شمارهٔ ۲۳ - در شکایت از حاکم عراق

بیا و راحت جان من ای غلام بیار
منم غلام تو برخیز و یک دو جام بیار
از آن مولد هر خیر و شر به فتوی عقل
صلاح خاص بخواه و فساد عام بیار
ریا و زهد چو ناموس دین به باد بداد
ز جام می مدد از بهر انتقام بیار
سپیده دم چو جهان وارهد زظلمت شب
تو روز روشن در پرده ظلام بیار
گلاب و شانه و آئینه خواه از رخ و زلف
بیاض صبح نهان در سواد شام بیار
وز آن دو سنبل پرتاب عنبرین هر دم
هزار مرغ دل اندر شکنج دام بیار
قبا بپوش و کله برنه و کمر بربند
سنان بخواه و کمان زه کن و حسام بیار
یکی تکاور تازی نژاد برق نهاد
سبک گزین کن و زین بند و در لگام بیار
پی پذیره شدن با هزار شوق و شتاب
مرآن تکاور در پویه و خرام بیار
برای لاشه من نیز چارپائی چست
خموش و بار کش وراهوارورام بیار
به شهر تبریز آمد شه از حدود عراق
بیار باده و با جهد و اهتمام بیار
کلاه و موزه و دستار بنده را هم نیز
چنان که رسم بود در صف سلام بیار
وزان سپس من و احزاب و همرهان مرا
در آن مواکب اقبال و احتشام بیار
وز آن غبار که خیزد ز نعل مرکب شاه
ضیای دیده این عبد مستهام بیار
مرا که حرمت دیرین به باد دادم باز
ازین پذیره شدن عز و احترام بیار
و گر نثاری باید دلی که پیش تو بود
اگر نه بخشی باری به وجه وام بیار
اگر قبول نیفتد بیا و خانه طبع
بروب و هر چه به جا مانده بالتمام بیار
جهان جهان گهر از حکمت و کمال ببر
طبق طبق شکر از منطق و کلام بیار
به خاک درگه شاه جهان محمدشاه
یکی عریضه ازین کمترین غلام بیار
که ای پناه جهان و جهانیان آخر
ترحمی به فقیران مستهام بیار
کمال عجز من اندر نظر میار ولی
جلال جد من آن سیدانام بیار
تفقدی به سزا بر قبیله ای که بود
زنسل طاهر پیغمبر و امام بیار
حقوق خدمت جد و پدر، بجد و پدر
به یاد خویشتن ای شاه شادکام بیار
ترا که گفت که بدنام زن بمزدی را
امیر و حاکم مردان نیک نام بیار؟
وزان سبب همه املاک بنده را یک جا
برون ز قاعده رونق و نظام بیار
بیا ز ملک حلال من آن ستمگر را
که باد نعمت شاهان بدو حرام بیار
و گر نیاری باری مگو ثنائی را
که این مقوله سخن را به اختتام بیار

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا و راحت جان من ای غلام بیار
منم غلام تو برخیز و یک دو جام بیار
هوش مصنوعی: ای دوست، بیا و آرامش جان من را فراهم کن. من هم مخلص تو هستم، پس بر خیز و یک یا دو جام بنوشان.
از آن مولد هر خیر و شر به فتوی عقل
صلاح خاص بخواه و فساد عام بیار
هوش مصنوعی: از منبع هر خوبی و بدی، با عقل و دانش، فقط به دنبال تصمیم‌های درست و مفید باشید و از کارهای نادرست و مخرب دوری کنید.
ریا و زهد چو ناموس دین به باد بداد
ز جام می مدد از بهر انتقام بیار
هوش مصنوعی: ریا و ظاهرگرایی مثل آبرو و حیثیت دین را به خطر انداخته‌اند؛ بنابراین از شراب به عنوان وسیله‌ای برای انتقام استفاده کن.
سپیده دم چو جهان وارهد زظلمت شب
تو روز روشن در پرده ظلام بیار
هوش مصنوعی: وقتی صبح می‌رسد و دنیا از تاریکی شب رهایی می‌یابد، روز روشن را در حالتی که هنوز سایه‌هایی از تاریکی باقی مانده است، به نمایش بگذار.
گلاب و شانه و آئینه خواه از رخ و زلف
بیاض صبح نهان در سواد شام بیار
هوش مصنوعی: به عطر گل، شانه و آینه احتیاج دارم، خواه به خاطر زیبایی صورت و موهای سفید که در سایه شب پنهان شده‌اند.
وز آن دو سنبل پرتاب عنبرین هر دم
هزار مرغ دل اندر شکنج دام بیار
هوش مصنوعی: از آن دو سنبل که عطر خوشی پخش می‌کند، هر لحظه هزار پرنده دل‌شکسته را در دام خود به‌سر می‌برد.
قبا بپوش و کله برنه و کمر بربند
سنان بخواه و کمان زه کن و حسام بیار
هوش مصنوعی: لباسی زیبا بپوش و سر را بالا نگه‌دار. کمربندت را محکم ببند و آرزوی تیر و کمان کن و شمشیرت را هم بیاور.
یکی تکاور تازی نژاد برق نهاد
سبک گزین کن و زین بند و در لگام بیار
هوش مصنوعی: یک سرباز شجاع و چابک از نژاد عرب به میدان آمده است. سریع و سبک حرکت کن و خودت را آماده کن تا به جنگ بروی.
پی پذیره شدن با هزار شوق و شتاب
مرآن تکاور در پویه و خرام بیار
هوش مصنوعی: با هزار شوق و شتاب به دنبال رسیدن به هدف برو و همچون دلاوری در حرکت و پیشرفت باش.
برای لاشه من نیز چارپائی چست
خموش و بار کش وراهوارورام بیار
هوش مصنوعی: برای بدن مرده‌ام هم باید حیوانی توانمند باشد که آرام و بی‌صدا بارکش باشد و راه را به خوبی برود.
به شهر تبریز آمد شه از حدود عراق
بیار باده و با جهد و اهتمام بیار
هوش مصنوعی: پادشاه از سمت عراق به شهر تبریز آمد. با تلاش و کوشش، باده بیاورید.
کلاه و موزه و دستار بنده را هم نیز
چنان که رسم بود در صف سلام بیار
هوش مصنوعی: کلاه و کفش و عمامه‌ام را نیز مانند روال معمول در صف سلام بیاورید.
وزان سپس من و احزاب و همرهان مرا
در آن مواکب اقبال و احتشام بیار
هوش مصنوعی: سپس من و همراهان و گروه‌های مختلف را در آن جمع با شکوه و با افتخار حضور بده.
وز آن غبار که خیزد ز نعل مرکب شاه
ضیای دیده این عبد مستهام بیار
هوش مصنوعی: از گرد و غبار ناشی از نعل اسب شاه، روشنی دیدهٔ این بندهٔ عاشق را بیاور.
مرا که حرمت دیرین به باد دادم باز
ازین پذیره شدن عز و احترام بیار
هوش مصنوعی: من که اعتبار و حرمت خود را به خطر انداخته‌ام، دوباره از اینجا می‌خواهم که عزت و احترام را به من بازگردانید.
و گر نثاری باید دلی که پیش تو بود
اگر نه بخشی باری به وجه وام بیار
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی دلی را که به خاطر تو شکسته است نجات دهی، باید آن را ببخشایی؛ وگرنه، برایت بار سنگینی خواهد داشت.
اگر قبول نیفتد بیا و خانه طبع
بروب و هر چه به جا مانده بالتمام بیار
هوش مصنوعی: اگر مورد قبول واقع نشدی، بیاید و به اصلاح و بهبود محیط خلاقیت خود بپرداز و همه چیزهایی که باقی مانده را به طور کامل بیاور.
جهان جهان گهر از حکمت و کمال ببر
طبق طبق شکر از منطق و کلام بیار
هوش مصنوعی: دنیا پر از جواهرات حکمت و کمال است، همان‌طور که طبقات شیرینی از منطق و گفتار بیاورید.
به خاک درگه شاه جهان محمدشاه
یکی عریضه ازین کمترین غلام بیار
هوش مصنوعی: به محل زندگی و درگاه پادشاه محمدشاه، لطفاً یکی از این درخواست‌ها را از طرف این کمترین خدمتگزار به او برسانید.
که ای پناه جهان و جهانیان آخر
ترحمی به فقیران مستهام بیار
هوش مصنوعی: ای کسی که پناه همه جهانیان هستی، لطفی به حال بی‌نوایان بینداز و به آنها رحم کن.
کمال عجز من اندر نظر میار ولی
جلال جد من آن سیدانام بیار
هوش مصنوعی: هرچند که من در برابر تو ناتوانی و ضعفی دارم، ولی عظمت و بزرگی جد من، آن سرورها را نشان بده.
تفقدی به سزا بر قبیله ای که بود
زنسل طاهر پیغمبر و امام بیار
هوش مصنوعی: به قبیله‌ای که از نسل پاک پیامبر و امام است، توجه و رسیدگی کن.
حقوق خدمت جد و پدر، بجد و پدر
به یاد خویشتن ای شاه شادکام بیار
هوش مصنوعی: باید به یاد داشته باشی که خدمت و زحمات پدربزرگ و پدر خود را با احترام به یاد بیاوری، ای پادشاه خوشبخت.
ترا که گفت که بدنام زن بمزدی را
امیر و حاکم مردان نیک نام بیار؟
هوش مصنوعی: آیا کسی که به تو گفت بدنامی را در مقابل مزد بپذیر، می‌تواند به عنوان امیر و حاکم بر مردان نیک‌نام قرار گیرد؟
وزان سبب همه املاک بنده را یک جا
برون ز قاعده رونق و نظام بیار
هوش مصنوعی: به خاطر آن دلیل، تمام دارایی‌های من را یک جا از حالت رونق و نظم خارج کن.
بیا ز ملک حلال من آن ستمگر را
که باد نعمت شاهان بدو حرام بیار
هوش مصنوعی: بیایید از سرزمین حلال من، آن ستمگر را که باد نعمت‌های شاهان بر او حرام شده، دور کنیم.
و گر نیاری باری مگو ثنائی را
که این مقوله سخن را به اختتام بیار
هوش مصنوعی: اگر نمی‌توانی بار سنگینی را تحمل کنی، پس نیازی به گفتن ستایش‌ها و مروت‌ها نیست، چرا که این بحث به پایان می‌رسد.