قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵ - و له ایضاً فی مدحه
از خجلت تیغ ملک و ابروی دلدار
دوشینه مه عید نگردید نمودار
یا موکب شهگرد برانگیخت ز هامون
وان پردهیی از گرد برافکند به رخسار
یا نقش سم دیونژاد ابرش شه دید
وز شرم نهانکرد رخ از خلق پریوار
یا از قد خم گشتهٔ زهاد ز روزه
خجلتزده گردید و نگردید پدیدار
گفتم به خرد کاین همه ژاژ ست بیان کن
کاخر ز چه مه دوش نهان بود ز ابصار
فرمود که دی نعل سمند شه غازی
فرسوده شد از صدمت جولان و شد ازکار
از روی ضرورت به صد اکراه به سمش
بستند ورا بیخبر از شاه بهناچار
گر دوش مه عید نهان بود نهان باد
تا هست به گیتی اثر از ثابت و سیار
فرداست که از مشرق نصرت کند اشراق
ماهیچهٔ تابان علم شاه جهاندار
دارای جوان بخت حسنشاهکه تیغش
در لجهٔ ناورد نهنگیست عدوخوار
آن شیر دژاهنج که در صفحهٔ ناورد
گیرد ملکالموت ز قهرش خط زنهار
شاهی که به شاهین شهامت ز شهانش
همکفه ورا نیست پس از حیدرکرار
از هیبت او حرفی و غوغا به سمرقند
از صولت او ذکری و آشوب به فرخار
ایگوهر تیغ تو نتاجش همه مرجان
وی سبزهٔ شمشیر تو بارش همهگلنار
تیغ تو به میدان وغا برق به خرداد
دست تو در ایوان عطا ابر در آذار
نینیکه از آن برق به خرداد در آذر
نینی که از این ابر در آذار در آزار
با گرزن رخشان تو کز مه بودش ننگ
با افسر تابان تو کز خور بودش عار
صد گرزن لهراسب نیرزد به یک ارزن
صد افسر گشتاسب نیرزد به یک افسار
یک جلوه ز روی تو و گیتی همه خلخ
یک نفخه ز خلق تو و عالم همه تاتار
چون رخش تو در پویه هوا غیرتگلخن
چون تیغ تو در جلوه زمین حسرتگلزار
در دست توکلک تو به توصیف تو ناطق
مانندهٔ حصبا بهکف احمد مختار
از قهر تو بادی وزد از جانب گلشن
گل چاککند جیب غم از سرزنش خار
گر نام جهانسوز تو برابر نویسند
تا روز قیامت شود البته شرربار
وز لفظ سمند تو بر البرز نگارند
تا حشر زند قهقهه بر برق ز رفتار
همکفهٔ خلقت نبود آهوی جوجو
کاین مشک بهجوجو دهد آن نافه به خروار
ذکری ز خدنگ تو و زلزال به سقسین
حرفی ز پرنگ تو و ولوال به بلغار
تیر تو که دلدوزتر از غمزهٔ جانان
تیغ توکه خونریزتر از ابروی دلدار
پیوند کند با اجل این درگه ناورد
سوگند خورد با ظفر آن در صف پیکار
گر صاعقهٔ تیغ تو برکوه بتابد
از هیبت او زرد شود لاله به کهسار
میشاید اگر بر تو کند خصم تو تشنع
میزیبد اگر مست زند طعنه به هشیار
ای جنسکرم راکف فیاض تو میزان
ای نقد هنر را دل وقاد تو معیار
دلدوز خدنگ تو عقابیست روان بلع
جانسوز پرنگ تو نهنگیست تن اوبار
آنگه به صدق پنهان چون دال به لانه
وینگه به قراب اندر چون تنین در غار
از صیلم تو زخمی و جانها همه مجروح
از صارم تو صرمی و تنها همه افکار
هر سر که نه در راه تو ببریده به از تیغ
هر تن که نه قربان تو آونگ به از دار
جانها همه از مور پرنگ تو به مویه
تنها همه از مار سنان تو به تیمار
پیلان تهم طعمهٔ مارند ازین مور
شیران دژم مستهٔ مورند ازین مار
هر سر که بلند از تو به گیتی نشود پست
هر تن که عزیز از تو به عالم نشود خوار
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴ - در تعربف مصور و توصیف تصویر فرماید: آفرین برکلک سحرانگیز آن صورتنگارقصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۶ - در ستایش شاهزاده ی رضوان آرامگاه نواب فریدون میرزا طاب ثراه گوید: از سر دوش دو ضحاک درآویخت دو مار
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از خجلت تیغ ملک و ابروی دلدار
دوشینه مه عید نگردید نمودار
هوش مصنوعی: از شرم تیغی که به دل میزند و ابروی محبوب، ماه زیبای عید به نمایان شدن نرسید.
یا موکب شهگرد برانگیخت ز هامون
وان پردهیی از گرد برافکند به رخسار
هوش مصنوعی: یک دسته از جمعیت به سرعت از سمت هامون حرکت کردند و با خود پردهای از غبار را بر چهرهها افکندند.
یا نقش سم دیونژاد ابرش شه دید
وز شرم نهانکرد رخ از خلق پریوار
هوش مصنوعی: یا به تصویر سم دیونزاد ابرش نگاه کن که از شرم، چهرهاش را از مردم فامیل پنهان کرده است.
یا از قد خم گشتهٔ زهاد ز روزه
خجلتزده گردید و نگردید پدیدار
هوش مصنوعی: زاهدان به علت روزهداری و خشوعی که دارند، ممکن است به نوعی عذاب وجدان دچار شوند و نتوانند به راحتی خود را نشان دهند یا حالت طبیعی خود را حفظ کنند.
گفتم به خرد کاین همه ژاژ ست بیان کن
کاخر ز چه مه دوش نهان بود ز ابصار
هوش مصنوعی: به خرد گفتم که این همه سخنان بیفایده را بیان کن، تا معلوم شود که چرا آن ماه شب گذشته از دیدگان مخفی بود.
فرمود که دی نعل سمند شه غازی
فرسوده شد از صدمت جولان و شد ازکار
هوش مصنوعی: گفت دیروز سمند پادشاه غازی به خاطر ضربهای که از تو خورد، خسته و فرسوده شد و از کار افتاد.
از روی ضرورت به صد اکراه به سمش
بستند ورا بیخبر از شاه بهناچار
هوش مصنوعی: به خاطر شرایط ناچار و با نارضایتی، او را به سم موج دعوا بستند، در حالی که او از مقام شاه بیخبر بود و ناگزیر در این وضعیت قرار گرفت.
گر دوش مه عید نهان بود نهان باد
تا هست به گیتی اثر از ثابت و سیار
هوش مصنوعی: اگر دیشب ماه عید در خفا بود، بهطور پنهانی خواهد ماند، تا زمانی که اثرش بر روی جهان از اشیا ثابت و در حال حرکت باقی باشد.
فرداست که از مشرق نصرت کند اشراق
ماهیچهٔ تابان علم شاه جهاندار
هوش مصنوعی: فردا روزی است که از سمت شرق، پیروزی و روشنی به وجود خواهد آمد، همانطور که علم و دانش در دل یک پادشاه فرزانه میدرخشد.
دارای جوان بخت حسنشاهکه تیغش
در لجهٔ ناورد نهنگیست عدوخوار
هوش مصنوعی: این بیت به وصف جوانی میپردازد که به خاطر شانس خوبش، دارای زیبایی و قدرت است و شمشیری که در دست دارد، در دل دریا به گونهای است که دشمنان را میهراسد و نگران میکند. این تصویر نشاندهندهی شجاعت و توانایی او در مقابله با خطرات و دشمنان است.
آن شیر دژاهنج که در صفحهٔ ناورد
گیرد ملکالموت ز قهرش خط زنهار
هوش مصنوعی: شیر دلاور و شجاعی که در میدان نبرد با قدرت و قهری که دارد، حتی دشمن مرگ را نیز به ترس وادار میکند و از او درخواست مهلت میکند.
شاهی که به شاهین شهامت ز شهانش
همکفه ورا نیست پس از حیدرکرار
هوش مصنوعی: شاهی که در بین شاهان شهامت داشته باشد، همانند حیدر کرار (علی علیهالسلام) قابلیتهایی ندارد که او داشته است.
از هیبت او حرفی و غوغا به سمرقند
از صولت او ذکری و آشوب به فرخار
هوش مصنوعی: از شکوه و عظمت او در سمرقند صدا و هیاهو به پا شده و از قدرت او در فرخار یادها و آشفتگیها به وجود آمده است.
ایگوهر تیغ تو نتاجش همه مرجان
وی سبزهٔ شمشیر تو بارش همهگلنار
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و ارزشمندی تیغ و شمشیر اشاره دارد. میگوید که جنس تیغ مانند گوهر است و نتیجهاش مرجانها (زیبایی و ارزش) و سبزهی شمشیر مثل باران روی گلهاست. بهعبارتی، این تصویر نشاندهندهی شکوه و جلال سلاح است که به زیباییهای طبیعی شبیه است.
تیغ تو به میدان وغا برق به خرداد
دست تو در ایوان عطا ابر در آذار
هوش مصنوعی: تیغ تو در میدان جنگ مانند برق در ماه خرداد میدرخشد و دست تو در بخشش مانند ابر در ماه آذر است.
نینیکه از آن برق به خرداد در آذر
نینی که از این ابر در آذار در آزار
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی میپردازد که در آن شادی و سرزندگی (نینی) از آذر (ماه سرد و تاریک) و آب و هوای ناخوشایند (ابر) ناشی میشود. این احساس شادی و سرزندگی، به رغم شرایط سخت و آزاردهنده (آزار) به وجود میآید و در واقع، نشاندهنده این است که در لحظات سخت نیز میتوان به زیباییها و خوشیها دست یافت.
با گرزن رخشان تو کز مه بودش ننگ
با افسر تابان تو کز خور بودش عار
هوش مصنوعی: ابروها و زیبایی تو که همچون ماه درخشان است، باعث شرم و خجالت من میشود. همچنین تاج نورانی تو که شبیه خورشید میدرخشد، بر من عیب و ننگی میافکند.
صد گرزن لهراسب نیرزد به یک ارزن
صد افسر گشتاسب نیرزد به یک افسار
هوش مصنوعی: اگرچه صد جنگجوی لهراسب به یک دانه ارزن ارجحیت ندارد، اما صد افسر گشتاسب هم به یک افسار نمیارزد.
یک جلوه ز روی تو و گیتی همه خلخ
یک نفخه ز خلق تو و عالم همه تاتار
هوش مصنوعی: یک تصویر زیبا از چهره تو و دنیا همه در حال حرکت است، و یک نفس از آفرینش تو و جهان، همه را تحت تأثیر قرار میدهد.
چون رخش تو در پویه هوا غیرتگلخن
چون تیغ تو در جلوه زمین حسرتگلزار
هوش مصنوعی: چشمانتظار تو مانند گلی است که در خیال تو رشد میکند و تیغ تو مانند شمشیری است که در زمین حسرتی از گلزار را به نمایش میگذارد.
در دست توکلک تو به توصیف تو ناطق
مانندهٔ حصبا بهکف احمد مختار
هوش مصنوعی: در دست توکلک تو، توصیف تو بهگونهای است که به مانند کسی میباشد که در دستان فردی بزرگ و والا قرار دارد.
از قهر تو بادی وزد از جانب گلشن
گل چاککند جیب غم از سرزنش خار
هوش مصنوعی: از خشم تو بادی میوزد که گلشن را تحت تأثیر قرار میدهد و غم را مانند گلی که در برابر خار قرار میگیرد، پاره میکند.
گر نام جهانسوز تو برابر نویسند
تا روز قیامت شود البته شرربار
هوش مصنوعی: اگر نام تو را که آتش افروز جهان است بنویسند، تا روز قیامت ادامه خواهد داشت و حتماً اثرش ماندگار خواهد بود.
وز لفظ سمند تو بر البرز نگارند
تا حشر زند قهقهه بر برق ز رفتار
هوش مصنوعی: از کلام تو میتوان تصویر زیبایی بر قلههای البرز کشید، تا روز قیامت که شادی و خندهای از رفتار تو برانگیزد.
همکفهٔ خلقت نبود آهوی جوجو
کاین مشک بهجوجو دهد آن نافه به خروار
هوش مصنوعی: آهوی جوجو در بین موجودات خلقت یگانه و بینظیر است، چرا که او عطری را به جوجو میبخشد که شایسته و ارزنده است.
ذکری ز خدنگ تو و زلزال به سقسین
حرفی ز پرنگ تو و ولوال به بلغار
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به یادآوری اثرات و نشانههای قدرت و زیبایی معشوق اشاره میکند. خدنگ (پیکان) و زلزله نمادهای قوت و تأثیرگذاری هستند که به نوعی به جذابیت و محبوبیت معشوق پیوند دارد. همچنین، شاعر به ویژگیهای بارز معشوق در نقاط مختلف اشاره میکند، که نشاندهنده وسعت و عظمت عشق اوست. این تصویرسازیها عمق احساسات و زیباییهای عشق را به تصویر میکشند.
تیر تو که دلدوزتر از غمزهٔ جانان
تیغ توکه خونریزتر از ابروی دلدار
هوش مصنوعی: تو چون تیرت به دل میزند، دردش از غمزهٔ محبوب بیشتر است و تیغهٔ تو از هر آنچه که دل را میسوزاند، بیشتر خون میریزد.
پیوند کند با اجل این درگه ناورد
سوگند خورد با ظفر آن در صف پیکار
هوش مصنوعی: سرنوشت، این درگاه را به پایان میرساند و کسی که در میدان نبرد پیروز شود، سوگند میخورد که با پیروزی ادامه دهد.
گر صاعقهٔ تیغ تو برکوه بتابد
از هیبت او زرد شود لاله به کهسار
هوش مصنوعی: اگر تیغ تو مانند صاعقه بر کوه بتابد، به قدری ترسناک و Powerful است که گل لاله در دامان کوه از هیبت آن زرد خواهد شد.
میشاید اگر بر تو کند خصم تو تشنع
میزیبد اگر مست زند طعنه به هشیار
هوش مصنوعی: اگر کسی علیه تو نقشه بکشد، باید بداند که این کارش شایسته نیست. اما اگر کسی در حال مستی باشد و به دیگران طعنه بزند، این کار به او میآید و برازندهاش است.
ای جنسکرم راکف فیاض تو میزان
ای نقد هنر را دل وقاد تو معیار
هوش مصنوعی: ای موجود نیکو که بخشندهای، تو معیاری برای سنجش هنر و احساس هستی.
دلدوز خدنگ تو عقابیست روان بلع
جانسوز پرنگ تو نهنگیست تن اوبار
هوش مصنوعی: درد دلی که از عشق تو به وجود آمده، همانند عقابی است که به سرعت پرواز میکند و جانم را میسوزاند. وجود تو مانند نهنگی است که تن پر از بار دارد.
آنگه به صدق پنهان چون دال به لانه
وینگه به قراب اندر چون تنین در غار
هوش مصنوعی: در آن زمان، به خاطر صداقت و راستی، همچون پرندهای در لانهاش پنهان میشد و هنگامی دیگر، مانند یک مار در غاری به آرامی و به تدریج حرکت میکرد.
از صیلم تو زخمی و جانها همه مجروح
از صارم تو صرمی و تنها همه افکار
هوش مصنوعی: تو همچون شمشیر تیز و برندهای هستی که زخمهای عمیق بر دلها زده و افکار را به تنهایی دچار مشکل کردهای.
هر سر که نه در راه تو ببریده به از تیغ
هر تن که نه قربان تو آونگ به از دار
هوش مصنوعی: هر کسی که در راه تو نرود و جان خود را فدای تو نکند، بهتر است که سرش بریده شود. این نشان میدهد که جان فشانی برای تو بالاتر از هر نوع قربانی و از خودگذشتگی است.
جانها همه از مور پرنگ تو به مویه
تنها همه از مار سنان تو به تیمار
هوش مصنوعی: همه جانها به خاطر ویژگیهای تو و محبتهای تو زندگی میکنند و تنها به خاطر رنجهایی که از سختیهای تو میکشند، در حال گریه و ناامیدی هستند.
پیلان تهم طعمهٔ مارند ازین مور
شیران دژم مستهٔ مورند ازین مار
هوش مصنوعی: فیلها به عنوان شکارچیانی ترسناک، از مارها تغذیه میکنند و در مقابل شیرها نیز با وجود ظاهر قوی و خونسرد، به شدت از خطر مارها آسیبپذیر هستند. به عبارتی، هر موجودی در دنیای خود با خطرات خاصی مواجه است و ممکن است به طور ناخواسته نادیده گرفته شود.
هر سر که بلند از تو به گیتی نشود پست
هر تن که عزیز از تو به عالم نشود خوار
هوش مصنوعی: هر کسی که در این دنیا به خاطر تو بزرگ نشود، سرش پایین خواهد بود و هر کسی که به لطف تو عزیز و محترم نشود، در نظر دیگران بیاعتبار خواهد بود.