گنجور

شمارهٔ ۱۴ - وله ایضاً

‌غُرّهٔ شوال شد طرّهٔ دلدار کو
تهنیت عید را ساغر سرشار کو
آن می باقی چه شد آن بت ساقی چه شد
رطل عراقی چه شد خانهٔ خمّار کو
بادهٔ صهبا کجاست سادهٔ زیبا کجاست
آن بط و مینا کجاست آن بت و زنّار کو
معنی طامات چیست زهد و کرامات چیست
این همه اثبات چیست آن همه انکار کو
عهدِ خَلَق شد بعید بهر شگون را بعید
ز آیت بخت سعید مدح جهاندار کو
ماه منوچهر چهر شاه فریدون نژاد
خسرو پاکیزه مهرداور با عدل و داد
ساقیکا می بیار مطربکا نی بزن
هی تو دمادم بده هی تو پیاپی بزن
ساغر می می‌بنوش نالهٔ نی می‌نیوش
چند نشینی خموش هی بخور و هی بزن
دور زمستان رسید عهد شبستان رسید
نوبت مستان رسید می بخور و نی بزن
فصل دی است ای نگار بادهٔ گلگون بیار
یک تنه چون نوبهار بر سپه دی بزن
حضرت دارا بجو مدحت دارا بگو
طعنه هم از بخت او بر جم و بر کیّ بزن
فصل ادب اصل جود صدر هدی روی دین
خازن گنج وجود خواجهٔ چرخ برین
ای صنم سرخ لب روزه ترا زرد کرد
جفت بدی با طرب روزه ترا فرد کرد
بود دلت‌‌ گرم عیش روزه برانگیخت جیش
گرم در آمد به طیش عیش ترا سرد کرد
روزه به‌ صد توش و تاب کرد به‌‌ گیتی شتاب
یک تنه چون آفتاب با همه ناورد کرد
از تن جانها به درد روزه برانگیخت گرد
آنچه به نامرد و مرد می‌نتوان کرد کرد
خیز و به‌ شادی‌‌ گرای مدحت‌ خسرو سرای
مدحت او را خدای داروی هر درد کرد
آنکه به هنگام رزم سخره کند پیل را
دست جوادش‌ به بزم طعنه زند نیل را
آنکه بود روزگار ریزه‌خور خوان او
هرکه به جز کردگار شاکر احسان او
بحر ز جودش نمی دهر ز عمرش دمی
وز دل و جان عالمی تابع فرمان او
ساحت کویش‌ حرم خلق نکویش ارم
خازن گنج کرم دست دُر افشان او
تیغ وی اندر وغا هست یکی اژدها
خفته مرگ فجا در بن دندان او
هوش هژبران برم زهرهٔ شیران درم
جون به زبان آورم وقعهٔ گرگان او
چون به وغا داد دست لشکر منصور را
پای تهور شکست دشمن مقهور را
ای ملک مُلک‌ بخش ملک تو معمور باد
در غمرات خطر خصم تو مغمور باد
تا که چمد مهر و ماه تا گذرد سال و ماه
در ره دین اله سعی تو مشکور باد
هرکه ز مهرت بعید جانش مبادا سعید
وز المش صبح عید چون شب دیجور باد
نیک بود حال تو سعد بود فال تو
وز تو و اقبال تو چشم بدان دور باد
مکنت تو پایدار دولت تو برقرار
وز کرم کردگار سعی تو موفور باد
تاکه چمد آسمان ملک به کام تو باد
ملک زمین و زمان جمله به نام تو باد

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

‌غُرّهٔ شوال شد طرّهٔ دلدار کو
تهنیت عید را ساغر سرشار کو
هوش مصنوعی: با آمدن عید فطر، کجا می‌توانم زیبایی چهره محبوبم را ببینم و بگویم که برای این عید چه چیزی را باید بپرستم؟
آن می باقی چه شد آن بت ساقی چه شد
رطل عراقی چه شد خانهٔ خمّار کو
هوش مصنوعی: این اشعار به دنبال نشانه‌هایی از شادی‌ها و لذت‌های گذشته است. شاعر به یاد می‌آورد که آن نوشیدنی خوش طعم و آن معشوق زیبا کجا رفته‌اند. او همچنین به کمبود و ناپیدایی آن روزهای خوش می‌پردازد؛ مثلاً از وزن و مقدار شراب و محل آمادگی خمّار سوال می‌کند. انگار او در جستجوی گذشته‌ای است که دیگر وجود ندارد و احساس نارضایتی از وضعیت کنونی دارد.
بادهٔ صهبا کجاست سادهٔ زیبا کجاست
آن بط و مینا کجاست آن بت و زنّار کو
هوش مصنوعی: شراب خوش‌رنگ کجا است؟ آن دختر زیبا کجا است؟ آن پرنده و بط کجا هستند؟ آن معشوق و زنی که به خود می‌بالد کجا است؟
معنی طامات چیست زهد و کرامات چیست
این همه اثبات چیست آن همه انکار کو
هوش مصنوعی: این بیت به دنبال بررسی مفاهیمی چون زهد، کرامت و تناقضات موجود در ادعاها و باورهاست. شخص گویا می‌پرسد که این همه تعهد به اصول معنوی و اجرایی چه معنایی دارد و در برابر آن، انکارهای دیگر چه توجیهی دارد. در واقع، سؤالاتی درباره معنا و ارزش‌گذاری در زندگی معنوی و برخورد با تناقضات آن مطرح شده است.
عهدِ خَلَق شد بعید بهر شگون را بعید
ز آیت بخت سعید مدح جهاندار کو
هوش مصنوعی: عهد و پیمان برای داشتن شگونی خوب، به دور از موهبت بخت خوب قرار گرفت. چه کسی می‌تواند ستایش کننده‌ی جهان‌دار باشد؟
ماه منوچهر چهر شاه فریدون نژاد
خسرو پاکیزه مهرداور با عدل و داد
هوش مصنوعی: ماه منوچهر که چهره‌ای چون شاه فریدون دارد و از نسل اوست، خسرو پاکیزه‌ای است که در جامعه‌اش با عدالت و انصاف رفتار می‌کند.
ساقیکا می بیار مطربکا نی بزن
هی تو دمادم بده هی تو پیاپی بزن
هوش مصنوعی: ای ساقی، باده بیاور و ای موزیسین، نوا کن! مدام به ما بنوشانی و پیوسته نوا را ادامه بده.
ساغر می می‌بنوش نالهٔ نی می‌نیوش
چند نشینی خموش هی بخور و هی بزن
هوش مصنوعی: برای لذت بردن از زندگی، جام را پر کن و از شراب بنوش. صدای نی را گوش کن و مدام در سکوت نمان، هر لحظه بنوش و بنواز.
دور زمستان رسید عهد شبستان رسید
نوبت مستان رسید می بخور و نی بزن
هوش مصنوعی: فصل زمستان پایان یافته و زمان خوشگذرانی و شادابی فرا رسیده است. اکنون باید از زندگی لذت ببرید و به شادی بپردازید.
فصل دی است ای نگار بادهٔ گلگون بیار
یک تنه چون نوبهار بر سپه دی بزن
هوش مصنوعی: فصل دی است، ای محبوب، شراب قرمز بیاور. یک تنه مانند بهار، بر دل سرد دی بدمی.
حضرت دارا بجو مدحت دارا بگو
طعنه هم از بخت او بر جم و بر کیّ بزن
هوش مصنوعی: اینجا به ستایش حضرت دارا بپرداز و از او تعریف کن، حتی اگر از سر بدبختی به جم و کیّ نیز طعنه‌ای زنی.
فصل ادب اصل جود صدر هدی روی دین
خازن گنج وجود خواجهٔ چرخ برین
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف ویژگی‌های انسانی و فضائل اخلاقی می‌پردازد. فصل ادب به معنای زمان و موهبت ادب است، که نشانه‌ی احترام و آراستگی روحی است. اصل جود نیز به بخشش و نیکویی اشاره دارد، که از اصول مهم زندگی اخلاقی است. صدر هدی نشان‌دهنده‌ی راهنمایی‌های الهی است، که روح را به کمال وابسته می‌کند. روی دین به زیبایی‌های ایمان اشاره دارد و خازن گنج وجود به معنای نگهداری ارزش‌ها و خیرات در درون انسان است. در نهایت، خواجهٔ چرخ برین نشان‌دهنده‌ی مقام و منزلت بالا و فرمانروایی در دنیای بالا و معنوی می‌باشد. این ترکیب، تصویر زیبایی از فضایل انسانی و روحانی را به ذهن می‌آورد.
ای صنم سرخ لب روزه ترا زرد کرد
جفت بدی با طرب روزه ترا فرد کرد
هوش مصنوعی: ای معشوق با لب‌های سرخ، روزه‌ات را تحت تأثیر قرار داد و این که روز را با شادی و نشاط پر کرده‌ای، روزه‌ات را فرحبخش کرده است.
بود دلت‌‌ گرم عیش روزه برانگیخت جیش
گرم در آمد به طیش عیش ترا سرد کرد
هوش مصنوعی: دل تو شاد و خوش بود و از روزه لذت می‌بردی، ولی ناگهان نیاز طبیعی به دستشویی تو را به تنگنا انداخت و لذتت را دلسرد کرد.
روزه به‌ صد توش و تاب کرد به‌‌ گیتی شتاب
یک تنه چون آفتاب با همه ناورد کرد
هوش مصنوعی: در روزه، با تمام قدرت و شور و شوقی که دارد، همچون آفتابی درخشان، بدون کمک هیچ‌کس، در دنیا پیش می‌رود و همه موانع را از سر راه برمی‌دارد.
از تن جانها به درد روزه برانگیخت گرد
آنچه به نامرد و مرد می‌نتوان کرد کرد
هوش مصنوعی: به خاطر روزه، جان‌ها به درد می‌آیند و تمام کارهایی که نه از دست مردان برمی‌آید و نه از دست نامردان، انجام می‌شود.
خیز و به‌ شادی‌‌ گرای مدحت‌ خسرو سرای
مدحت او را خدای داروی هر درد کرد
هوش مصنوعی: بپا خیز و شاد باش، در ستایش پادشاه بگو، زیرا خداوند داروی هر دردی را برای او قرار داده است.
آنکه به هنگام رزم سخره کند پیل را
دست جوادش‌ به بزم طعنه زند نیل را
هوش مصنوعی: کسی که در زمان جنگ به فیل‌ها تمسخر می‌کند، در میهمانی (بزم) هم می‌تواند به نیل (رود نیل) طعنه بزند.
آنکه بود روزگار ریزه‌خور خوان او
هرکه به جز کردگار شاکر احسان او
هوش مصنوعی: هرکسی که از نعمت‌ها و مهربانی‌های خداوند بهره‌مند است، باید شکرگزار او باشد و قدردان روزگار و نعمت‌هایش.
بحر ز جودش نمی دهر ز عمرش دمی
وز دل و جان عالمی تابع فرمان او
هوش مصنوعی: دریای generosity او به قدری وسیع است که زمان نمی‌تواند از عمرش کم کند و تمام موجودات با دل و جان تسلیم دستورات او هستند.
ساحت کویش‌ حرم خلق نکویش ارم
خازن گنج کرم دست دُر افشان او
هوش مصنوعی: ساحت کوی تو مانند حرم است و خلق در آنجا زیباست؛ او به عنوان نگهبان گنج سخاوت، دست‌هایش مانند دُر می‌درخشد و مرمری است.
تیغ وی اندر وغا هست یکی اژدها
خفته مرگ فجا در بن دندان او
هوش مصنوعی: تیغ او در میدان جنگ مانند یک اژدهای خفته است که مرگ وحشتناک در دندان‌هایش نهفته است.
هوش هژبران برم زهرهٔ شیران درم
جون به زبان آورم وقعهٔ گرگان او
هوش مصنوعی: من قصد دارم با هوش و ذکاوت خودم از قدرت و دلیری شیران بهره‌برداری کنم و اگر بخواهم دربارهٔ حوادث و اتفاقات مهم جنگ‌ها و نبردهای بزرگ سخن بگویم، به سراغ داستان‌های مربوط به گرگان خواهم رفت.
چون به وغا داد دست لشکر منصور را
پای تهور شکست دشمن مقهور را
هوش مصنوعی: زمانی که در میدان جنگ، لشکر منصور به نبرد پرداخته و پیروز شود، دشمن به خاطر شجاعت و دلاوری آن‌ها، شکست می‌خورد.
ای ملک مُلک‌ بخش ملک تو معمور باد
در غمرات خطر خصم تو مغمور باد
هوش مصنوعی: ای پادشاه، سرزمین تو همیشه آباد باد و در دل خطرات و پریشانی‌های دشمنان تو غمگین و نگران نباشی.
تا که چمد مهر و ماه تا گذرد سال و ماه
در ره دین اله سعی تو مشکور باد
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق و زیبایی ادامه دارد، و سال‌ها و ماه‌ها می‌گذرد، در راه دین الهی تلاش و کوشش تو ستودنی و قابل قدردانی است.
هرکه ز مهرت بعید جانش مبادا سعید
وز المش صبح عید چون شب دیجور باد
هوش مصنوعی: هرکس که از محبت تو دور باشد، نباید امیدوار به خوشبختی باشد و روزش مانند شبی تاریک خواهد بود.
نیک بود حال تو سعد بود فال تو
وز تو و اقبال تو چشم بدان دور باد
هوش مصنوعی: حال و وضعیت تو خوب است و شانس تو نیز عالی است. امیدوارم که چشمان بد از تو و خوشبختی‌ات دور باشند.
مکنت تو پایدار دولت تو برقرار
وز کرم کردگار سعی تو موفور باد
هوش مصنوعی: قدرت و ثروت تو همیشگی باد، و خوشبختی و سعادت تو پایدار باشد. از لطف و بخشش خداوند، تلاش و کوششت همیشه پرثمر و موفق باشد.
تاکه چمد آسمان ملک به کام تو باد
ملک زمین و زمان جمله به نام تو باد
هوش مصنوعی: مهم است که آسمان و زمین به خوبی و خوشی در اختیار تو باشد و همه چیز به نام تو شناخته شود.

حاشیه ها

1403/04/08 23:07
جلال ارغوانی

جادو با کلمات

ساقیکا می بیار مطربکا نی بزن

هی توپیاپی بد هی تو پیاپی بزن