گنجور

بخش ۱۵ - مناظره با مطرب

شبی داشتم مطربی هم‌نشین
وزو بود بزمم چو خلد برین
باو گفتم ای همدم دلپذیر
نشاطی بر انگیز و سازی بگیر
نزد دست بر ساز و لیکن روان
ادا کرد کاری به‌دست زبان
که با قوت نطق و تحریک دست
به تخته همه ساز را دست بدست
باو گفتم این فیض را رتبه چیست‌؟
که در ذاتش آلایش غیر نیست
چنین گفت کاین فیض روحانی است
بدین نسبت‌ ِ غیر‌، نادانی است
مشو مایل غیر‌، که‌اسرار دوست
همیشه خود از خود شنیدن نکوست
به نی راز مگشا که آن سست‌رای
گشاده‌دهان است و هرزه درای
به دف مصلحت نیست اظهار درد
که خواهد به‌یک ضرب اقرار کرد
مکن جنگ را محرم هیچ راز
که می‌گوید آن را به‌هر گوش باز
ز عود ار ترا هست رازی‌، بپوش
که خالی‌ست او را سر از عقل و هوش
نهان کن ز تنبور راز درون
که از پرده رازت نیفتد برون
به قانون مکن راز دل را عیان
که دارد به اظهار آن‌، صد زبان
ملاقات این فرقه ز آن شد حرام
که غمّاز رازند در هر مقام
همانا نه واقف از ما مضا
که چون کرد عرض امانت قضا
نشد مستعد امانت جماد
قضا آن امانت به‌دست تو داد
که مخفی ز نامحرمان داری‌اش
به‌دست سپارنده بسپاری‌اش
تو بر هر جمادی مکن آشکار
بترس از خلاف قضا زینهار
مشو غافل از نطق حکمت بیان
که در جسم انسان جز او نیست جان
چنین است ظاهر بر ارباب هوش
که زنده است گویا و مرده خموش
نمی‌ماند از هیچکس غیر نام
سخن گوی تا زنده باشی مدام
ولی آن سخن گوی که‌انجام کار
نباشی ز تکرار آن شرمسار
چنان کن که گفتار تو سر بسر
دهد از نکات شریعت خبر
مگو سرّ باطن بر‌ِ هیچکس
به‌ظاهر ز ظاهر سخن گوی و بس
مغنّی چو با ضرب نطق و اصول
شوی مجلس‌آرای اهل قبول
مخوان وصف حال کسان دگر
بگو حرفی از حال من مختصر
که هستم فضولی‌صفت مانده لال
ز دستم نمی‌آید اظهار حال
خوشا آنکه هر جا نشیند به‌من
ز تقوی بگوید نه از می سخن
از آن وصف باده نه کار من است
که کیفیتش بر همه روشن است

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبی داشتم مطربی هم‌نشین
وزو بود بزمم چو خلد برین
هوش مصنوعی: شب زیبایی داشتم و در کنارم یک مطرب بود. آن شب بزم و جشنم به اندازه بهشت دل‌انگیز بود.
باو گفتم ای همدم دلپذیر
نشاطی بر انگیز و سازی بگیر
هوش مصنوعی: به او گفتم، ای همراه دلنشین، حالتی شاداب به وجود بیاور و نغمه‌ای را بنواز.
نزد دست بر ساز و لیکن روان
ادا کرد کاری به‌دست زبان
هوش مصنوعی: نوازنده ساز را در دست دارد، ولی بیان احساساتش از طریق موسیقی است، نه با کلمات.
که با قوت نطق و تحریک دست
به تخته همه ساز را دست بدست
هوش مصنوعی: این بیت به تلاشی اشاره دارد که با قدرت بیان و انرژی، همه چیز را به هماهنگی می‌آورد و به نوعی بر همه سیستم‌ها و تجهیزات مسلط می‌شود. تلاش برای ایجاد هماهنگی و همکاری به وضوح در این بیان حس می‌شود.
باو گفتم این فیض را رتبه چیست‌؟
که در ذاتش آلایش غیر نیست
هوش مصنوعی: به او گفتم این نعمت و موهبت چه مقام و ارزشی دارد؟ زیرا در وجود آن هیچ گونه آلودگی و ناخالصی وجود ندارد.
چنین گفت کاین فیض روحانی است
بدین نسبت‌ ِ غیر‌، نادانی است
هوش مصنوعی: این گفته به این معناست که این نعمت روحانی به دلیل عدم درک دیگران از آن، نادیده گرفته می‌شود.
مشو مایل غیر‌، که‌اسرار دوست
همیشه خود از خود شنیدن نکوست
هوش مصنوعی: به دیگران گرایش نداشته باش، زیرا همیشه بهتر است که رازهای دوست را از خود او بشنوی.
به نی راز مگشا که آن سست‌رای
گشاده‌دهان است و هرزه درای
هوش مصنوعی: بهتر است رازهای خود را فاش نکنی، چرا که کسی که به راحتی سخن می‌گوید، فردی بی‌ثبات و بی‌پایه است و به هر زبانی سخن می‌زند.
به دف مصلحت نیست اظهار درد
که خواهد به‌یک ضرب اقرار کرد
هوش مصنوعی: در این شعر گفته می‌شود که گاهی بهتر است به جای بیان مشکلات و دردها، سکوت کنیم، زیرا اگر آنها را مطرح کنیم، ممکن است در یک لحظه به همه چیز اعتراف کنیم و در نتیجه موقعیت خود را بدتر کنیم.
مکن جنگ را محرم هیچ راز
که می‌گوید آن را به‌هر گوش باز
هوش مصنوعی: جنگ را هرگز به هیچ کسی ابراز نکن، زیرا آن را برای هر کسی که گوش دهد خواهد گفت.
ز عود ار ترا هست رازی‌، بپوش
که خالی‌ست او را سر از عقل و هوش
هوش مصنوعی: اگر در چوب عودی از تو رازی وجود دارد، آن را پنهان کن؛ زیرا عقل و هوش او از دست رفته است.
نهان کن ز تنبور راز درون
که از پرده رازت نیفتد برون
هوش مصنوعی: راز درونی خود را از صدای تنبور پنهان کن، زیرا اگر آن را فاش کنی، دیگر پنهان نخواهد ماند.
به قانون مکن راز دل را عیان
که دارد به اظهار آن‌، صد زبان
هوش مصنوعی: راز دل خود را به کسی نگویید، زیرا اظهار این راز ممکن است به هزار زبان دیگر پخش شود.
ملاقات این فرقه ز آن شد حرام
که غمّاز رازند در هر مقام
هوش مصنوعی: ملاقات این گروه به دلیل این است که در هر جا و مقام، غیبت و بدگویی می‌کنند.
همانا نه واقف از ما مضا
که چون کرد عرض امانت قضا
هوش مصنوعی: واقعاً هیچ‌کس از ما نمی‌داند که سرنوشت چگونه است، چون وقتی که سپرده‌ای از جانب ما به قضا و تقدیر تقدیم شد، ما از آن آگاه نیستیم.
نشد مستعد امانت جماد
قضا آن امانت به‌دست تو داد
هوش مصنوعی: امانت مهمی که تقدیر بر عهده جامدات گذاشته بود، به دست تو سپرده نشد.
که مخفی ز نامحرمان داری‌اش
به‌دست سپارنده بسپاری‌اش
هوش مصنوعی: آنچه را که از دید نامحرم پنهان کرده‌ای، بهتر است به شخصی مطمئن و مورد اعتماد بسپاری.
تو بر هر جمادی مکن آشکار
بترس از خلاف قضا زینهار
هوش مصنوعی: هرگز در برابر موجودات بی‌جان خودت را نشان نده و از تغییر سرنوشت بترس.
مشو غافل از نطق حکمت بیان
که در جسم انسان جز او نیست جان
هوش مصنوعی: از فهم و سخن حکمت غافل نشو، زیرا در وجود انسان تنها همین جان است که اهمیت دارد.
چنین است ظاهر بر ارباب هوش
که زنده است گویا و مرده خموش
هوش مصنوعی: ظاهر انسان‌های باهوش نشان می‌دهد که زنده و گویایند، اما کسانی که از درک و هوش کمتری برخوردارند، در حالت سکوت و خاموشی به نظر می‌رسند.
نمی‌ماند از هیچکس غیر نام
سخن گوی تا زنده باشی مدام
هوش مصنوعی: هیچ چیز از انسان‌ها جز نامشان باقی نمی‌ماند؛ پس تا زنده‌ای تلاش کن که همیشه بشنوی و بگویی.
ولی آن سخن گوی که‌انجام کار
نباشی ز تکرار آن شرمسار
هوش مصنوعی: اگر کسی فقط سخن بگوید و در عمل کاری انجام ندهد، باید از تکرار حرف‌هایش خجالت بکشد.
چنان کن که گفتار تو سر بسر
دهد از نکات شریعت خبر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که طوری رفتار کن که سخن تو کاملاً با ارزش‌های دینی و نکات شریعت همخوانی داشته باشد. به عبارتی، صحبت‌ها و اعمالت باید نشان‌دهنده اصول و قواعد اخلاقی و دینی باشد.
مگو سرّ باطن بر‌ِ هیچکس
به‌ظاهر ز ظاهر سخن گوی و بس
هوش مصنوعی: راز درون خود را با هیچ‌کس در میان نگذار. فقط درباره ظاهر و امور ظاهری صحبت کن و بس.
مغنّی چو با ضرب نطق و اصول
شوی مجلس‌آرای اهل قبول
هوش مصنوعی: وقتی که خواننده با لحن و اصول مناسب صحبت کند، می‌تواند مجلسی را پر از علاقه‌مندان به خود جلب کند.
مخوان وصف حال کسان دگر
بگو حرفی از حال من مختصر
هوش مصنوعی: نگویید از اوضاع و احوال دیگران، فقط از حال خودم به طور مختصر صحبت کنید.
که هستم فضولی‌صفت مانده لال
ز دستم نمی‌آید اظهار حال
هوش مصنوعی: من به دلیل فضولی و کنجکاوی خود هرگز نتوانسته‌ام احساسات و وضعیت خود را به خوبی بیان کنم و به همین خاطر در سکوت مانده‌ام.
خوشا آنکه هر جا نشیند به‌من
ز تقوی بگوید نه از می سخن
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که هر جا که برود، به جای صحبت از شراب، از تقوا و پاکدامنی سخن بگوید.
از آن وصف باده نه کار من است
که کیفیتش بر همه روشن است
هوش مصنوعی: من در بیان ویژگی‌های باده نقشی ندارم، چرا که جلوه و ویژگی‌های آن برای همه آشکار و واضح است.