قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - در مدح شاهزادهٔ کیوان و ساده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا طاب ثراه فرماید
گرفت عرصهٔگیتی شمیم عنبر ناب
زگرد خاک سرکوی میرعرش جناب
وکیل ملک ملک مهتری که فُلک فلک
به بحر همت او چون سفینه درگرداب
بزرگ همت وکوچکدلیکه دست و دلش
یکی به بحر زند طعنه دیگری به سحاب
بهادری که ز تف شرار شمشیری
بود مزاج معاند همعشه در تب و تاب
سزد که از اثر خلق و لطف جان بخشش
به کام افعی گیرد مزاج شهد لعاب
به خدمت ملک آن ملکبخش کشورگیر
سحرگهان به من از روی لطفکرد خطاب
خجسته تهنیتیگوی عید اضحی را
که تا بهگوش نیایش نیوشی از احباب
جواب دادمش ای آنکه رای عالی تو
بود معاینه چون آفتاب عالمتاب
دو روز پیش که پهلوی استراحت من
نسوده است ز دلخستگی به بستر خواب
ز گرد راه چنانم که تل خاک شود
گرم به سخرهکسی افکند به دجلهٔ آب
مرا ز بستن نظم این زمان همان عجز ست
که صعوه را و شکار تدزو و صید عقاب
به خشم رفت و بر ابرو فکند چین و گشود
دو بُسدگهرانگیز را ز روی عتاب
که عذر بیهده تاکی همینت عذر بس است
که عجز طبع فکندست مر تو را به عذاب
بگیر خامهٔ مشکین ختامه را به بنان
مر این چکامهٔ فرخنده را ببر به کتاب
زهی شهنشه دوران خدایگان ملوک
که با اسحاب کَفتساحت محیط سراب
تو آن شهیکه ز معماری عدالت تو
سرای امن شد آباد وکاخ فتنه خراب
حسام سر فکنت بارور درختی هست
که بار او نبود غیر روین و عناب
ز بیم تیغ تو نالان پلنگ در کهسار
ز سهم سهم تو مویان غضنفر اندر غاب
ز شوق بزم تو امروز قدسیان سپهر
ز هر طرف متذکر به لیتکنت تراب
برای طوف حریم حرم مثال تو جمع
چو خلق در حرم کعبه مالکان رقاب
سزاست از پی قربانی توجیش عدو
که در شمار بهیمند زی اولواالالباب
به شرط آنکه چو ما بندگان پاک ضمیر
که بهر دفع شیاطین دولتیم شهاب
برافکنیم سراسر شکنجها به جبین
برآوریم یکایک پرندها ز قراب
ز خون خصم تو آریم لجهایکه در او
قباب نه فلک آمد چو قبهای حباب
الا به بزم جهان تا نشاط و عیش و طرب
عیان شود ز بم و زیر تار چنگ و رباب
بود بهکام موالیت نیش نوش روان
بود بهجام اعادیت نوش نیش مذاب
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - در مدح مهد کبری و ستر عظمی و تخلص در مدح شاهنشاه غازی ناصرالدین شاه خلدلله ملکه: شنیده بودم بیمار را نگیرد خوابقصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - وله ایضاً فی مدحه: چه جوهرست کههست اعتبار آتش و آب
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرفت عرصهٔگیتی شمیم عنبر ناب
زگرد خاک سرکوی میرعرش جناب
هوش مصنوعی: عطر خوش عنبر از خاک سر کوی محبوب به مشام میرسد و فضای دنیا را دربر گرفته است.
وکیل ملک ملک مهتری که فُلک فلک
به بحر همت او چون سفینه درگرداب
هوش مصنوعی: این بیت به این موضوع اشاره دارد که وکیل یا نمایندهای برای ملک و مسألهای بزرگ وجود دارد. آن نماینده به اندازهای قوی و متعهد است که وسعت آسمان و زمین نیز در برابر اراده و تلاش او مانند کشتیای در طوفان میچرخد و به نهال آرامش نمیرسد. این تصویر نشاندهنده قدرت و اثرگذاری فردی است که به عنوان وکیل یا نماینده عمل میکند.
بزرگ همت وکوچکدلیکه دست و دلش
یکی به بحر زند طعنه دیگری به سحاب
هوش مصنوعی: شخصی که همت و آرزوهای بزرگ دارد، اما دلش کوچک و ترسو است، در حالی که خود به دریای وسیع و عظیم دست میزند، به دیگران طعنه میزند که چرا به آسمان و ابرها توجه نمیکنند. این نشاندهنده تضاد بین تلاش واقعی و نگرش منفی به دیگران است.
بهادری که ز تف شرار شمشیری
بود مزاج معاند همعشه در تب و تاب
هوش مصنوعی: شجاعتی که در برابر آتش شمشیر قرار دارد، در واقع همانند شخصی است که با دشمنی درگیر است و همیشه در هیجان و شوق و اضطراب به سر میبرد.
سزد که از اثر خلق و لطف جان بخشش
به کام افعی گیرد مزاج شهد لعاب
هوش مصنوعی: شایسته است که از تأثیر آفرینش و لطف خداوند، زهر افعی در کام انسان مانند شهد شیرین احساس شود.
به خدمت ملک آن ملکبخش کشورگیر
سحرگهان به من از روی لطفکرد خطاب
هوش مصنوعی: در سپیده دم، با عنایت و مهربانی به من خطاب کرد و به من فرصتی داد تا در خدمت ملک بزرگ و بخشنده کشور باشم.
خجسته تهنیتیگوی عید اضحی را
که تا بهگوش نیایش نیوشی از احباب
هوش مصنوعی: در این روز خجسته، به کسانی که در جشن قربانی شادباش میگویند، گوش بسپارید که برای اعضای خانواده و دوستان خود دعا میکنند.
جواب دادمش ای آنکه رای عالی تو
بود معاینه چون آفتاب عالمتاب
هوش مصنوعی: به او پاسخ دادم، ای کسی که فکر بزرگ و بلندی داری، مانند خورشید که درخشان و واضح است.
دو روز پیش که پهلوی استراحت من
نسوده است ز دلخستگی به بستر خواب
هوش مصنوعی: دو روز پیش در حالی که کنار من استراحت کرده بود، به خاطر خستگی دل، به خواب رفتم.
ز گرد راه چنانم که تل خاک شود
گرم به سخرهکسی افکند به دجلهٔ آب
هوش مصنوعی: به قدری در مسیر زندگی خسته و فرسوده شدهام که به خاکی که در زیر پا میرود، تبدیل میشوم؛ گویی کسی مرا به سخره میگیرد و در رودخانهای میاندازد.
مرا ز بستن نظم این زمان همان عجز ست
که صعوه را و شکار تدزو و صید عقاب
هوش مصنوعی: ناتوانی من در تنظیم شعر در این عصر، مانند ناتوانی پرندهای است که نمیتواند به پرواز درآید یا شکار شود.
به خشم رفت و بر ابرو فکند چین و گشود
دو بُسدگهرانگیز را ز روی عتاب
هوش مصنوعی: او به خشم آمد و با ابروهایش چین و شکنی به وجود آورد و دو نگاه جذاب و دلربا را به خاطر عتاب و غضبش نمایان کرد.
که عذر بیهده تاکی همینت عذر بس است
که عجز طبع فکندست مر تو را به عذاب
هوش مصنوعی: چرا بهانههای بیمورد میآوری؟ همین که طبیعتت باعث شده به عذاب بیفتی، کفایت میکند.
بگیر خامهٔ مشکین ختامه را به بنان
مر این چکامهٔ فرخنده را ببر به کتاب
هوش مصنوعی: قلم سیاهت را بگیر و با انگشتانت این شعر خوشایند را به کتاب بسپار.
زهی شهنشه دوران خدایگان ملوک
که با اسحاب کَفتساحت محیط سراب
هوش مصنوعی: آه، چه پادشاهی از دوران ما، که با جمعی از دوستانش در فضایی پر از شگفتی و زیبایی حاضر شده است.
تو آن شهیکه ز معماری عدالت تو
سرای امن شد آباد وکاخ فتنه خراب
هوش مصنوعی: تو ای پادشاهی که به خاطر عدالتت، سرای امنی ساخته شده و کینه و فتنه از بین رفته است.
حسام سر فکنت بارور درختی هست
که بار او نبود غیر روین و عناب
هوش مصنوعی: حسام، سر و فکر تو همانند درختی است که فقط محصولش، خرما و عناب است و هیچ چیز دیگر ندارد.
ز بیم تیغ تو نالان پلنگ در کهسار
ز سهم سهم تو مویان غضنفر اندر غاب
هوش مصنوعی: از ترس شمشیر تو، پلنگ در کوهستان ناله میکند و شیرها از سهم تو در جنگل به سر و صدا درآمدهاند.
ز شوق بزم تو امروز قدسیان سپهر
ز هر طرف متذکر به لیتکنت تراب
هوش مصنوعی: امروز به خاطر شوق و عشق به میهمانی تو، فرشتگان آسمان از هر سو به یاد آن روزی افتادهاند که تو در خاک قرار داشتی.
برای طوف حریم حرم مثال تو جمع
چو خلق در حرم کعبه مالکان رقاب
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف عظمت و ارزشمندی حرم امام معصوم (علیهالسلام) اشاره میکند و میگوید که برای برپایی این حریم مقدس، جمع زیادی همانند مردم که گرد کعبه جمع میشوند، دور هم جمع میآیند. این اشاره به این است که همانطور که کعبه مرکز توجه و محبت مردم است، حرم نیز به عنوان نقطهای مقدس در دلها جایگاه ویژهای دارد.
سزاست از پی قربانی توجیش عدو
که در شمار بهیمند زی اولواالالباب
هوش مصنوعی: باید دشمنان تو را به خاطر قربانیات مورد توجه قرار داد، چرا که آنها در مقایسه با افراد خردمند، همچون حیوانات به شمار میروند.
به شرط آنکه چو ما بندگان پاک ضمیر
که بهر دفع شیاطین دولتیم شهاب
هوش مصنوعی: به شرط آنکه مانند ما انسانهای پاک و بیگویش باشید که برای دور کردن شیطانها به مبارزه میپردازیم.
برافکنیم سراسر شکنجها به جبین
برآوریم یکایک پرندها ز قراب
هوش مصنوعی: بیایید تمام دردها و مشکلات را از پیش روی خود برداریم و سرهایمان را بالا بگیریم و با قدرت و آزادی روح، به سمت آینده پیش برویم.
ز خون خصم تو آریم لجهایکه در او
قباب نه فلک آمد چو قبهای حباب
هوش مصنوعی: ما از خون دشمن تو چنان موجی به پا میآوریم که در آن، نه تنها بهشت بلکه حتی زیباییهای آسمان هم به چشم نمیآید.
الا به بزم جهان تا نشاط و عیش و طرب
عیان شود ز بم و زیر تار چنگ و رباب
هوش مصنوعی: جز این نیست که در محافل شادی و خوشی، وقتی که زندگی و شادابی آشکار میشوند، باید به لذت و نواختن موسیقی مشغول شد.
بود بهکام موالیت نیش نوش روان
بود بهجام اعادیت نوش نیش مذاب
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی داستانی از قدرت و زیبایی اشاره شده است. در نخستین بخش، به خوشی و لذتهای زندگی که از زندگی ناشی میشود پرداخته شده و در قسمت دوم به چالشها و سختیهایی اشاره میشود که ممکن است انسان با آن روبرو شود. با این حال، انسان با درک این دو وجه، میتواند از هر دو تجربه در زندگیاش بهرهبرداری کند.
حاشیه ها
1393/11/16 21:02
علی زاهد پور
«بود مزاج معاند همعشه در تب و تاب». درست: «همیشه».