قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۹ - در ستایش ولیعهد مغفور عباس شاه طابالله ثراه میفرماید
الحمدکه از تربیت مهر درخشان
از لاله و گل گشت چمن کوه بدخشان
صحرای ختن شد چمن از سبزهٔ بویا
کهسار یمن شد دمن از لالهٔ نعمان
هامون ز ریاحین چو یکی طبلهٔ عنبر
بستان ز شقایق چو یکی حقهٔ مرجان
از باد سحر راغ دم عیسی مریم
از شاخ شجر باغ کف موسی عمران
سرو سهی از باد بهاری متمایل
چون از اثر نشوهٔ می قامت جانان
از برگ سمن طرف چمن معدن الماس
از ابر سیه روی فلک چشمهٔ قطران
بر سرو سهی نغمهسرا مرغ شباهنگ
آنگونهکه داود بر اورنگ سلیمان
در چنگ بت ساده بط باده توگویی
این لعل بدخشان بود آن ماه درخشان
از ماهرخان تا سپری ساحت گلشن
از سروقدان تا نگری عرصهٔ بستان
آنیک چو سپهری بود آکنده به انجم
این یک چو بهشتی بود آموده به غلمان
سختم عجب آید که چرا شاخ شکوفه
نارسته دمد موی سپیدش ز زنخدان
پیریش همانا همه زانستکه چون من
هیچش نبود بار به درگاه جهانبان
دارای جوانبخت ولیعهدکه در مهد
بر دولت اوکودک یکروزه ثناخوان
شاهیکه برد خنجر او حنجر ضیغم
ماهی که درد دهرهٔ او زهرهٔ ثعبان
بر کوههٔ رهوار پلنگست به بربر
در پهنه پیکار نهنگست به عمان
ترکی ز کلاه سیهش چرخ مدور
تاری ز لباس حشمش مهر فروزان
جودیست مجسم چوکند جای بر اورنگ
فتحیست مصور چو نهد پای به یکران
ای دست تو درگاه عطا ابر به بهمن
ای تیغ تو هنگام وغا برق به نیسان
در جسمگرنمایه دل راد توگویی
درکوه احد بحر محیط آمده پنهان
کوهی تو ولیکوه نپوشد چو تو جوش
بحری تو ولی بحر نبندد چو تو خفتان
شاها نکند زلزله باکوه دماوند
کاری که تو امسال نمودی به خراسان
فغفور به صد سال گرفتن نتواند
ملکیکه به شش ماه گرفتی چو خور آسان
هر تن که نبرد تو شنیدست و ندیدست
درطعو شکرخندهکههست این همه بهتان
آری چکند فطرتش آنگنج ندارد
کاین رزمکشن را شمرد درخور امکان
قومی که به چنگ اندرشان سنگ سیه موم
اینک همه در جنگ تو چون موم به فرمان
این بوم همان بوم که خشتش همه زوبین
این مرز همان مرز که خارش همه پیکان
از عدل تو آن کان یمن گشته ز لاله
از داد تو این دشت ختنگشته ز ریحان
این دشت هماندشت کهبر ساحتاو چرخ
یک روز نشد رهسپر الا که هراسان
از فر تو امسال چنانگشتهکه در وی
هر روزکند مهر چو آهوبره جولان
این خیل همان خیلکه دلشان همه فولاد
این فوج همان فوج که تنشان همه سندان
اینکه همه از عجز رخ آورده به درگاه
اینکه همه از شرم سرافکنده به دامان
از ایمنی اینک همه را عزم تفرج
از خوشدلی ایدون همه را رای گلستان
این عرصه همان عرصهٔ خونخوار که خوردی
از طفل دبستانش قفا رستم دستان
میران جوان بختکهنسال وی اینک
درکاخ تو منقادتر از طفل دبستان
این خلق همان خلق خشنپوش که گفتی
تنشان همه قیرست و بدنشان همه قطران
از جود تو اینک همه در قاقم و سنجاب
از فر تو ایدون همه در توزی وکتان
ای شاه شنیدم که یکی پشهٔ لاغر
کرد از ستم باد شکایت به سلیمان
جمشید به احضار صبا کرد اشارت
باد آمد و شد پشه به یکبار گریزان
اکنون تو سلیمانی و من پشه فلک باد
بادی که کم از پشه برش پیل گرانجان
چون پشه من افغانکنم ازکشمکش چرخ
او بادصفت راندم از درگه سلطان
گر عرض مرام است همین نکته تمامست
شایان نبود طول سخن نزد سخن دان
تا تقویت روح دهد راح مروّق
تا تربیت خاک کند باد بهاران
از همت تو تقویت ملت احمد
از شوکت تو تربیت دولت ایران
احباب تو چون برق همهروزه به خنده
اعدای تو چون رعد همهساله در افغان
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۸ - و لی فیالمدیحه: آن خال سیه بر لب جانپرور جانانقصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۰ - در ستایش یکی از سرداران ولیعهد مبرور فرماید: امین داور و دارا معین ملت و ایمان
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
الحمدکه از تربیت مهر درخشان
از لاله و گل گشت چمن کوه بدخشان
هوش مصنوعی: سپاس خدا را که به وسیله محبت و تربیت، گلها و لالههای درخشان از زمینهای سرسبز بدخشان برخاستند.
صحرای ختن شد چمن از سبزهٔ بویا
کهسار یمن شد دمن از لالهٔ نعمان
هوش مصنوعی: دشت ختن به خاطر سبزههای خوشبو، مانند چمن زیبا شده است و کوههای یمن به خاطر لالههای نعمان، به مکانی سرسبز و دلپذیر تبدیل گشتهاند.
هامون ز ریاحین چو یکی طبلهٔ عنبر
بستان ز شقایق چو یکی حقهٔ مرجان
هوش مصنوعی: هامون در میان گلها مانند طعمی دلانگیز و خوشبو است، و باغی که پر از شقایق است شبیه جواهرات زیبا و باارزش میباشد.
از باد سحر راغ دم عیسی مریم
از شاخ شجر باغ کف موسی عمران
هوش مصنوعی: در این بیت به خیرو برکت و الطاف الهی اشاره شده است. اشاره به بادی است که در آغاز روز به وزیدن درمیآید و از آن برکتهای فراوانی به میان میآید. همچنین، به وجود مریم و موسی و آثارشان توجه شده است، که نمادهایی از رحمت و نعمتهای الهی هستند. به طور کلی، این بیت به زیبایی و شکوه دنیای طبیعی و معنوی اشاره دارد که از دو شخصیت مهم مذهبی نشأت میگیرد.
سرو سهی از باد بهاری متمایل
چون از اثر نشوهٔ می قامت جانان
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به وصف زیبایی و جذابیت محبوبش پرداخته است. او از نرمی و لطافت قامت محبوبش سخن میگوید که مانند سرو زینتی، تحت تأثیر نسیم بهاری خمیده شده است. این خمیدگی نشاندهندهی تأثیر می و شادی است که احساسات عاشقانه را به تصویر میکشد. در واقع، محبوب به قدری زیبا و دلرباست که حتی وزش باد نیز بر روی قامت او تأثیرگذار است.
از برگ سمن طرف چمن معدن الماس
از ابر سیه روی فلک چشمهٔ قطران
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جلوههای طبیعی اشاره دارد. برگهای درخت سمن در چمن به زیبایی و نرمی اشاره دارند، در حالی که الماس به ارزش و درخشش چیزها اشاره میکند. از طرف دیگر، ابرهای تیره در آسمان به تصویرسازی زیبای قطران به عنوان نمادی از غم و تاریکی پرداختهاند. در مجموع، این ابیات به تضادهای زیبایی و غم در دنیای طبیعی اشاره دارند.
بر سرو سهی نغمهسرا مرغ شباهنگ
آنگونهکه داود بر اورنگ سلیمان
هوش مصنوعی: مرغ شباهنگ بر روی درختی بلند و زیبا میخواند، همانطور که داود بر تخت سلیمان نغمه سرایی میکرد.
در چنگ بت ساده بط باده توگویی
این لعل بدخشان بود آن ماه درخشان
هوش مصنوعی: در دستان معشوق، گویی جام لبریز از شراب است که رنگ و زیباییاش همانند سنگ قیمتی بدخشان میباشد و آن چهره زیبا همچون ماهی درخشان میدرخشد.
از ماهرخان تا سپری ساحت گلشن
از سروقدان تا نگری عرصهٔ بستان
هوش مصنوعی: از زیبارویان که در میان باغ و گلزار نشستهاند، تا آنجا که گلها را از آسیب محافظت میکنند و از قد بلند سروها که نمایان است، تا جایی که دشت و باغ خود را نمایان میکنند.
آنیک چو سپهری بود آکنده به انجم
این یک چو بهشتی بود آموده به غلمان
هوش مصنوعی: یکی از آنها مانند آسمانی است که پر از ستارههاست و دیگری مانند بهشتی است که آماده برای جوانان زیباست.
سختم عجب آید که چرا شاخ شکوفه
نارسته دمد موی سپیدش ز زنخدان
هوش مصنوعی: چرا شگفتانگیز است که گلها به بار ننشستهاند و در عوض، موهای سفید جوانان بر چهرهشان نمایان شده است؟
پیریش همانا همه زانستکه چون من
هیچش نبود بار به درگاه جهانبان
هوش مصنوعی: این شعر به این موضوع اشاره دارد که پیری و ضعف انسان به دلیل نداشتن بار و باری است که او به دوش نمیکشد. در واقع، شاعر میگوید که اگر شخصی مانند او هیچ بار و مسئولیتی در زندگی نداشته باشد، از نظر عمر و پیری هیچ تفاوتی احساس نخواهد کرد. این بیان میتواند به کمتوجهی به مسئولیتها و بار زندگی اشاره کند.
دارای جوانبخت ولیعهدکه در مهد
بر دولت اوکودک یکروزه ثناخوان
هوش مصنوعی: این بیت به وصف آیندهای روشن و خوشیمن برای ولیعهدی اشاره دارد که در ابتدای زندگی خود، تحت حمایت و توجه بسیار قرار دارد. کودک هنوز یک روزه است و در این مدت کوتاه، متوجه خوبیها و نعمتهای زندگیاش میشود.
شاهیکه برد خنجر او حنجر ضیغم
ماهی که درد دهرهٔ او زهرهٔ ثعبان
هوش مصنوعی: ملک یا شاهی که با خنجرش میتواند صدای شیر را نیز خاموش کند، همانند ماهی است که درد زمانهاش به زهرهی مار مربوط میشود.
بر کوههٔ رهوار پلنگست به بربر
در پهنه پیکار نهنگست به عمان
هوش مصنوعی: در کوههای سرسبز و با عظمت، پلنگی وجود دارد و در دشتهای وسیع جنگ، نهنگی قدرتمند در عمان به چشم میخورد.
ترکی ز کلاه سیهش چرخ مدور
تاری ز لباس حشمش مهر فروزان
هوش مصنوعی: دخترکی با کلاهی سیاه و چرخشی گرد بر سر، که لباسی از پشم دارد و درخشندگی مهر را به همراه دارد.
جودیست مجسم چوکند جای بر اورنگ
فتحیست مصور چو نهد پای به یکران
هوش مصنوعی: چهرهای زیبا و شگفتانگیز در مکان بزرگ و با شکوهی قرار دارد که نماد پیروزی است. هرگاه او پا به جایی میگذارد، فضایی از عظمت و شکوه در آنجا ایجاد میشود.
ای دست تو درگاه عطا ابر به بهمن
ای تیغ تو هنگام وغا برق به نیسان
هوش مصنوعی: ای دست تو، درگاه بخشش و عطا است، مانند ابر در بهمن، و ای تیغ تو، در زمان جنگ و نبرد، چون برق در نیسان میدرخشد.
در جسمگرنمایه دل راد توگویی
درکوه احد بحر محیط آمده پنهان
هوش مصنوعی: این بیت به احساسات عمیق و درونی اشاره دارد. در آن گفته میشود که دل انسان، مانند کوهی بزرگ و محکم، حامل رازها و احساسات عمیق است. این دل، چنانکه در دریا وجود دارد، میتواند نشانهای از عمق و پیچیدگی احساسات باشد که شاید برای دیگران پنهان است. به نوعی، این دل به ظاهر ساده میتواند دنیایی وسیع و ناشناخته را در خود جای دهد.
کوهی تو ولیکوه نپوشد چو تو جوش
بحری تو ولی بحر نبندد چو تو خفتان
هوش مصنوعی: تو مانند کوهی هستی که هیچ کوهی نمیتواند مانند تو فعالیت و انرژی داشته باشد. همچنین، تو مثل دریایی هستی که هیچ دریایی نمیتواند به اندازه تو عمق و وسعت داشته باشد.
شاها نکند زلزله باکوه دماوند
کاری که تو امسال نمودی به خراسان
هوش مصنوعی: ای شاه، زلزله نمیتواند آنقدر تأثیر بگذارد بر کوه دماوند که تو امسال بر خراسان تأثیر گذاشتی.
فغفور به صد سال گرفتن نتواند
ملکیکه به شش ماه گرفتی چو خور آسان
هوش مصنوعی: اگر سلطان فغفور هم صد سال تلاش کند، نمیتواند ملکی را به دست آورد که تو با سه ماه تلاش، چون خورشید، به آسانی به دست آوردی.
هر تن که نبرد تو شنیدست و ندیدست
درطعو شکرخندهکههست این همه بهتان
هوش مصنوعی: هر انسانی که در مورد تو شنیده و ندیده، به خاطر خوشی و شکر و لبخند تو، این همه اتهام و سخنان نادرست را دربارهات میگوید.
آری چکند فطرتش آنگنج ندارد
کاین رزمکشن را شمرد درخور امکان
هوش مصنوعی: بله، ذات او نمیتواند چیزی گرانبها و ارزشمند داشته باشد؛ زیرا قدرت و توانایی او را در مقایسه با دیگران نمیتوان به راحتی سنجید.
قومی که به چنگ اندرشان سنگ سیه موم
اینک همه در جنگ تو چون موم به فرمان
هوش مصنوعی: مردم که تحت فشار و سختی قرار گرفتهاند، اکنون در جنگ تو به گونهای هستند که مانند مومی به فرمان تو پاسخگو هستند.
این بوم همان بوم که خشتش همه زوبین
این مرز همان مرز که خارش همه پیکان
هوش مصنوعی: این سرزمین همان سرزمین است که دیوارهایش از نیزهها ساخته شدهاند و این مرز همان مرز است که خارهایش به شکل پیکان هستند.
از عدل تو آن کان یمن گشته ز لاله
از داد تو این دشت ختنگشته ز ریحان
هوش مصنوعی: از انصاف و عدالت تو، سرزمین یمن به خاطر گلهای زیبای لالهها گلزار شده است و به لطف حمایت و عطوفت تو، دشت ختن پر شده از بوی خوش ریحان.
این دشت هماندشت کهبر ساحتاو چرخ
یک روز نشد رهسپر الا که هراسان
هوش مصنوعی: این دشت همان جایی است که در آن، تا به حال هیچ چیزی نتوانسته به راحتی گذر کند، مگر اینکه در حالتی وحشتزده و مضطرب باشد.
از فر تو امسال چنانگشتهکه در وی
هر روزکند مهر چو آهوبره جولان
هوش مصنوعی: از زیبایی تو امسال چنان شدهام که هر روز مثل آهو در دشت میرقصم و جولان میزنم.
این خیل همان خیلکه دلشان همه فولاد
این فوج همان فوج که تنشان همه سندان
هوش مصنوعی: این گروه همان گروهی هستند که دلهایشان پر از استقامت و قوت است و این دسته همان دستهای هستند که بدنهایشان مانند سندانها استوار و محکم است.
اینکه همه از عجز رخ آورده به درگاه
اینکه همه از شرم سرافکنده به دامان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که همه انسانها به خاطر ناتوانی و ضعف خود، به خدا پناه میبرند و از روی شرم، از او طلب کمک میکنند. همه ما در مقابل مشکلات و چالشهای زندگی، به درگاه خداوند میرویم و به دلیل محدودیتهایمان، احساس خجالت و ناچیزی میکنیم.
از ایمنی اینک همه را عزم تفرج
از خوشدلی ایدون همه را رای گلستان
هوش مصنوعی: همه اکنون به خاطر آسایش و خوشحالی تصمیم به گردش و لذت بردن از گلستان گرفتهاند.
این عرصه همان عرصهٔ خونخوار که خوردی
از طفل دبستانش قفا رستم دستان
هوش مصنوعی: اینجا مکانی است پر از چالش و خطر، جایی که حتی بزرگترین قهرمانان هم در برابرش آسیبپذیرند و ماجرای قتل یک کودک innocent به دست قهرمانان را به یاد میآورد.
میران جوان بختکهنسال وی اینک
درکاخ تو منقادتر از طفل دبستان
هوش مصنوعی: حاکمان و جوانان پرانرژی اکنون در کاختو بهراحتی و اطاعت از تو هستند، همانطور که یک کودک دبستانی از معلمش تبعیت میکند.
این خلق همان خلق خشنپوش که گفتی
تنشان همه قیرست و بدنشان همه قطران
هوش مصنوعی: این مردم همان کسانی هستند که با لباسهای خشن و زمخت خود شناخته میشوند، همانهایی که ظاهراً بدنشان مثل قیر سیاه و چرب است.
از جود تو اینک همه در قاقم و سنجاب
از فر تو ایدون همه در توزی وکتان
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی نشان میدهد که از سخاوت و بخشش تو، همه در حال لذت و خوشحالی به سر میبرند و وجود تو همچون نوری است که همه را در برمیگیرد و آنان را به سوی بهتر شدن سوق میدهد.
ای شاه شنیدم که یکی پشهٔ لاغر
کرد از ستم باد شکایت به سلیمان
هوش مصنوعی: یک پشهی لاغر از ظلم باد نزد سلیمان شکایت کرد و داستانش را نقل کرد.
جمشید به احضار صبا کرد اشارت
باد آمد و شد پشه به یکبار گریزان
هوش مصنوعی: جمشید، به باد صبا اشاره کرد و این باد باعث شد که پشهها به یکباره پراکنده شوند.
اکنون تو سلیمانی و من پشه فلک باد
بادی که کم از پشه برش پیل گرانجان
هوش مصنوعی: اکنون تو مانند سلیمان هستی و من همانند پشهای کوچک، که در برابر تو مانند باد، ناتوان و بیاهمیت هستم؛ همچنین همانند پشهای هستم که در مقایسه با فیلهای بزرگ و سنگین، قدرتی ندارم.
چون پشه من افغانکنم ازکشمکش چرخ
او بادصفت راندم از درگه سلطان
هوش مصنوعی: من مثل پشهای در میان درگیریهای زندگی، صدای خود را بلند میکنم و با شجاعت از درگاه سلطان عبور میکنم.
گر عرض مرام است همین نکته تمامست
شایان نبود طول سخن نزد سخن دان
هوش مصنوعی: اگر قرار است هدف یا مرامی بیان شود، همین نکته کفایت میکند و نیازی به توضیح و سخن طولانی نیست؛ زیرا دانایان به سخن، درک کنندۀ همین نکته خواهند بود.
تا تقویت روح دهد راح مروّق
تا تربیت خاک کند باد بهاران
هوش مصنوعی: رایحهی روحافزای بهاری، تقویتکنندهی جان است و نسیم بهار زمین را به خوبی تربیت میکند.
از همت تو تقویت ملت احمد
از شوکت تو تربیت دولت ایران
هوش مصنوعی: همت تو باعث قدرت ملت احمد است و عظمت تو نیز موجب پرورش دولت ایران میباشد.
احباب تو چون برق همهروزه به خنده
اعدای تو چون رعد همهساله در افغان
هوش مصنوعی: دوستان تو هر روز مانند برق در حال شادیاند و نیکوئی تو همواره مانند رعد در فریاد و نالهای خاص به گوش میرسد.