گنجور

شمارهٔ ۱۳ - در شکوه از والی عراق

ای داور دین پرور عادل که ز عدلت
کبک دری انصاف ز شهباز ستاند
آنی تو که در مصر جهان هر که عزیزست
از طاعت درگاه تو اعزاز ستاند
حکم تو چنان است که گر نافذ گردد
از چشم بتان غمزه غماز ستاند
ملکی که ملوکش به سپاهی نستانند
ترکی ز سپاه تو به یک ناز ستاند
هر جمره که از توب جهان کوب تو خیزد
از برق شتاب، از رعد آواز ستاند
گر ککچه و صدرک طلبد روسی بدرک
شمشیر تو تالینه و قفقاز ستاند
بل تا حد پاریس و پطر بورغ به یک عزم
سرهنگ تو با نیزه سرباز ستاند
با عدل تو ظالم نتواند که ز مظلوم
در ملک تو یک حبه و یک غازستاند
جز حاکم بیدادگر بوم و برما
کو لقمه به حرص از دهن آز ستاند
دست طمعش گر برسد بر جبل قاف
از بال و پر عنقا پرواز ستاند
گر ناظر گردون شود از فرقد و جوزا
خواهد که قرین دزدد و انباز ستاند
ور ناظم الحان شود، اسجاع و اغانی
از پرده منصوری و شهباز ستاند
خردیش ندیدیم و لیکن به بزرگی
از عهد وفا از وعد انجاز ستاند
صد اشعب طماع بباید که درین فن
سرمشق از آن اخنث هماز ستاند
شلتوک دهد طرح و برنجی که کند آش
با چوب و فلک مفت ز رزازستاند
زان اشک یتیمان همه اندوخت که یک جا
آبش کند و مایه زخراز ستاند
مالی که به انجام ز ملکی نتوان یافت
خواهد که ز یک قریه در آغاز ستاند
برد آن چه مرا بود به جز دل که نیارست
از طره آن لعبت طناز ستاند
آن زهره کجا بود مر او را که تواند
مرغ از کف طفلی قدر انداز ستاند
ترکی که به یک لحظه دل و جان جهانی
ز افسون دو جادوی فسون ساز ستاند
جان بر غم او دل نهد و درد بچیند
دل در بر او جان دهدو ناز ستاند
عدل تو مگر باز دل غم زده ما
از غمزه آن جادوی غماز ستاند
زان سان که طلب کهنه تجار خزر را
فراش تو از فرقه بزاز ستاند
ای آن که ز عدلت سگ تازی نتواند
آهو بره زاهو به تک و تاز ستاند
چون است که در عهد تو اموال من از من
یک اعور عیار دغل باز ستاند؟
گر فاش نخواهی که شود راز وی، اول
فرما به غلامی که ازو باز ستاند
ور توسنی آغاز کند خیز و بفرما
تارایض قهر تو به مهماز ستاند
ور خود نستانی تو مگر باز پیمبر
باز آید و با قوت اعجاز ستاند
زیرا که شهنشه چو به سالار بفرمود
کاموال صدور از کف اعجاز ستاند
وان گاه که تصریح و کنایت نتوانست
یک غاز به ایضاح و به الغاز ستاند
دیدم که نه فرمان و نه ملفونه تواند
این مال به اطناب و به ایجاز ستاند
گفتم که چو شه عزم فراهان کند این بار
انصاف من از حاکم کزاز ستاند
ناگه خبر آمد که از ونستد و از من
خواهد که ز نو پیش کشی بازستاند
فراش غضب بر سر ارباب و رعایا
استاده و با انبر و با گاز ستاند
زان سان که مگر خیل خوارج به تغلب
باج از حشم بصره و اهواز ستاند
یا حاکم آخسته و چلدر به چپاول
صد ساله خراج از حشر لاز ستاند
یا شحنه کوکلان و یموت از پی دزدان
افتاده و مال از دوج و داز ستاند
ما بنده شاهیم و شه از بنده سر و جان
باید که به مقدار و به هنداز ستاند
گر شه طلبد مال تو هر جا که یقین است
باید که زبغداد و ز شیراز ستاند
ور مال مرا خواهد انصاف چنین است
کز لشکر غارت گر جان باز ستاند
بر مزرع غارت زده گر دخل نویسد
باید که به مساح و به حراز ستاند
چون بنده پس از خدمت یک قرن بباید
کاین کیفر مخصوصی ممتاز ستاند
گو خدمت سی ساله به ما باز دهد شاه
گر نعمت سی ساله به ما باز ستاند
مزدی که گدایان نستانند ز مزدور
ظلم است اگر شاه سرافراز ستاند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای داور دین پرور عادل که ز عدلت
کبک دری انصاف ز شهباز ستاند
هوش مصنوعی: ای داور عادل که به خاطر عدلت به پرنده‌ای چون کبک کمک می‌کنی و انصاف را از شهباز می‌گیری.
آنی تو که در مصر جهان هر که عزیزست
از طاعت درگاه تو اعزاز ستاند
هوش مصنوعی: هرکس در دنیا که محترم و ارزشمند است، به دلیل اطاعت از درگاه تو عزت و احترام می‌یابد.
حکم تو چنان است که گر نافذ گردد
از چشم بتان غمزه غماز ستاند
هوش مصنوعی: حکمت تو به قدری قوی و نافذ است که اگر به چشم بت‌ها بیفتد، می‌تواند آن‌ها را به غم و اندوه بیندازد.
ملکی که ملوکش به سپاهی نستانند
ترکی ز سپاه تو به یک ناز ستاند
هوش مصنوعی: کشوری که شاهانش از نیروهای نظامی خود استفاده نمی‌کنند، سپاهی از خودتو را تنها با یک ناز و زیبایی می‌تواند به دست آورد.
هر جمره که از توب جهان کوب تو خیزد
از برق شتاب، از رعد آواز ستاند
هوش مصنوعی: هر سنگی که از تو به هوا پرتاب می‌شود، به قدری سریع و درخشان است که صدای رعد را از خود برمی‌ورد.
گر ککچه و صدرک طلبد روسی بدرک
شمشیر تو تالینه و قفقاز ستاند
هوش مصنوعی: اگر کسی در جنگ طلب خیر و آبادانی باشد، سلاح تو باعث فتح و پیروزی قلمروهای بزرگ مانند تالین و قفقاز خواهد شد.
بل تا حد پاریس و پطر بورغ به یک عزم
سرهنگ تو با نیزه سرباز ستاند
هوش مصنوعی: حتی با وجود فاصله‌های دور مانند پاریس و پترزبورگ، با اراده قوی تو می‌توان به جنگ رفت و بر دشمنان پیروز شد.
با عدل تو ظالم نتواند که ز مظلوم
در ملک تو یک حبه و یک غازستاند
هوش مصنوعی: با وجود عدل تو، هیچ ظالمی نمی‌تواند در سرزمین تو حتی یک دانه کوچک از مظلومان را بگیرد.
جز حاکم بیدادگر بوم و برما
کو لقمه به حرص از دهن آز ستاند
هوش مصنوعی: جز حاکمی که ظلم و ستم می‌کند، در این سرزمین کسی نیست که لقمه‌ای را که با طمع و حرص به دست آمده، از دهان آز و طمع برگیرد.
دست طمعش گر برسد بر جبل قاف
از بال و پر عنقا پرواز ستاند
هوش مصنوعی: اگر دست طمع او به کوه قاف برسد، پرواز پرنده‌ی داستانی عنقا را از او خواهد گرفت.
گر ناظر گردون شود از فرقد و جوزا
خواهد که قرین دزدد و انباز ستاند
هوش مصنوعی: اگر ناظر آسمان به ستاره‌های فرقد و جوزا توجه کند، به دنبال این خواهد بود که دوستی را از او برباید و هم‌پا بگیرد.
ور ناظم الحان شود، اسجاع و اغانی
از پرده منصوری و شهباز ستاند
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند به خوبی آهنگ‌ها را سروده و به نظم درآورد، می‌تواند از آثار هنری پرده منصوری و شهباز بهره‌برداری کند.
خردیش ندیدیم و لیکن به بزرگی
از عهد وفا از وعد انجاز ستاند
هوش مصنوعی: ما هیچ عقل و خردی از او ندیدیم، اما به خاطر بزرگواری‌اش، از او وفای به عهد و انجام وعده‌اش را خواسته‌ایم.
صد اشعب طماع بباید که درین فن
سرمشق از آن اخنث هماز ستاند
هوش مصنوعی: برای تسلط بر این فن باید به اندازه‌ی زیادی از افراد حریص و طمع‌کار دوری کرد و در عوض به سرمشق‌های سالم و درست از کسانی که خوشنام و معتبر هستند، توجه کرد.
شلتوک دهد طرح و برنجی که کند آش
با چوب و فلک مفت ز رزازستاند
هوش مصنوعی: در این بیت به موضوع کشاورزی و تولید برنج اشاره شده است. برنج که محصولی ارزشمند است، پس از برداشت شلتوک به مرحله آماده‌سازی برای مصرف می‌رسد. اشاره به آش هم نشان‌دهنده این است که از برنج به عنوان ماده‌ای غذایی بسیار مهم استفاده می‌شود. به طور کلی، این بیت بر اهمیت برنج در سفره مردم و زحمت‌های کشاورزی تأکید دارد.
زان اشک یتیمان همه اندوخت که یک جا
آبش کند و مایه زخراز ستاند
هوش مصنوعی: آب اشک یتیمان را جمع کرده‌اند تا بتوانند یکجا آن را بریزند و از آن برای درمان دردهایشان استفاده کنند.
مالی که به انجام ز ملکی نتوان یافت
خواهد که ز یک قریه در آغاز ستاند
هوش مصنوعی: مالی که نمی‌توان از ملک و املاک به دست آورد، به‌راحتی از یک قریه در ابتدا به‌دست خواهد آمد.
برد آن چه مرا بود به جز دل که نیارست
از طره آن لعبت طناز ستاند
هوش مصنوعی: هر چیزی که من داشتم گرفت، جز دل که نتوانست از آن طره‌ی آن عشوه‌گر زیبا بگیرد.
آن زهره کجا بود مر او را که تواند
مرغ از کف طفلی قدر انداز ستاند
هوش مصنوعی: زیبایی کجاست؟ کسی که بتواند در حالی که یک کودک پرنده‌ای را در دستانش دارد، ارزش آن را بشناسد و از او بگیرد.
ترکی که به یک لحظه دل و جان جهانی
ز افسون دو جادوی فسون ساز ستاند
هوش مصنوعی: ترکی که با یک چشم بر هم زدن، دل و جان مردم جهان را به حیرت و شگفتی می‌آورد، به واسطه دو جادوی خود.
جان بر غم او دل نهد و درد بچیند
دل در بر او جان دهدو ناز ستاند
هوش مصنوعی: روحش به عشق او زندگی می‌کند و دردلش غم او را می‌کشد، دلش را به او می‌دهد و جانش را فدای او می‌کند، در عوض از او ناز و محبت می‌گیرد.
عدل تو مگر باز دل غم زده ما
از غمزه آن جادوی غماز ستاند
هوش مصنوعی: آیا انصاف تو می‌تواند دل غم‌زده ما را از آن جادوگری که غم را به نمایش می‌گذارد، آزاد کند؟
زان سان که طلب کهنه تجار خزر را
فراش تو از فرقه بزاز ستاند
هوش مصنوعی: با توجه به درخواست شما، مضمون این بیت به این شکل است: به طوری که درخواست قدیمی بازرگانان خزر، پیشخدمت تو از گروه بافندگان پارچه را می‌برد.
ای آن که ز عدلت سگ تازی نتواند
آهو بره زاهو به تک و تاز ستاند
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر عدل و انصاف تو، حتی سگی هم نمی‌تواند آهو را شکار کند و حیوانات درنده نمی‌توانند به راحتی به جان ضعیفان بیفتند.
چون است که در عهد تو اموال من از من
یک اعور عیار دغل باز ستاند؟
هوش مصنوعی: چرا باید در زمان تو مال من را یک فرد کلاهبردار نابینا از من بگیرد؟
گر فاش نخواهی که شود راز وی، اول
فرما به غلامی که ازو باز ستاند
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی رازی فاش شود، ابتدا به کسی که راز را می‌داند بگو که آن را به کسی دیگر نگوید.
ور توسنی آغاز کند خیز و بفرما
تارایض قهر تو به مهماز ستاند
هوش مصنوعی: اگر اسبی به حرکت درآید و فرمان دهد، تیر قهر تو با لگام قهر تو را می‌زند.
ور خود نستانی تو مگر باز پیمبر
باز آید و با قوت اعجاز ستاند
هوش مصنوعی: اگر تو خود به خود از دیگران چیزی نگیری، مگر اینکه پیامبر دیگری بیاید و با قدرت معجزه، از تو بگیرد.
زیرا که شهنشه چو به سالار بفرمود
کاموال صدور از کف اعجاز ستاند
هوش مصنوعی: زیرا زمانی که پادشاه به سالار دستور داد که اموال و کالاها از دست معجزه‌ها گرفته شود، نتیجه‌ای خاص به بار آورد.
وان گاه که تصریح و کنایت نتوانست
یک غاز به ایضاح و به الغاز ستاند
هوش مصنوعی: وقتی که بیان مستقیم و کنایه‌های پیچیده نمی‌تواند یک موضوع را به خوبی روشن کند، باید از بیانی ساده و شفاف استفاده کرد تا مفهوم به خوبی منتقل شود.
دیدم که نه فرمان و نه ملفونه تواند
این مال به اطناب و به ایجاز ستاند
هوش مصنوعی: دیدم که نه تب و تاب و نه هنر می‌تواند این ثروت را به صورت گسترده و یا سریع به دست آورد.
گفتم که چو شه عزم فراهان کند این بار
انصاف من از حاکم کزاز ستاند
هوش مصنوعی: گفتم وقتی که شاه تصمیم به رفتن به فراهان بگیرد، انصاف من را از حاکم کزاز خواهد گرفت.
ناگه خبر آمد که از ونستد و از من
خواهد که ز نو پیش کشی بازستاند
هوش مصنوعی: ناگهان خبری رسید که از ونستد می‌خواهد که دوباره چیزی را که پیش‌کش کرده، پس بگیرد.
فراش غضب بر سر ارباب و رعایا
استاده و با انبر و با گاز ستاند
هوش مصنوعی: غضب و خشم همچون خدمتی در مقابل ارباب و رعیت قرار دارد و با ابزارهایی چون انبر و گاز، آن را به هر کس که بخواهد، منتقل می‌کند.
زان سان که مگر خیل خوارج به تغلب
باج از حشم بصره و اهواز ستاند
هوش مصنوعی: به گونه‌ای که شاید گروهی از خوارج با تسلط بر مردم بصره و اهواز مالیات بگیرند.
یا حاکم آخسته و چلدر به چپاول
صد ساله خراج از حشر لاز ستاند
هوش مصنوعی: ای حاکم، آهسته با دقت به چپاول و گرفتن مالیات که سال‌هاست ادامه دارد، بپرداز تا حساب آن روز قیامت را پس بدهی.
یا شحنه کوکلان و یموت از پی دزدان
افتاده و مال از دوج و داز ستاند
هوش مصنوعی: شخصی به نام شحنه در حال پیگیری دزدان است و از پس آن‌ها درآمده و اموال را از چنگشان می‌گیرد.
ما بنده شاهیم و شه از بنده سر و جان
باید که به مقدار و به هنداز ستاند
هوش مصنوعی: ما خدمتگزار پادشاه هستیم و پادشاه نیز باید جان و زندگی‌اش را به اندازه و تناسبِ خدمت بنده‌اش ارج نهد.
گر شه طلبد مال تو هر جا که یقین است
باید که زبغداد و ز شیراز ستاند
هوش مصنوعی: اگر پادشاه درخواست کند که مال تو را بگیرد، باید به هر کجا که مطمئن هستی، از بغداد و شیراز بگیرد.
ور مال مرا خواهد انصاف چنین است
کز لشکر غارت گر جان باز ستاند
هوش مصنوعی: اگر کسی خواسته‌ام را با نیکی دریافت کند، باید بداند که اگر از من چیزی بگیرد، به مانند دزدی است که جان انسان را می‌گیرد.
بر مزرع غارت زده گر دخل نویسد
باید که به مساح و به حراز ستاند
هوش مصنوعی: اگر کسی بر زمین ویران و غارت شده‌ای حساب و کتاب کند، باید آن را با دقت و مهارت اندازه‌گیری و بررسی کند تا به درستی گزارشی درباره وضعیت آن تهیه شود.
چون بنده پس از خدمت یک قرن بباید
کاین کیفر مخصوصی ممتاز ستاند
هوش مصنوعی: بعد از گذشت یک قرن خدمت، این بنده باید پاداش خاصی را که شایسته‌اش است، دریافت کند.
گو خدمت سی ساله به ما باز دهد شاه
گر نعمت سی ساله به ما باز ستاند
هوش مصنوعی: اگر شاه پس از سی سال خدمت دوباره ما را مورد لطف و بخشش خود قرار دهد، ما هم انتظار داریم که نعمت‌هایی که در این سی سال به ما داده شده، دوباره به ما بازگردانده شود.
مزدی که گدایان نستانند ز مزدور
ظلم است اگر شاه سرافراز ستاند
هوش مصنوعی: اگر کارگران زحمت‌کش به تعبیر دیگر، گدایان، حقوق عادلانه‌ای دریافت نکنند و همچنین اگر یک شاه با اقتدار از این وضعیت بهره‌برداری کند، این عمل به معنای ظلم و ستم است.