گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹ - در ستایش شاهنشاه اسلام پناه ناصرالدین شاه غازی خلدالله ملکه‌گوید

فرو بگرفته‌ گیتی را به باغ و راغ وکوه و در
نم ابرو دم باد و تف برق و غو تندر
شخ از نسرین هوا از مه چمن ازگل تل از سبزه
حواصل‌بال و شاهین‌چشم و هدهدتاج و طوطی‌پر
ز ابرو اقحوان و لاله و شاه اسپرم بینی
هوا اسود زمین ابیض دمن احمر چمن اخضر
عقیق و کهربا و بُسّد و پیروزه را ماند
شقیق و شنبلید و بوستان‌ افروز و سیسنبر
ز صنع ایزدی محوند و مات و هائم و حیران
اگر لوشا اگر ارژنگ اگر مانی اگر آزر
کنون‌کز سنبل و شمشاد باغ و بوستان دارد
چمن تزیین دمن تمکین زمین آیین زمان زیور
به صحن باغ و طرف راغ و زیر سرو و پای جو
بزن گام و بجو کام و بخور جام و بکش ساغر
به ویژه با بتی شنگول و شوخ و شنگ و بی‌پروا
سخن‌پرداز و خوش‌آواز و افسونساز و حیلت‌گر
سمن‌خوی و سمن‌بوی و سمن‌روی و سمن‌سیما
پری‌طبع و پریزاد و پریچهر و پری‌پیکر
برش‌ا دیبا فرش زیبا قدش طوبی خدش جنت
تنش روشن خطش جوشن رخش ‌گلشن لبش شکر
به بالاکش به سیما خوش به مو دلکش به خو آتش
به چشم آهو به قد ناژو به خد مینو به خط عنبر
چو سیمین ‌سرومن، ‌کش‌‌هست‌روی‌و موی‌و چهر و لب
مه روشن شب تاری‌گل سوری می احمر
کفش رنگی دلش سنگین خطلش مشکین لبش شیرین
به خو توسن به رو سوسن به رخ گلشن به تن مرمر
دو هاروت و دو ماروت و دوگلبرگ و دو مرجانش
پر از خواب و پر از تاب و پر از آب و پر از شکر
مرا هست از غم و اندیشه و فکر و خیال او
بقا مشکل دو پا درگل هوا در دل هوس در سر
ز عشقش چون انار و نار و مار و اژدها دارم
بری ‌کفته دلی تفته تنی چفته قدی جنبر
ولیکن من ازو شادم‌که سال و ماه و روز و شب
به طوع و طبع و جان و دل ثنای شه ‌کند از بر
طراز تاج و تخت و دین و دولت ناصرالدین شه
که جوید نام و راند کام و پاشد سیم و بخشد زر
ملک ‌اصل و ملک ‌نسل و ملک ‌رسم و ملک ‌آیین
ملک‌طبع و ملک‌خوی و ملک‌روی و ملک‌منظر
عدوبند و ظفرمند و هنرجوی و هنرپیشه
عطابخش و صبارخش و سماقدر و سخاگستر
قوی‌حال و قوی‌یال و قوی‌بال و قوی‌بازو
جهانجوی و جهانگیر و جهاندار و جهانداور
شهنشاهی‌که هست او را به طوع و طبع و جان و دل
قضا تابع قدر طالع ملک خادم فلک چاکر
حقایق‌خوان دقایق‌دان معارک‌جو بلارک‌زن
فلک‌پایه گرنمایه هماسایه همایون‌فر
ز فیض فضل و فرط بذل و خلق خوب و خوی خوش
دلش صافی‌کفش‌کافی دمش شافی رخش انور
به رای و فکرت و طبع و ضمیرش جاودان بینی
خرد مفتون هنر مکنون شَغَف مضمون شرف مضمر
زهی ای بر تن و اندام و چشم و جسم بدخواهت
عصب‌زنجیر و رگ‌شمشیر و مژگان‌تیر و مو نشتر
حسام فر و فال و بخت و اقبال ترا زیبد
سپهر آهن قضا قبضه شرف صیقل ظفر جوهر
در آن روزی‌که‌گوش وهوش و مغز و دل ز هم پاشد
غوکوس و تک رخش و سرگرز و دم خنجر
ز سهم تیر و تیغ و گرز و کوپال ‌گوان ‌گردد
قضاهایم قدر حیران زمان عاجز زمین مضطر
خراشد سنگ و پاشدگرد و ریزد خاک و سنبدگل
به سم اَشهَب به دم ابرش به تک ادهم به نعل اشقر
بلا گاز و بدن آهن سنان آتش زمین کوره
تبر پتک و سپر سندان نفس دم مرگ آهنگر
دلیران از پی جنگ و نبرد و فتنه و غوغا
روان در صف دهان پر تف سنان برکف سپر بر سر
تو چون ببر و پلنگ و پیل و ضرغام ازکمین خیزی
به‌کف تیغ و به بر خفتان به تن درع وبه سر مغفر
به زیرت او همی چالاک و چست و چابک و چعره
شخ‌آشوب و زمین‌کوب و ره‌انجام و قوی‌پیکر
سرین و سم و ساق و سینه و کتف و میان او
سطبر و سخت و باریک و فراخ و فربه و لاغر
دم و اندام و یال و بازو و زین و رکاب او
شراع و زورق و بلط و ستون و عرشه و لنگر
پیش باد و سمش سندان تنش ابر و تکش طوفان
کفش برف و خویش باران دوش برق و غوش تندر
به‌ یک آهنگ و جنگ و عزم و جنبش در کمند آری
دو صد دیو و دو صد گیو و دو صد نیو و دو صد صفدر
به یک ناورد و رزم و حمله و جنبش ز هم دری
دو صد پیل و دو صد شیر و دو صد ببر و دو صد اژدر
به دشت از سهم تیر و تیغ و گرز و برزت اندازد
سنان قارن‌، سپر بیژن‌،‌کمان بهمن‌،‌کمر نوذر
شها قاآنی از درد و غم و رنج و الم‌گشته
قدش چنگ و تغش تار و دمش نای و دلش مزهر
سزد کز فیض و فضل و جود و بذلت زین سپس آرد
نهالش بیخ و بیخش شاخ و شاخش برگ و برگش بر
نیارد حمد و مدح و شکر و توصیفت‌گرش باشد
محیط آمه شجر خامه فلک نامه جهان دفتر
الا تا زاید و خیزد الا تا روید و ریزد
نم از آب‌و تف از نار وگل از خاک و خس از صرصر
حسود و دشمن و بدگوی و بدخواه ترا بادا
به سرخاک و به چشم آب و به لب باد و به دل آذر
به سال و ماه و روز و شب بود بدخواه جاهت را
کجک برسر نجک دردل حسک بالین خسک بستر

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فرو بگرفته‌ گیتی را به باغ و راغ وکوه و در
نم ابرو دم باد و تف برق و غو تندر
هوش مصنوعی: دنیا را در حجاب سبز و سرسبز باغ‌ها، دشت‌ها، کوه‌ها و درختان پوشانده است. در این فضا، نم رطوبت، وزش باد، درخشش برق و صدای رعد و برق وجود دارد.
شخ از نسرین هوا از مه چمن ازگل تل از سبزه
حواصل‌بال و شاهین‌چشم و هدهدتاج و طوطی‌پر
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و لطافت طبیعت اشاره دارد. نسرین‌ها در هوا خوشبو هستند و مه به چمن لطافت می‌بخشد. همچنین گل‌ها رنگ و زیبایی خاصی به محیط داده و سبزه‌ها حس زندگی را منتقل می‌کنند. در کنار این زیبایی‌ها، پرندگان مانند شاهین با چشمان تیز بین و هدهد با تاج زیبا و طوطی با پرهای رنگی به هارمونی و زیبایی این فضا افزوده‌اند.
ز ابرو اقحوان و لاله و شاه اسپرم بینی
هوا اسود زمین ابیض دمن احمر چمن اخضر
هوش مصنوعی: از ابرو، رنگ‌هایی مثل قرمز، زرد و سبز را می‌بینی؛ چون آسمان تیره و زمین سفید و دمنوش قرمز و چمن سبز است.
عقیق و کهربا و بُسّد و پیروزه را ماند
شقیق و شنبلید و بوستان‌ افروز و سیسنبر
هوش مصنوعی: عقیق، کهربا، بُسّد و پیروزه در کنار شقیق، شنبلید، بوستان‌افروز و سیسنبر قرار دارند و همه این‌ها به نوعی زیبایی و ارزشی خاص دارند.
ز صنع ایزدی محوند و مات و هائم و حیران
اگر لوشا اگر ارژنگ اگر مانی اگر آزر
هوش مصنوعی: از آفرینش خداوند آدمی حیران و متعجب است، چه او لوشا باشد، چه ارژنگ، چه مانی و چه آزر.
کنون‌کز سنبل و شمشاد باغ و بوستان دارد
چمن تزیین دمن تمکین زمین آیین زمان زیور
هوش مصنوعی: در حال حاضر، از گل سنبل و درخت شمشاد، باغ و چمن به زیبایی آراسته شده‌اند. زمین در این زمان زیبایی‌های خاصی را به خود گرفته است.
به صحن باغ و طرف راغ و زیر سرو و پای جو
بزن گام و بجو کام و بخور جام و بکش ساغر
هوش مصنوعی: به باغ و باغچه برو و در زیر درختان بزرگ قدم بزن، لذت ببر، خوراکی بخور و نوشیدنی بنوش.
به ویژه با بتی شنگول و شوخ و شنگ و بی‌پروا
سخن‌پرداز و خوش‌آواز و افسونساز و حیلت‌گر
هوش مصنوعی: به‌ویژه با مادری بازیگوش و شاداب که بی‌پروا صحبت می‌کند و صدای دلنشینی دارد و می‌تواند دل‌ها را جادو کند و در کارهایش حیله‌گری به خرج می‌دهد.
سمن‌خوی و سمن‌بوی و سمن‌روی و سمن‌سیما
پری‌طبع و پریزاد و پریچهر و پری‌پیکر
هوش مصنوعی: زیبایی و لطافت همه‌جا در وجود او حضور دارد، او به قدری زیباست که هر جنبه‌ای از وجودش، از ظاهر گرفته تا طبع و خوی، همگی جلوه‌ای از زیبایی و دلربایی را به نمایش می‌گذارند.
برش‌ا دیبا فرش زیبا قدش طوبی خدش جنت
تنش روشن خطش جوشن رخش ‌گلشن لبش شکر
هوش مصنوعی: پوشش او مانند دیبای زیباست و قامتش مثل درخت طوبی. چهره‌اش نشان بهشت را دارد و بدنش درخشان است. خطی که بر تن اوست مانند زره است و چهره‌اش مانند گلشن می‌درخشد. لب‌هایش شیرین و دلپذیرند.
به بالاکش به سیما خوش به مو دلکش به خو آتش
به چشم آهو به قد ناژو به خد مینو به خط عنبر
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت یک شخص می‌پردازد. چهره و ظاهر او بسیار دل‌انگیز است؛ موهایی دلکش و جاذبه‌ای خاص دارد. چشم‌هایش شبیه به چشم‌های یک آهوست که می‌تواند جلب توجه کند و قامت او نیز ظریف وبرازنده است. وجودش مانند خدایی می‌ماند و خطی که بر بدنش وجود دارد، به شکلی دلرباست و با عطر خوشی مانند عطر عنبر همراه است. این توصیف‌ها نشان‌دهنده‌ی جذابیت و زیبایی فوق‌العاده آن فرد است.
چو سیمین ‌سرومن، ‌کش‌‌هست‌روی‌و موی‌و چهر و لب
مه روشن شب تاری‌گل سوری می احمر
هوش مصنوعی: مانند سیمین، سر و روی او و موهایش درخشانی خاصی دارند، چهره و لب‌هایش همچون مهی روشن در شب، شبیه گل سرخی است که رنگش احمر است.
کفش رنگی دلش سنگین خطلش مشکین لبش شیرین
به خو توسن به رو سوسن به رخ گلشن به تن مرمر
هوش مصنوعی: کفشی با رنگ‌های زیبا و دل‌فریب، که نشان از سنگینی دل شخص دارد. خطی مشکی بر چهره‌اش دیده می‌شود و لب‌هایش شیرین و خوش‌طرز هستند. به سمندی با وقار می‌نگرد، در حالی که سوسن‌ها زیبایی را منعکس می‌کنند و گل‌ها به شکوفایی و سرزندگی او افزوده‌اند، در تنش مانند مرمر زیبا و خوش‌تراش است.
دو هاروت و دو ماروت و دوگلبرگ و دو مرجانش
پر از خواب و پر از تاب و پر از آب و پر از شکر
هوش مصنوعی: دو هاروت و دو ماروت، دو گلبرگ و دو مرجان، همه چیز در اینجا مملو از خواب و شادی، آب و شکر است.
مرا هست از غم و اندیشه و فکر و خیال او
بقا مشکل دو پا درگل هوا در دل هوس در سر
هوش مصنوعی: غم و اندیشه من به خاطر او باعث شده که زندگی‌ام سخت و دشوار باشد و همواره در دل و ذهنم در آرزوی او باشم.
ز عشقش چون انار و نار و مار و اژدها دارم
بری ‌کفته دلی تفته تنی چفته قدی جنبر
هوش مصنوعی: از عشق او همانند انار پر از دانه و همچنین مانند آتش، مار و اژدها احساسات و درونم را دارم. دلم می‌سوزد و بدنم به شدت تحت تاثیر است، و این عشق باعث شده تا به شدت دچار تلاطم شوم.
ولیکن من ازو شادم‌که سال و ماه و روز و شب
به طوع و طبع و جان و دل ثنای شه ‌کند از بر
هوش مصنوعی: اما من خوشحالم که سال‌ها، ماه‌ها، روزها و شب‌ها با میل و علاقه و از صمیم قلب به ستایش او می‌پردازند.
طراز تاج و تخت و دین و دولت ناصرالدین شه
که جوید نام و راند کام و پاشد سیم و بخشد زر
هوش مصنوعی: ناصح و دین و حکومت ناصرالدین شاه در جستجوی نام و مقام است و در این راه به دستاوردهای مادی مانند نقره و طلا نیز دست می‌یابد.
ملک ‌اصل و ملک ‌نسل و ملک ‌رسم و ملک ‌آیین
ملک‌طبع و ملک‌خوی و ملک‌روی و ملک‌منظر
هوش مصنوعی: قدرت و سلطنت به خاطر اصل و نسب، قوانین و رسوم، ویژگی‌های ذاتی و صفات فردی و ظاهری، و همچنین زیبایی و جذابیت یک فرد برتری می‌یابد.
عدوبند و ظفرمند و هنرجوی و هنرپیشه
عطابخش و صبارخش و سماقدر و سخاگستر
هوش مصنوعی: این متن به توصیف ویژگی‌های مثبت و نیکو می‌پردازد. فردی که سخاوتمند، با اراده، هنرمند و متخصص است و همچنین دارای صفات برجسته‌ای مثل صبر و generosity است. به طور کلی، به شخصی اشاره دارد که در زمینه‌های مختلف استعداد و توانایی دارد و باعث خوشنودی و آفرینش زیبایی‌ها می‌شود.
قوی‌حال و قوی‌یال و قوی‌بال و قوی‌بازو
جهانجوی و جهانگیر و جهاندار و جهانداور
هوش مصنوعی: شخصی دارای قدرت و توانایی زیاد در تمامی ابعاد است: نه فقط از نظر جسمی قوی است، بلکه همچنین در برخورد با چالش‌های زندگی توانمند و تسلط دارد و می‌تواند بر جهان و آنچه در آن است، تسلط یابد.
شهنشاهی‌که هست او را به طوع و طبع و جان و دل
قضا تابع قدر طالع ملک خادم فلک چاکر
هوش مصنوعی: این بیت به شخصیتی برجسته و فرمانروایی اشاره دارد که همه چیز به خواست و اراده او تسلیم شده است. او به واسطه توانایی‌ها و ویژگی‌های برجسته‌اش، تحت حمایت و خدمت چیزهایی است که در آسمان و گردونهٔ سرنوشت وجود دارند. در حقیقت، این مقام و قدرت او ناشی از تقدیر و قضا است که به او تعلق دارد.
حقایق‌خوان دقایق‌دان معارک‌جو بلارک‌زن
فلک‌پایه گرنمایه هماسایه همایون‌فر
هوش مصنوعی: در این بیت، به جستجوی حقایق و دانستن زوایای دقیق امور اشاره شده است. شخصی که در پی کشف حقیقت و دقت در جزئیات است، باید از موانع عبور کند و به آسمان‌های بلند برسد. در نهایت، به اهمیت همسایگی و دوستی در زندگی نیز اشاره می‌شود.
ز فیض فضل و فرط بذل و خلق خوب و خوی خوش
دلش صافی‌کفش‌کافی دمش شافی رخش انور
هوش مصنوعی: به دلیل بخشندگی بی‌نظیر و ویژگی‌های نیکوی اخلاقی او، دلش صاف و خالص است. دم و نفس او، آرامش‌بخش و شفا‌دهنده است و چهره‌ی نورانی او نیز همه را مجذوب می‌کند.
به رای و فکرت و طبع و ضمیرش جاودان بینی
خرد مفتون هنر مکنون شَغَف مضمون شرف مضمر
هوش مصنوعی: با فکر و اندیشه و ذات و درون او، همیشه خرد و دانشی را مشاهده می‌کنی که به هنر پنهان و مضمون‌های عالی علاقمند است و شوق و عشق به ارزش‌های درونی را در بر دارد.
زهی ای بر تن و اندام و چشم و جسم بدخواهت
عصب‌زنجیر و رگ‌شمشیر و مژگان‌تیر و مو نشتر
هوش مصنوعی: چه خوب است که تو با بدن و چشمان زیبا و اندام دلربایت، به دشمنانت زنجیر عصب، تیغ رگ و تیر مژگان و مو همچون نیشتری هدیه می‌دهی.
حسام فر و فال و بخت و اقبال ترا زیبد
سپهر آهن قضا قبضه شرف صیقل ظفر جوهر
هوش مصنوعی: بخت و اقبال و سرنوشت نیکو و خوش بر تو مناسب است، چرا که آسمان تقدیر و سرنوشت به تو قدرت و شرافتی ارزانی داشته که همچون تیزی و درخشش پیروزی و موفقیت است.
در آن روزی‌که‌گوش وهوش و مغز و دل ز هم پاشد
غوکوس و تک رخش و سرگرز و دم خنجر
هوش مصنوعی: در آن روزی که تمام حواس و قلب و ذهن از هم بریزد، درگیری‌ها و دغدغه‌ها به شدت وجود آدمی را در بر می‌گیرد و هر چیز به هم می‌ریزد.
ز سهم تیر و تیغ و گرز و کوپال ‌گوان ‌گردد
قضاهایم قدر حیران زمان عاجز زمین مضطر
هوش مصنوعی: از سرنوشت و قسمت، تیر و شمشیر و ضربه و نیزه بر من نازل شده است و در این میان، سرنوشت‌های من در حالتی غافلگیرکننده قرار دارد. زمان و زمین نیز در این وضعیت عاجز و مضطرب به نظر می‌رسند.
خراشد سنگ و پاشدگرد و ریزد خاک و سنبدگل
به سم اَشهَب به دم ابرش به تک ادهم به نعل اشقر
هوش مصنوعی: خراشیده شدن سنگ‌ها و پاشیده شدن گرد و ریزش خاک در اثر حرکت، و همچنین گل به زیر سم اسب روشن در حالی که ابر به دنبال اوست و رنگ سیاه در نعل اسب سفیدش نمایان است.
بلا گاز و بدن آهن سنان آتش زمین کوره
تبر پتک و سپر سندان نفس دم مرگ آهنگر
هوش مصنوعی: مشکلات و سختی‌ها مانند آهنی است که با گرما و فشار شکل می‌گیرد. زندگی مانند کوره‌ای است که ما را می‌سازد، و در این مسیر، سختی‌ها و خطرها همانند ابزارهای آهنگری ما را می‌سازند و به ما قدرت می‌دهند. در واقع، هر بار که به مرگ نزدیک می‌شویم، این آهنگر سرنوشت است که ما را شکل می‌دهد و آماده می‌کند.
دلیران از پی جنگ و نبرد و فتنه و غوغا
روان در صف دهان پر تف سنان برکف سپر بر سر
هوش مصنوعی: شجاعان به سمت جنگ و نبرد و آشوب در حرکتند، با سپر در دست و تفنگ بر دوش آماده هستند.
تو چون ببر و پلنگ و پیل و ضرغام ازکمین خیزی
به‌کف تیغ و به بر خفتان به تن درع وبه سر مغفر
هوش مصنوعی: تو مانند ببر و پلنگ و فیل و شیر، با قدرت و مهارت در کمین نشسته‌ای و در دستت شمشیر داری؛ بر تن پیراهنی ز درع (پارچه‌ای محکم) پوشیده‌ای و بر سرت کلاه‌خودی قرار دارد.
به زیرت او همی چالاک و چست و چابک و چعره
شخ‌آشوب و زمین‌کوب و ره‌انجام و قوی‌پیکر
هوش مصنوعی: خود را زیرنظر بگیر، او سریع، چست و چابک است و با انرژی بالا، مثل یک غول است که زمین را می‌لرزاند و در کارهای خود بسیار قوی و موثر عمل می‌کند.
سرین و سم و ساق و سینه و کتف و میان او
سطبر و سخت و باریک و فراخ و فربه و لاغر
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف بخش‌های مختلف یک بدن می‌پردازد و به ویژگی‌های جسمانی مثل قد و قامت، چاقی و لاغری، و همچنین به فرم و ساختار بدن اشاره دارد. به طور کلی، این توصیف ویژگی‌های جسم را به صورت دقیق و گوناگون بیان می‌کند.
دم و اندام و یال و بازو و زین و رکاب او
شراع و زورق و بلط و ستون و عرشه و لنگر
هوش مصنوعی: اجزای بدن و ویژگی‌های او مانند دم، یال، بازو، زین و رکابش، همگی نمادهایی از کشتی، بادبان، و قسمت‌های مختلف آن هستند که نشان‌دهنده قدرت و زیبایی او هستند.
پیش باد و سمش سندان تنش ابر و تکش طوفان
کفش برف و خویش باران دوش برق و غوش تندر
هوش مصنوعی: در برابر وزش باد، تنش به مانند سندان است؛ ابر و چالش او مانند طوفان، برف و عزت او همچون باران، و درخشش برق و صدای تندر را در دوش خود دارد.
به‌ یک آهنگ و جنگ و عزم و جنبش در کمند آری
دو صد دیو و دو صد گیو و دو صد نیو و دو صد صفدر
هوش مصنوعی: با یک عزم راسخ و تلاش و حرکتی هماهنگ، می‌توان بر دوصد دشمن و موانع و مشکلات فائق آمد و بر سختی‌ها غلبه کرد.
به یک ناورد و رزم و حمله و جنبش ز هم دری
دو صد پیل و دو صد شیر و دو صد ببر و دو صد اژدر
هوش مصنوعی: در یک نبرد و مبارزه پر جنب و جوش، دو صد فیل و دو صد شیر و دو صد ببر و دو صد مار در کنار هم حضور دارند.
به دشت از سهم تیر و تیغ و گرز و برزت اندازد
سنان قارن‌، سپر بیژن‌،‌کمان بهمن‌،‌کمر نوذر
هوش مصنوعی: در دشت، جنگ‌افزارها و سلاح‌ها مانند تیر و شمشیر و گرز به زمین انداخته می‌شوند؛ سلاح‌هایی که به قارن، بیژن و بهمن تعلق دارد. همچنین کمر نوذر نیز در این میان وجود دارد.
شها قاآنی از درد و غم و رنج و الم‌گشته
قدش چنگ و تغش تار و دمش نای و دلش مزهر
هوش مصنوعی: شاعر با اشاره به درد و غم‌هایی که در زندگی تجربه کرده، به توصیف ظاهری خود می‌پردازد. او قد کوتاه و نحیفی دارد که با وجود ناراحتی‌ها و رنج‌ها به ستاره‌ای در دلش اشاره می‌کند. صدایش به نایی شبیه است که می‌تواند احساساتش را منتقل کند و دلش پر از آرزوها و زیبایی‌هاست، حتی در این شرایط سخت.
سزد کز فیض و فضل و جود و بذلت زین سپس آرد
نهالش بیخ و بیخش شاخ و شاخش برگ و برگش بر
هوش مصنوعی: باید کس با فیض و فضل و generosity و بخشندگی عمل کند، تا اینکه نهال محبت و خوبی او رشد کند و ریشه و شاخه‌اش قوی باشد و برگ‌هایش پرثمر گردد.
نیارد حمد و مدح و شکر و توصیفت‌گرش باشد
محیط آمه شجر خامه فلک نامه جهان دفتر
هوش مصنوعی: اگرچه درختان و آسمان نمی‌توانند به طور کامل شکایت و ستایش تو را بیان کنند، اما دنیا مانند دفتری است که در آن تمامی زیبایی‌ها و نعمت‌های تو نوشته شده‌اند.
الا تا زاید و خیزد الا تا روید و ریزد
نم از آب‌و تف از نار وگل از خاک و خس از صرصر
هوش مصنوعی: بگذارید تا جوانه بزند و رشد کند، بگذارید تا شکوفه کند و قطره‌های آب، بخار از آتش و گل از خاک و علف از طوفان به وجود آید.
حسود و دشمن و بدگوی و بدخواه ترا بادا
به سرخاک و به چشم آب و به لب باد و به دل آذر
هوش مصنوعی: بذر حسادت و کینه و سخنان زشت در دل این افراد، بر سر زمین زندگی‌ات بپاشد و به چشم و دلت آسیب برساند.
به سال و ماه و روز و شب بود بدخواه جاهت را
کجک برسر نجک دردل حسک بالین خسک بستر
هوش مصنوعی: زمان و مکان، با بیداد و کینه تو در پی هستند. همچون جنگی در دل، که زخم و رنج می‌آورد و خواب را از چشمانت می‌رباید.

حاشیه ها

1395/08/20 20:11

در کتاب تعلیم خط به تحریر استاد فقید حبیب الله فضائلی شعر فوق خوشنویسی شده است که دیدنش خالی از لطف نیست ، هارمونی عجیبی بین شعر ، وزن و هنر خط هست و این همان وحدت هنر است

1403/03/27 11:05
سبحان

نسخه صوتی این قصیده (که احتمالا خوش‌ریتم‌ترین شعریه که برای شاهان قاجاری سروده شده) از اینجا بشنوید