گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۳ - د‌ر مطایبه‌ گوید

ماه من دارد ز سیم ساده یک خرمن سرین
من به‌ گرد خرمنش همچون‌ گدایان خوشه چین
یک طبق بلور را ماندکه بشکافد ز هم
نیمی افتد بر یسار و نیمی افتد بر یمین
درشب تاریک چون مه خانه را روشن ‌کند
کس نمی‌پرسد تو آخر قرص ماهی یا سرین
خسرو پرویز اگر خود زرّ دست‌افشار داشت
سیم دست افشار دارد آن نگار نازنین
گنج باد آورد گنجی بود کش آورد باد
گنج بادآور شنیدی ‌گنج بادآور ببین
در شب مهتاب از شلوار چون افتد برون
یک بغل برف از هوا باریده گفتی بر زمین
هیچ جفتی را نشاید بی‌قرین خواندن به دهر
جز سرین او که جفتست و به خوبی بی‌قرین
گنج سیمست آن سرین دزددل و دل دزد او
گنج چون خود دزد باشد دزدکی گردد امین
چرب و شیرینست چندانی که چون نامش برم
از زبان من گهی روغن چکد گه انگبین‌
آن سرین کاو چون پری پنهان بود از چشم خلق
چون من از هر سو دو صد دیوانه دارد در کمین
ای ‌دریغا کاش افسون پری دانستمی
تا پری را دیدمی بی‌گاه و گه صبح و پسین
آن پری را نیست افسونی به غیر از سیم و من
مانده‌ام بی‌سیم از آن با من نگردد همنشین
نی‌ که او سیمست و من همچون‌ گدا در پیش او
بهر سیم آرم برون دست طمع از آستین
نام‌او شعر مرا ماندکه چون آری به لب
آبت آید در دهن بی‌خود نمایی آفرین
آن سرین کان ماه دارد من اگر می‌داشتم
دادمی‌ کز من نباشد هیچ ‌کس اندوهگین
وقف رندان قلندر کردمی چون خانقاه
تا شوند آنجا پی‌ دفع منی عزلت‌ گزین
دی به من گفتا کسی وصف سرین کردن به دست
گفتم آری بد بود مبرود را سرکنگبین
گر ز لفظ زشت افتد معنی زیبا به دست
ننگ‌گوهر نیست‌‌ گر جوید کسی از پارگین
قهوه بس تلخست‌ کش نوشند مردم صبح و شام
لیک بس شیرین شود چون گشت با شکر عجین
از سرین گفتن مرا در دل مرادی دیگرست
فهم معنی‌ گر توانی حجتی دارم متین
چیست دانی خواهش دل خواهش دل ‌کیست عشق
عش چبود شور حق حق ‌کیست رب‌العالمین
آدمی را میل هست و شهوتی اندر نهاد
کافریدست از ازل در جان او جان‌آفرین
گرچه زان شهوت مراد ابن شهوت مشهور نیست
لیک ازین خواهش ‌بدان خواهش ترا گردد معین
زانکه لفظ شهوت‌انگیز آورد دل را بشور
تاکند گم ‌کردهٔ خود را سراغ از آن و این
تشنگی باید که خیزد تشنه در تحصل آب
تا سراب از آب بشناسد سداب از یاسمین
مقصد و مقصود جانها رنگ و تاب آب هست
پس در اول حال عطشان آب می‌داند یقین
در شراب ار آب نبود رنگ و تاب آب هست
پس ‌در اول حال عطشان آب می‌داند یقین
مرد بخرد را به دل سودا ز جای دیگرست
کش گهی از خال جوید گه ‌ز خط‌ گه از جبین
راستی عشاق را سوز و نوای دیگرست
گه ز چنگ عندلبب و گه ز چنگ رامتین
بوی پیراهن چنان یعقوب را بینا کند
بوی یوسف فرق کن از بوی یوسف آفرین
گر به تنها طیب چشم‌ کور را کردی بصر
هیچ نابینا نبودی در تمام ملک چین
تین و زیتونی که یزدان خورده در قرآن قسم
فهم‌ آن زاوّل‌ که قصدش چیست زین زیتون و تین
در همین زیتون و تین خواهد یقین شد آنکه هست
طعم آن شیرینی مطلق بهر چیزی ضمین
مقصد حق شور عشق تست و شرح حسن خویش
از حدیث حور و غلمان و جمال حور عین
شرب مطلق نیست مقصودش که قرب مطلقست
اینکه فرماید به قرآن لذهٔ للشاربین
باری ار هزلی فتد گاهی بنادر در سخن
حکمتی دارد که داند نکته یاب دوربین
هزل و طیبت طینت افسرده را آرد به وجد
آنچنان کز تلخ می خوش خوش به وجد آید حزین
همچو ملح اندر طعامست این مزاح اندر کلام
این سخن فرمود آنکو بد نبی را جانشین
گفت روزی مصطفی ناید عجوز اندر بهشت
یک عجوزک بود حاضر شد ز گفت شه غمین
مادح شاهست قاآنی به هرجایی که هست
گر ز اصحاب شمال و گر ز اصحاب یمین

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ماه من دارد ز سیم ساده یک خرمن سرین
من به‌ گرد خرمنش همچون‌ گدایان خوشه چین
هوش مصنوعی: ماه من با زیبایی خود همچون یک خرمن پر از خوشه‌های غلات، من را به دور خود می‌کشد و من همانند گدایانی که خوشه‌ها را جمع‌آوری می‌کنند، به سمت او می‌روم.
یک طبق بلور را ماندکه بشکافد ز هم
نیمی افتد بر یسار و نیمی افتد بر یمین
هوش مصنوعی: اگر یک ظرف بلورین را به دو نیم کنیم، نیمی از آن به سمت چپ و نیمی دیگر به سمت راست می‌افتد.
درشب تاریک چون مه خانه را روشن ‌کند
کس نمی‌پرسد تو آخر قرص ماهی یا سرین
هوش مصنوعی: در شب تاریک، هنگامی که ماه نور می‌افشاند، کسی نمی‌پرسد که آیا تو خود ماه هستی یا اینکه چیزی دیگر.
خسرو پرویز اگر خود زرّ دست‌افشار داشت
سیم دست افشار دارد آن نگار نازنین
هوش مصنوعی: اگر خسرو پرویز خود طلا در دستانش داشت، آن نگار زیبا همانند سیم در دستانش می‌درخشد و زیبایی او را نشان می‌دهد.
گنج باد آورد گنجی بود کش آورد باد
گنج بادآور شنیدی ‌گنج بادآور ببین
هوش مصنوعی: گنجی که باد به همراه آورده است، بسیار با ارزش و با ارزش‌تر از آن گنجی است که خود انسان به دست می‌آورد. باید ببینی که این گنج بادآور چه مقدار اهمیت دارد و چقدر می‌تواند برایت سودمند باشد.
در شب مهتاب از شلوار چون افتد برون
یک بغل برف از هوا باریده گفتی بر زمین
هوش مصنوعی: در شب مهتاب، وقتی که شلوار کسی به زمین می‌افتد، گویی که برف از آسمان باریده و زمین را پوشانده است.
هیچ جفتی را نشاید بی‌قرین خواندن به دهر
جز سرین او که جفتست و به خوبی بی‌قرین
هوش مصنوعی: هیچ زوجی را نمی‌توان بدون همسرش در این دنیا جفت نامید، جز آن دو که به خوبی با یکدیگر هماهنگ و بی‌نیاز از دیگران هستند.
گنج سیمست آن سرین دزددل و دل دزد او
گنج چون خود دزد باشد دزدکی گردد امین
هوش مصنوعی: اگر گنج بزرگ و با ارزشی در دست کسی باشد که خود اهل دزدی است، در این صورت آن گنج نیز نمی‌تواند مورد اعتمادی باشد و به راحتی ممکن است به سرقت برود. در واقع، وقتی خود صاحب گنج دزد باشد، هیچ تضمینی نیست که گنج را به درستی حفظ کند.
چرب و شیرینست چندانی که چون نامش برم
از زبان من گهی روغن چکد گه انگبین‌
هوش مصنوعی: این عبارت به شیرینی و دلنشینی چیزی اشاره دارد، به‌طوری‌که زمانی که نام آن را بر زبان می‌آوریم، احساس لذت و خوشی می‌کنیم و گویی از آن چیز، مایعات خوشبو و خوش‌طعم مثل روغن و عسل جاری می‌شود. این توصیف نشان‌دهنده جذابیت و شگفتی آن موضوع است.
آن سرین کاو چون پری پنهان بود از چشم خلق
چون من از هر سو دو صد دیوانه دارد در کمین
هوش مصنوعی: این سرین که مانند پری است، از دید مردم پنهان است. مانند من که در هر طرف، دیوانه‌هایی به انتظار است.
ای ‌دریغا کاش افسون پری دانستمی
تا پری را دیدمی بی‌گاه و گه صبح و پسین
هوش مصنوعی: ای کاش می‌توانستم جادو و شیرینی افسون پری را درک کنم تا بتوانم او را بدون هیچ محدودیتی در شب و روز ببینم.
آن پری را نیست افسونی به غیر از سیم و من
مانده‌ام بی‌سیم از آن با من نگردد همنشین
هوش مصنوعی: آن پری زیبا هیچ جادو و سحر خاصی جز زیبایی و جذابیتش ندارد و من که بی‌سیم و بی‌حالت مانده‌ام، از این رو نمی‌توانم با او همراهی و دوستی کنم.
نی‌ که او سیمست و من همچون‌ گدا در پیش او
بهر سیم آرم برون دست طمع از آستین
هوش مصنوعی: من مثل یک گدا در برابر او هستم که برای به دست آوردن سیم و طلا، دستم را از آستینم بیرون آورده‌ام، در حالی که او خود تمام آن چیزها را دارد.
نام‌او شعر مرا ماندکه چون آری به لب
آبت آید در دهن بی‌خود نمایی آفرین
هوش مصنوعی: وقتی که نام او به زبان می‌آید، مانند شعری در ذهنم می‌ماند که وقتی بر زبان می‌آورم، به من حس نابی می‌دهد و به نوعی مرا مسحور می‌کند.
آن سرین کان ماه دارد من اگر می‌داشتم
دادمی‌ کز من نباشد هیچ ‌کس اندوهگین
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و ماهروئی که در دل دارم را داشتم، حتماً آن را به دیگران می‌دادم تا هیچ‌کس از من غمگین نباشد.
وقف رندان قلندر کردمی چون خانقاه
تا شوند آنجا پی‌ دفع منی عزلت‌ گزین
هوش مصنوعی: من به خاطر رندانی که به حال خود می‌پردازند، خودم را در خانقاه وقف کرده‌ام تا آن‌ها در این مکان حضور داشته باشند و از من دوری گزینند.
دی به من گفتا کسی وصف سرین کردن به دست
گفتم آری بد بود مبرود را سرکنگبین
هوش مصنوعی: یک روز به من گفتند که کسی می‌خواهد توصیف خاصی از یک موضوع انجام دهد. من پاسخ دادم که بله، این کار بدی است و بهتر است مانند سرکنگبین از آن دوری کنیم.
گر ز لفظ زشت افتد معنی زیبا به دست
ننگ‌گوهر نیست‌‌ گر جوید کسی از پارگین
هوش مصنوعی: اگر معنای زیبایی از واژه‌های ناپسند به دست آید، این نشانه‌ی بی‌ارزشی آن کلام است. همچون کسی که از پشم بی‌ارزش چیزی را جستجو کند.
قهوه بس تلخست‌ کش نوشند مردم صبح و شام
لیک بس شیرین شود چون گشت با شکر عجین
هوش مصنوعی: قهوه بسیار تلخ است و مردم صبح و شب آن را می‌نوشند، اما وقتی که با شکر مخلوط می‌شود، طعم آن بسیار شیرین و دلپذیر می‌شود.
از سرین گفتن مرا در دل مرادی دیگرست
فهم معنی‌ گر توانی حجتی دارم متین
هوش مصنوعی: من از دل می‌گویم و درونم آرزویی دیگر دارد. اگر بتوانی، معنی این سخن را درک کن؛ من دلیل محکم و استدلالی دارم.
چیست دانی خواهش دل خواهش دل ‌کیست عشق
عش چبود شور حق حق ‌کیست رب‌العالمین
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی خواسته دل چیست؟ خواسته دل به عشق مربوط می‌شود و عشق چه شور و نشاطی در دل ایجاد می‌کند. و بالاخره، حقیقتی که در همه جا حضور دارد، و او خداوند جهانیان است.
آدمی را میل هست و شهوتی اندر نهاد
کافریدست از ازل در جان او جان‌آفرین
هوش مصنوعی: هر انسان در وجود خود تمایلات و خواسته‌هایی دارد که این ویژگی‌ها از ابتدا در سرشت او خلق شده‌اند و به نوعی جزو طبیعت او به حساب می‌آیند.
گرچه زان شهوت مراد ابن شهوت مشهور نیست
لیک ازین خواهش ‌بدان خواهش ترا گردد معین
هوش مصنوعی: هر چند که آرزوی محبوب به اندازه‌ای که باید مشهور نیست، اما از این خواسته به آن خواسته تو را یاری می‌کند.
زانکه لفظ شهوت‌انگیز آورد دل را بشور
تاکند گم ‌کردهٔ خود را سراغ از آن و این
هوش مصنوعی: به خاطر کلمات جذاب و تحریک‌کننده، دل آدمی را به شوری می‌برد تا آن‌چه را که گم کرده، جست‌وجو کند و به دنبال آن بگردد.
تشنگی باید که خیزد تشنه در تحصل آب
تا سراب از آب بشناسد سداب از یاسمین
هوش مصنوعی: تشنگی باعث می‌شود که فرد تشنه برای یافتن آب تلاش کند تا تفاوت میان آب و سراب را درک کند و زیبایی‌های طبیعی مانند یاسمن را از دیگر چیزها بشناسد.
مقصد و مقصود جانها رنگ و تاب آب هست
پس در اول حال عطشان آب می‌داند یقین
هوش مصنوعی: هدف و آرزوی جان‌ها مانند رنگ و درخشندگی آب است؛ بنابراین در آغاز، حال تشنه، آب را به خوبی می‌شناسد و به آن اطمینان دارد.
در شراب ار آب نبود رنگ و تاب آب هست
پس ‌در اول حال عطشان آب می‌داند یقین
هوش مصنوعی: اگر در شراب رنگ و جلا وجود نداشته باشد، نشان می‌دهد که حقیقتاً آب هست. از این رو، در ابتدا، فرد تشنه به‌خوبی می‌داند که چه چیزی واقعاً آب است.
مرد بخرد را به دل سودا ز جای دیگرست
کش گهی از خال جوید گه ‌ز خط‌ گه از جبین
هوش مصنوعی: مرد عاقل و دانا همیشه در دل خود آرزوهایی دارد که از جای دیگری به او می‌رسد. گاهی این آرزوها را از نشانه‌هایی مانند خال، خط یا پیشانی دنبال می‌کند.
راستی عشاق را سوز و نوای دیگرست
گه ز چنگ عندلبب و گه ز چنگ رامتین
هوش مصنوعی: عاشقان عاشقانه‌ای خاص و متفاوت دارند؛ گاهی از آوای چنگ عندلبب لذت می‌برند و زمانی دیگر از نواهای رامتین.
بوی پیراهن چنان یعقوب را بینا کند
بوی یوسف فرق کن از بوی یوسف آفرین
هوش مصنوعی: بوی پیراهن به قدری تاثیرگذار است که می‌تواند یعقوب را بینا کند و او را به یاد یوسف بیندازد. این بوی خاص را با بوی دیگر یوسف که معطر به افسون است، متمایز کن.
گر به تنها طیب چشم‌ کور را کردی بصر
هیچ نابینا نبودی در تمام ملک چین
هوش مصنوعی: اگر فقط یک انسان خوب را در نظر بگیریم، دیگر هیچ فردی در تمام سرزمین چین نخواهد بود که نابینا باشد.
تین و زیتونی که یزدان خورده در قرآن قسم
فهم‌ آن زاوّل‌ که قصدش چیست زین زیتون و تین
هوش مصنوعی: خداوند در قرآن به زیتون و انجیر قسم خورده است و فهم منظور و هدف او از این قسم، نیاز به تأمل و دقت دارد.
در همین زیتون و تین خواهد یقین شد آنکه هست
طعم آن شیرینی مطلق بهر چیزی ضمین
هوش مصنوعی: در همین میوه‌هایی مانند زیتون و انجیر، کسی که واقعاً وجود دارد، از شیرینی مطلق که برای هر چیزی تضمین شده، آگاه خواهد شد.
مقصد حق شور عشق تست و شرح حسن خویش
از حدیث حور و غلمان و جمال حور عین
هوش مصنوعی: هدف اصلی تو در این دنیا عشق به حق است، و زیبایی‌های واقعی را در داستان‌های فرشتگان و جوانان زیبا نمی‌توان به خوبی توصیف کرد.
شرب مطلق نیست مقصودش که قرب مطلقست
اینکه فرماید به قرآن لذهٔ للشاربین
هوش مصنوعی: مقصود از شرب، تنها نوشیدنی مطلق نیست، بلکه هدف اصلی نزدیک شدن به خداوند است. به همین خاطر در قرآن آمده است که نوشیدن برای نوشندگان لذتی دارد.
باری ار هزلی فتد گاهی بنادر در سخن
حکمتی دارد که داند نکته یاب دوربین
هوش مصنوعی: هر از گاهی در سخنان شوخی و بازی، نکته‌های عمیق و حکمت‌هایی وجود دارد که تنها آدمی بیدار و نکته‌یاب می‌تواند آن‌ها را درک کند.
هزل و طیبت طینت افسرده را آرد به وجد
آنچنان کز تلخ می خوش خوش به وجد آید حزین
هوش مصنوعی: شوخی و خنده می‌تواند روح افسرده را شاد کند به گونه‌ای که در لحظات تلخ هم شادی و خوشی به وجود می‌آید.
همچو ملح اندر طعامست این مزاح اندر کلام
این سخن فرمود آنکو بد نبی را جانشین
هوش مصنوعی: این مزاح و شوخی مانند نمک در غذاست؛ اگر چه در کلام وجود دارد، اما به خوبی و با زیبایی به آن افزوده می‌شود. این سخن را کسی بیان کرده است که جانشین نبی بد است.
گفت روزی مصطفی ناید عجوز اندر بهشت
یک عجوزک بود حاضر شد ز گفت شه غمین
هوش مصنوعی: روزی پیامبر اسلام فرمود که در بهشت هیچ زنی پیر نخواهد شد. در این میان، زنی جوان و زیبا حاضر شد و از سخن او ناراحت گردید.
مادح شاهست قاآنی به هرجایی که هست
گر ز اصحاب شمال و گر ز اصحاب یمین
هوش مصنوعی: قاآنی هر جا که باشد، به ستایش شاه مشغول است، چه از افراد دسته چپ باشد و چه از دسته راست.

حاشیه ها

1397/04/23 01:06
محسن

بیت 8
گنج سیمست آن سرین دزددل، دل دزد او
بیت 17:
دی به من گفتا کسی وصف سرین کردن بد است
بیت 21:
عشق چبود شور حق حق ‌کیست رب‌العالمین
بیت 25:
تشنگی باید که خیزد تشنه در تحصیل آب
بیت 29:
گه ز چنگ عندلیب و گه ز چنگ رامتین

1399/04/11 21:07
اشکان حسین زاده

لطفا اشتباهات تایپی را اصلاح بفرمایید