غزل شمارهٔ ۵۵
آن سنگدل که شیشهٔ جانهاست جای او
آتش زند در آب و گل ما هوای او
سوگند خوردهام که ببوسم هزار بار
هرجا رسیده است به یکبار پای او
جز کاندر آب و آیینه دیدم جمال وی
بر هیچ کس نظر نگشودم به جای او
عاشق که آرزو نکند جز رضای دوست
این عجز او بتر بود ازکبریای او
گر مدعی نبود ز خود خواهشی نداشت
او را چه کار تا طلبد مدعای او
گر زیرکی بهل که همین عین آرزوست
کز دوست آرزو بکند جز رضای او
قاآنی ار ز پای فتادست عیب نیست
نیکو قویست دست توانا خدای او
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن سنگدل که شیشهٔ جانهاست جای او
آتش زند در آب و گل ما هوای او
هوش مصنوعی: آن کسی که به ظاهر بسیار سفت و سخت است و در عین حال تاثیر عمیقی بر روح و جان انسانها دارد، باید در دل خاک و در دنیای مادی ما، همچون آتش در آب و زمین وجود داشته باشد و انسانها همیشه به یاد و فکر او باشند.
سوگند خوردهام که ببوسم هزار بار
هرجا رسیده است به یکبار پای او
هوش مصنوعی: قسم خوردهام که هرجا پای او به زمین رسیده، هزار بار آنجا را ببوسم.
جز کاندر آب و آیینه دیدم جمال وی
بر هیچ کس نظر نگشودم به جای او
هوش مصنوعی: جز در آب و آینه، زیبایی او را ندیدم و به هیچ کس دیگری نگاه نکردم.
عاشق که آرزو نکند جز رضای دوست
این عجز او بتر بود ازکبریای او
هوش مصنوعی: عاشق واقعی هرگز انتظار غیر از خوشنودی معشوقش را ندارد، و اگر چنین خواستهای داشته باشد، این نشانهای از ضعف اوست که بیشتر از خودخواهی و غرور معشوقش به چشم میآید.
گر مدعی نبود ز خود خواهشی نداشت
او را چه کار تا طلبد مدعای او
هوش مصنوعی: اگر مدعی وجود نداشت، او هیچ خواستهای نداشت. پس او چه نیازی به درخواست چیزی دارد؟
گر زیرکی بهل که همین عین آرزوست
کز دوست آرزو بکند جز رضای او
هوش مصنوعی: اگر کسی باهوش باشد، متوجه میشود که همین خود آرزوست که آرزو از دوست نداشته باشد جز رضایت او.
قاآنی ار ز پای فتادست عیب نیست
نیکو قویست دست توانا خدای او
هوش مصنوعی: اگر قاآنی از پای افتاده باشد، ایرادی ندارد؛ زیرا دست توانا و قوی خداوند، او را حمایت خواهد کرد.