قصیدهٔ شمارهٔ ۶۳ - در مدح شجاعالسلطنه حسنعلی میرزا گوید
باد نوروزی شمیم عطر جان میآورد
در چمن از مشک چین صد کاروان میآورد
رستم عید از برای چشم کاووس بهار
نوشدارو از دل دیو خزان میآورد
با منوچهر صبا زی آفریدون ربیع
فتحنامهٔ سلم دی از خاوران میآورد
بهر دفع بیور اسب دی گلستان کاوه را
ازگل سوری درفش کاویان میآورد
رستم اردیبهشتی مژده نزد طوس عید
از هلاک اشکبوس مهرگان میآورد
بهر ناوررد فرامرز خریف اینک سپهر
ازکمان بهمنی تیر وکمان میآورد
یا پیامکشتن دارای دی را باد صبح
در بر اسکندر صاحبقران میآورد
یا شماساس خزان را قارن اردیبهشت
دستگیر از نیزهٔ آتشفشان میآورد
یا نوید قتل کرم هفتواد دی نستیم
در چمن چون اردشیر بابکان میآورد
یاگروی فصل دی را بر فراز تل خاک
گیو فروردین به خواری موکشان میآورد
نف نامیرا نگرکاینک به استمداد باد
نقش ها از پرده در سلک عیان میآورد
خواهران لاله و گل را ز هفت اندام خاک
همچو رویینتن ز راه هفتخوان میآورد
خندهٔ گل راست باعث گریهٔ ابر ای شگفت
کاشک چشم او خواص زعفران میآورد
نفسنامی خودنسودی نیست بل اهتو خوشیست
صنعها بین تا ز هر حرفت چسان میآورد
گاه بر مانند نسّاجان پرند از نسترن
در سمن دیبا و درگل پرنیان میآورد
گاه بر هنجار صرافان زر و دینار چند
ازگُل خیری به بازار جهان میآورد
از سنان لالهکاه از بید برگ برگ بید
صنعت پولادسازی در میان میآورد
مطلعی از مطلع طبعم برآمدکز فروغ
مهر را در چادر کحلی نهان میآورد
ساقی ما تا شراب ارغوان میآورد
بزم را آزرم گلگشت جنان میآورد
جام کیخسرو پر از خون سیاووشان کند
در دل الماس یاقوت روان میآورد
قصد اسکندر هم ظلمات بُد نی آب خضر
طبع رمزی زین سخن را در بیان میآورد
خود نمیدانست اسکندر مگر کاندر شراب
هست تاثیریکه عمر جاودان میآورد
از دل صاف صراحی در تن تابنده جام
دست ساقی مایهٔ روح روان میآورد
دستافشانپایکوبانهروشاقی سادهروی
رو به سوی درگه پیر مغان میآورد
خلق را جشنی دگرگونستگویا نوبهار
از شمیم عطر گلشان شادمان میآورد
یا نسیم صبحگاهی مژدگانی نزد خلق
از نزول موکب شاه جهان میآورد
قهرمان ملک جمشیدی بهادرشه حسن
آنکه کیوان را به درگه پاسبان میآورد
آن شهنشاهی که هرشام و سحر ازروی شوق
سجده بر خاک رهش هفت آسمان میآورد
.آنکه یک رشح کف او آشکارا صدهزار
گنج باد آورد و گنج شایگان می آورد
هر که را الطاف او تاج شرف بر سر نهاد
روزگارش کامکار وکامران میآورد
هرچه جز نقش وجود اوست نقاش قضا
بر سبیل آزمون و امتحان میآورد
هیچ دانی با عدو تیغ جهانسوزش چهکرد
آنچه بر سرکشت را برق یمان میآوررد
تا به دیوان جهان نامش رقم کرد آسمان
نام دستان را که اندر داستان میآورد
رفعت کاخ جلالش در سه ایوان دماغ
کاردانان یقین را در گمان میآورد
نصرت و فیروزی و فتح و ظفر را روزگار
با رکاب شرکت او همعنان میآورد
حسرت دستگهربارش مزاج ابر را
با خواص ذاتی طبع دخان میآورد
فرهٔ دیهم داراییش هردم صد شکست
بر شکوه افسر شاه اردوان میآورد
خصم با وی چون ستیزد خرسواری ازکجا
تاب ناورد سوار سیستان میآورد
مور کز سستی نیارد پرّ کاهی برکشید
کیگزندی بر تن شیر ژیان میآورد
یا طنین پشهٔ لاغرکه هیچش زور نیست
کی خلل بر خاطر پیل دمان میآورد
نیگرفتم از در طوسست آسیب ازکجا
بر تن و بازوی سام پهلوان میآورد
کهترین کریاس دار بارگاه حشتمتش
از جلالت پا به فرق فرقدان میآورد
گردش گردون به گردش کی رسد هر گه او
در جهان رخش عزیمت را جهان میآورد
لرزه اندر پیکر هفت آسمان افتد ز بیم
چون به هیجا دست بر گرز گران میآورد
دفتر شاهان پیشین را بشوید اندر آب
هرکجاکافاق نامش بر زبان میآورد
ای شهنشاهی که از تاثیر دولت روزگار
صعوه را از چنگل باز آشیان میآورد
گر ز فرمانت فلک گردنکشد برگردنش
دست دوران یالهنگ ازککشان میآورد
روزگار از ازدواج چار مام و هفت باب
با کفت طفل عطا را توأمان میآورد
نیست جز تاثیر تابان نجم بختت هرچه را
لاب ز اسطرلاب و رمز اردجان میآورد
معجز تأثیر انفاس تو در تسخیر ملک
از دم عیسی روحالله نشان میآورد
موسی شخص تو فرعون حوادث را ستوه
از ظهور معجز کلک و بنان میآورد
مر قضا را در نظام حل و عقد روزگار
هرچهویی اینچنین او آنچنان میآهررد
آسمان جز مهر وکینت ننگرد سرمایهای
آشکارا هرچه از سود و زیان میآورد
چون فلک صاحبقرانی چون ترا نارد پدید
زان سبب آسودهات از هر قران میآورد
شاد زی شاها که دایم بر وجودت عقل پیر
مژدهها از جانب بخت جوان میآورد
سوی قاآنی ز روی مرحمت چشمی فکن
کز در معنی نثارت هر زمان میآررد
گرچه نظمش نیست نظمی کش توانستی شنعد
زانکه طبعش آسمان و ریسمان میآورد
لیک چون هموار در مدح تو میراند سخن
روزگارش هر دو عالم رایگان میآورد
روح پاک افضلالدینش به دست نیکباد
تهنیت هر دم ز خاک شیروان میآورد
روز و ماه و سالیان درد و غم و رنجت مباد
تا که دوران روز و ماه و سالیان میآوررد
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۲ - در ستایش نواب شاهزادهٔ رضوان جایگاه فریدون میرزا حکمران فارس طاب الله ثراه فرماید: ماهم ز در درآمد و بر من سلام کردقصیدهٔ شمارهٔ ۶۴ - در ستایش پادشاه رضوان جایگاه مروج ملت نبی حجازی محمدشاه غازی طاب ثراه گوید: ساقی بده رطل گران زان می که دهقان پرورد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باد نوروزی شمیم عطر جان میآورد
در چمن از مشک چین صد کاروان میآورد
هوش مصنوعی: نسیم بهاری بوی خوشی را به چمن میآورد و از میان باغی پر از گلهای معطر، شادی و زندگی را به همراه میآورد.
رستم عید از برای چشم کاووس بهار
نوشدارو از دل دیو خزان میآورد
هوش مصنوعی: رستم در روز عید برای چشم کاووس (شاه) بهاری خوشبو و تازگی میآورد، درست مانند نوشدارویی که از دل دیو سردی و خزان میگیرد.
با منوچهر صبا زی آفریدون ربیع
فتحنامهٔ سلم دی از خاوران میآورد
هوش مصنوعی: با منوچهر صبا، گل و گلاب در بهشت آفریده شده و دیوان فتحنامهٔ سلم را از سرزمین خاوران میآورد.
بهر دفع بیور اسب دی گلستان کاوه را
ازگل سوری درفش کاویان میآورد
هوش مصنوعی: برای مبارزه و از بین بردن دشمن، کاوه آهنگر پرچم کاویان را از گلهای سرخ به دوش میاندازد.
رستم اردیبهشتی مژده نزد طوس عید
از هلاک اشکبوس مهرگان میآورد
هوش مصنوعی: رستم از بهشت خبر خوشی به طوس میدهد که در روز عید مهرگان، اشکبوس نابود شده است.
بهر ناوررد فرامرز خریف اینک سپهر
ازکمان بهمنی تیر وکمان میآورد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در زمان جنگ و نبرد، برای فرامرز قهرمان، آسمان تیر و کمان بهمن را به ارمغان میآورد. به عبارت دیگر، در اینجا به استقبال چالشها و سلاحها در میادین جنگ اشاره میشود.
یا پیامکشتن دارای دی را باد صبح
در بر اسکندر صاحبقران میآورد
هوش مصنوعی: باد صبح، پیامکشتن (که احتمالاً نام شخص یا اصطلاحی خاص است) را از دنیای دی (یا دیار) به اسکندر، که به او صاحبقران نیز میگویند، میآورد.
یا شماساس خزان را قارن اردیبهشت
دستگیر از نیزهٔ آتشفشان میآورد
هوش مصنوعی: دورهی پاییز را با زیباییهای خاص خود به یاد میآورد، در حالی که بهار با فراوانی زندگی و نشاطش در راه است، و این تغییر فصول به نوعی تحت تأثیر قوهی تخیل و قدرت آتشفشانها نمایان میشود.
یا نوید قتل کرم هفتواد دی نستیم
در چمن چون اردشیر بابکان میآورد
هوش مصنوعی: در چمن، مانند اردشیر بابکان، نوید پایان زندگی گل کرم و سبز را نمیدهیم.
یاگروی فصل دی را بر فراز تل خاک
گیو فروردین به خواری موکشان میآورد
هوش مصنوعی: در فصل دی، یخی که بر فراز تپهای از خاک قرار دارد، به تدریج در بهار به وسیله گرما و آب شدن، به همراه دیگر چیزهای ریز و کوچک به زمین میافتد.
نف نامیرا نگرکاینک به استمداد باد
نقش ها از پرده در سلک عیان میآورد
هوش مصنوعی: به وجود ابدی و بیپایان خود توجه کن، زیرا هماکنون باد نقوش و نشانهها را از پشت پرده بهطور آشکار به نمایش میگذارد.
خواهران لاله و گل را ز هفت اندام خاک
همچو رویینتن ز راه هفتخوان میآورد
هوش مصنوعی: خواهران لاله و گل از هفت اندام خاک به مانند پهلوانی که از هفت خوان رستم عبور میکند، به نمایش درمیآیند.
خندهٔ گل راست باعث گریهٔ ابر ای شگفت
کاشک چشم او خواص زعفران میآورد
هوش مصنوعی: خندهٔ گل باعث میشود که ابر باران بریزد. جالب اینجاست که اگر چشم او خاصیت زعفران را داشت، میتوانست خوشبو باشد.
نفسنامی خودنسودی نیست بل اهتو خوشیست
صنعها بین تا ز هر حرفت چسان میآورد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که روح و نفس انسان به خودی خود هیچ فایدهای ندارد، بلکه خوشبختی و نیکی در آثار و کارهای او دیده میشود. همچنین اشاره دارد که از هر کلام و گفتاری که فرد دارد، میتوان به خوبیهای او پی برد.
گاه بر مانند نسّاجان پرند از نسترن
در سمن دیبا و درگل پرنیان میآورد
هوش مصنوعی: گاهی مانند نساجان، پرندازهای نسترن را در پارچهی نرم و تجملی از گل و ابریشم میبافند و میآورند.
گاه بر هنجار صرافان زر و دینار چند
ازگُل خیری به بازار جهان میآورد
هوش مصنوعی: گاهی اوقات در معاملات و داد و ستدهای مالی، از زیباییها و خوبیهای زندگی نیز سهمی به جهان عرضه میشود.
از سنان لالهکاه از بید برگ برگ بید
صنعت پولادسازی در میان میآورد
هوش مصنوعی: از گلهای یاس و بید، آهنگری و هنرهایی که از آنها میسازند، به وجود میآید.
مطلعی از مطلع طبعم برآمدکز فروغ
مهر را در چادر کحلی نهان میآورد
هوش مصنوعی: از دل طبیعت من شعاری سر زده که به خاطر درخشش آفتاب، در چادر مشکی پنهان شده است.
ساقی ما تا شراب ارغوان میآورد
بزم را آزرم گلگشت جنان میآورد
هوش مصنوعی: ای ساقی! وقتی که شراب خوشرنگ ارغوانی به میخانه میآوری، فضایی دلنشین و باشکوه به بزم میبخشی که مانند بهشتی درخشان و پر از زیبایی است.
جام کیخسرو پر از خون سیاووشان کند
در دل الماس یاقوت روان میآورد
هوش مصنوعی: جام کیخسرو، که به خون سیاوشان پر شده، در دل سنگهای الماس و یاقوت، احساساتی عمیق و باارزش را به وجود میآورد.
قصد اسکندر هم ظلمات بُد نی آب خضر
طبع رمزی زین سخن را در بیان میآورد
هوش مصنوعی: هدف اسکندر در حقیقت به تاریکیها تعلق داشت و آب خضر در واقع نمادی از راز و معانی عمیق این سخن را در خود نهفته دارد.
خود نمیدانست اسکندر مگر کاندر شراب
هست تاثیریکه عمر جاودان میآورد
هوش مصنوعی: اسکندر نمیدانست که شراب چه تأثیری دارد و شاید به خاطر همین تأثیر، حسرت زندگی ابدی را در دل ندارد.
از دل صاف صراحی در تن تابنده جام
دست ساقی مایهٔ روح روان میآورد
هوش مصنوعی: از دل زلال و شفاف پیاله، که در بدن نورانی است، جامی که ساقی در دست دارد، مایهای از روح و زندگی به ارمغان میآورد.
دستافشانپایکوبانهروشاقی سادهروی
رو به سوی درگه پیر مغان میآورد
هوش مصنوعی: با شادی و خوشحالی، با دست و پا زدن، به سمت درگاه پیرمغان میروم، کسی که بیتکلف و ساده است.
خلق را جشنی دگرگونستگویا نوبهار
از شمیم عطر گلشان شادمان میآورد
هوش مصنوعی: مردم در حال برگزاری جشنی هستند که حال و هوای آن متفاوت است و به نظر میرسد بوی خوش گلها در فصل بهار باعث شادی و خوشحالی آنها شده است.
یا نسیم صبحگاهی مژدگانی نزد خلق
از نزول موکب شاه جهان میآورد
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، خبر خوشی برای مردم بیاور که شاه جهان به زمین آمده است.
قهرمان ملک جمشیدی بهادرشه حسن
آنکه کیوان را به درگه پاسبان میآورد
هوش مصنوعی: حسن، قهرمان بزرگ و شجاعی است که به مانند جمشید، پادشاه اسطورهای، در جهان خود را مطرح کرده و قادر است سیاره کیوان را به درگاه خود بیاورد.
آن شهنشاهی که هرشام و سحر ازروی شوق
سجده بر خاک رهش هفت آسمان میآورد
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که هر شب و صبح به خاطر عشق و محبت، سجده بر خاک راهش میکند، برتری و عظمت هفت آسمان را میآفریند.
.آنکه یک رشح کف او آشکارا صدهزار
گنج باد آورد و گنج شایگان می آورد
هوش مصنوعی: کسی که یک قطره از دستنوشتههایش میتوان به ثروتهای بسیار زیادی رسید و گنجهای بزرگ را به دست آورد، واقعاً ارزشمند و شایسته احترام است.
هر که را الطاف او تاج شرف بر سر نهاد
روزگارش کامکار وکامران میآورد
هوش مصنوعی: هر کسی که مورد لطف و محبت او قرار گیرد، روزگارش را پر از موفقیت و شادکامی خواهد کرد.
هرچه جز نقش وجود اوست نقاش قضا
بر سبیل آزمون و امتحان میآورد
هوش مصنوعی: هر چیزی که غیر از وجود اوست، فقط نمایشی است که تقدیر برای آزمایش و سنجش ما به معرض نمایش میگذارد.
هیچ دانی با عدو تیغ جهانسوزش چهکرد
آنچه بر سرکشت را برق یمان میآوررد
هوش مصنوعی: آیا میدانی با شمشیر هولناک دشمن چه کار کرد؟ آنچه را که در کشتزارش بود، مانند آذرخش به زمین آورد.
تا به دیوان جهان نامش رقم کرد آسمان
نام دستان را که اندر داستان میآورد
هوش مصنوعی: آسمان نام دستان را در دیوان جهان ثبت کرد، چون که در داستانها به یاد او میآورد.
رفعت کاخ جلالش در سه ایوان دماغ
کاردانان یقین را در گمان میآورد
هوش مصنوعی: عظمت و شکوه قصر او به قدری زیاد است که حتی افراد باهوش و کاردان نیز در مورد آن دچار تردید و گمان میشوند.
نصرت و فیروزی و فتح و ظفر را روزگار
با رکاب شرکت او همعنان میآورد
هوش مصنوعی: روزگار با حمایت و همکاری او، پیروزی و موفقیت را به ارمغان میآورد.
حسرت دستگهربارش مزاج ابر را
با خواص ذاتی طبع دخان میآورد
هوش مصنوعی: حسرتی که به خاطر باران وزیدن بر دلم نشسته، حال و هوای ابر را به یادم میآورد و با ویژگیهای طبیعی دود در هم میآمیزد.
فرهٔ دیهم داراییش هردم صد شکست
بر شکوه افسر شاه اردوان میآورد
هوش مصنوعی: ثروت و قدرت دیهی من همیشه به طرز قابل توجهی بر شکوه و عظمت تاج شاه اردوان تأثیر میگذارد.
خصم با وی چون ستیزد خرسواری ازکجا
تاب ناورد سوار سیستان میآورد
هوش مصنوعی: وقتی دشمن با او درگیر میشود، شجاعت و قدرت او را نمیتواند تحمل کند، مانند اینکه سوارکار سیستانی قدرتی دارد که هیچ کس نمیتواند با او رقابت کند.
مور کز سستی نیارد پرّ کاهی برکشید
کیگزندی بر تن شیر ژیان میآورد
هوش مصنوعی: موری که به خاطر بیعرضگی نمیتواند حتی کاهی را بلند کند، چگونه میتواند به شیر قوی آسیبی برساند؟
یا طنین پشهٔ لاغرکه هیچش زور نیست
کی خلل بر خاطر پیل دمان میآورد
هوش مصنوعی: صدای پشهای لاغر که هیچ قدرتی ندارد، چگونه میتواند در دل فیل ترس و نگرانی ایجاد کند؟
نیگرفتم از در طوسست آسیب ازکجا
بر تن و بازوی سام پهلوان میآورد
هوش مصنوعی: از در طوس نیگرفتم، پس آسیب و جراحتی که بر تن و بازوی سام پهلوان میآید، از کجا ناشی میشود؟
کهترین کریاس دار بارگاه حشتمتش
از جلالت پا به فرق فرقدان میآورد
هوش مصنوعی: بهترین و باکمالترین موجودات در بارگاه خداوند به قدری باعظمت و ارجمند هستند که جلال و شکوه آنها به حدی است که به ستارههایی که در آسمان میدرخشند، احترامی خاص میبخشند.
گردش گردون به گردش کی رسد هر گه او
در جهان رخش عزیمت را جهان میآورد
هوش مصنوعی: حرکت بیپایان و چرخش زمان به گونهای است که هیچکس نمیتواند بهراحتی شکوه و جلالش را در هر لحظه درک کند؛ زیرا در هر دور، دنیا با زیباییهایش خود را نمایش میدهد.
لرزه اندر پیکر هفت آسمان افتد ز بیم
چون به هیجا دست بر گرز گران میآورد
هوش مصنوعی: وقتی که انسان دلیر و شجاعی دست بر چوب سنگین برده و به میدان مبارزه میرود، هفت آسمان از ترس به لرزه در میآید.
دفتر شاهان پیشین را بشوید اندر آب
هرکجاکافاق نامش بر زبان میآورد
هوش مصنوعی: کتاب تاریخ و سرگذشت پادشاهان گذشته را با آب بشویید، زیرا هر کجا که نام کسی به زبان میآید، اهمیت و اعتبار آن را به چالش میکشد.
ای شهنشاهی که از تاثیر دولت روزگار
صعوه را از چنگل باز آشیان میآورد
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگ که با اقتدار و تاثیر خود، جوجه پرنده را از چنگال حیات وحش به آشیانه امن خود میآوری.
گر ز فرمانت فلک گردنکشد برگردنش
دست دوران یالهنگ ازککشان میآورد
هوش مصنوعی: اگر آسمان از فرمان تو سرپیچی کند، دست زمان او را به حدی میزند که به خودش میآید.
روزگار از ازدواج چار مام و هفت باب
با کفت طفل عطا را توأمان میآورد
هوش مصنوعی: زندگی به گونهای است که برای تولد و رشد یک کودک، همزمان با ازدواج چهار زن و هفت مرد، به وقوع میپیوندد.
نیست جز تاثیر تابان نجم بختت هرچه را
لاب ز اسطرلاب و رمز اردجان میآورد
هوش مصنوعی: هیچ چیزی جز تأثیر درخشان ستاره بخت تو وجود ندارد، آنچه که از اسطرلاب و رمزهای اردجان به دست میآید.
معجز تأثیر انفاس تو در تسخیر ملک
از دم عیسی روحالله نشان میآورد
هوش مصنوعی: نفسی که تو از آن خارج میکنی، تأثیری دارد که نشاندهنده قدرت و عظمت توست، همانطور که دم عیسی روحالله قدرتی بینظیر داشت.
موسی شخص تو فرعون حوادث را ستوه
از ظهور معجز کلک و بنان میآورد
هوش مصنوعی: موسی، شخص تو به خاطر مشکلات و موانع، از معجزاتی که با قلم و دستش نمایان میشود خسته و ناامید شده است.
مر قضا را در نظام حل و عقد روزگار
هرچهویی اینچنین او آنچنان میآهررد
هوش مصنوعی: سرنوشت و قضا و قدر در دنیای پر از تغییر و تحولات، هرچند که انسان چه بخواهد و چه نخواهد، به گونهای پیش میرود که گاهی به دلیلی نادیده یا غیرمنتظره به ماجراهای متفاوتی میرسیم.
آسمان جز مهر وکینت ننگرد سرمایهای
آشکارا هرچه از سود و زیان میآورد
هوش مصنوعی: آسمان به جز محبت و دشمنی تو به چیز دیگری نمینگرد و هر آنچه که در دنیا به دست میآوریم، به نوعی سود و زیان برمیگردد.
چون فلک صاحبقرانی چون ترا نارد پدید
زان سبب آسودهات از هر قران میآورد
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان فرمانروایی میکند و تو را آشكار میسازد، به همین دلیل از هر زحمت و نگرانی آسوده خواهی بود.
شاد زی شاها که دایم بر وجودت عقل پیر
مژدهها از جانب بخت جوان میآورد
هوش مصنوعی: با شادی زندگی کن ای پادشاه، زیرا که همواره عقل سنجیده و دیرینهی تو، بشارتهایی از سوی بخت جوان به تو میآورد.
سوی قاآنی ز روی مرحمت چشمی فکن
کز در معنی نثارت هر زمان میآررد
هوش مصنوعی: به سوی قاآنی نگاهی بکن، از نیکی و مهربانیاش. چون هر لحظه از درک او، چیزهای با ارزشی نصیبتان میشود.
گرچه نظمش نیست نظمی کش توانستی شنعد
زانکه طبعش آسمان و ریسمان میآورد
هوش مصنوعی: هرچند که این شعر نظم مشخصی ندارد، اما اگر دقت کنی، میتوانی زیبایی و هماهنگی آن را درک کنی، چرا که طبیعتش مانند آسمان و ریسمان به هم پیوسته است.
لیک چون هموار در مدح تو میراند سخن
روزگارش هر دو عالم رایگان میآورد
هوش مصنوعی: اما زمانی که روزگار به سهولت در ستایش تو سخن میگوید، هر دو جهان را بهطور رایگان به ارمغان میآورد.
روح پاک افضلالدینش به دست نیکباد
تهنیت هر دم ز خاک شیروان میآورد
هوش مصنوعی: روح پاک افضلالدین به وسیله باد نیکو هر لحظه از خاک شیروان پیام خوشی و تبریک میآورد.
روز و ماه و سالیان درد و غم و رنجت مباد
تا که دوران روز و ماه و سالیان میآوررد
هوش مصنوعی: برای تو آرزوی از دست نرفتن روزها و ماهها و سالها را دارم، تا زمانی که زمان ادامه دارد، از درد و غم و رنج دور باشی.
حاشیه ها
1400/03/08 17:06
امیر کرمی
درود
بیت ششم تصحیح شود
بهر ناورد فرامرز خریف، اینک سپهر از کمان بهمنی تیر و سنان میآورد

قاآنی