گنجور

بخش ۱ - تمهید

سر از خواب غفلت چو برداشتم
لوای فراست بر افراشتم
فکندم بآثار حکمت نظر
بمعموره صنع کردم گذر
ندیدم به از میکده منزلی
چو پیر مغان مرشد کاملی
باو دوش نالیدم از جور دور
که بر من چرا می کند دور جور
خردمند پیر پسندیده رای
ز کارم چنین گشت مشکل گشای
که در رشته روزگارت گره
ز عقلست بر دور تهمت منه
خرد را خیالات بیهوده هست
خلاف قضا هر خیالی که بست
به تغییر آن هست توام الم
اگر رستی از عقل رستی ز غم
بدارالشفای مغان آر روی
مداوای این علت از باده جوی
مطیع است دوران بدور قدح
ز دور قدح جوی دائم فرح
منه بر دل از دیر دیرینه داغ
مچین جز گل جام ازین هفت باغ
ز سیر کواکب مشو تلخ کام
مخور جز می کام ازین هفت جام
طرب کن چو خورشید گیتی فروز
بزرین قدح هفته هفت روز
چو یکشنبه آید چنان می بنوش
که یکشنبه دیگر آیی بهوش
و گر بهر صرف میت نیست زر
بگو بشکند مهر قرص کمر
دو شنبه بخور تا دو شنبه شراب
ز می ریز بر آتش غصه آب
گرت نقل باید ز گردون بخواه
که از بهر تو بشکند قرص ماه
چو نوشی سه شنبه می ارغوان
بدیگر سه شنبه رسان ذوق آن
و گر زاهد از منع گوید سخن
حوالت بمریخ بدمست کن
ز می چارشنبه چو یابی نشاط
مچین تا دگر چارشنبه بساط
طلب کن که گردد به بزمت ندیم
عطارد بتاریخهای قدیم
بکف پنج شنبه گرت جام هست
منه تا دگر پنج شنبه ز دست
بمستی ترا هر چه رفت از خیال
به برجیس هشیار دل کن سؤال
ز می جمعه تا جمعه بردار کام
چنان کن که سرمست باشی مدام
ورت ساز باید اشارت نمای
که خنیاگری زهره آید بجای
چو شنبه رسد بیخود از باده باش
وزان تا دگر شنبه افتاده باش
و گر باید از هر بدت پاسبان
زحل را بدریابی خود نشان
چنین گفت و گنج افادت گشود
بساقی گل رخ اشارت نمود
که برادر بار از دل این فقیر
فتادست او را بمی دست گیر
می ده که گیرد خرد نور ازو
نه آن می که گردد خرد دور ازو
می ده کزو شرع گیرد نظام
نه آن می که در شرع باشد حرام
ز ساقی باز شاد پیر مغان
چو جامی گرفتم من ناتوان
ازان جام دل نشاه شوق یافت
فرح بر فرح ذوق بر ذوق یافت
در معرفت بر رخم باز شد
دل خالیم مخزن راز شد
عفاک الله ای ساقی تیز هوش
که کردی نظر بر من درد نوش
بمی بند بگشادیم از زبان
که ظاهر کنم بر تو راز نهان
کنون غافل از می مشو می بده
لبالب بدار و پیاپی بده
بسیع المثانی که تا هفت جام
پیاپی بده جام و پر کن تمام

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر از خواب غفلت چو برداشتم
لوای فراست بر افراشتم
هوش مصنوعی: وقتی از خواب غفلت بیدار شدم، نشانه هوشیاری و آگاهی را به اهتزاز درآوردم.
فکندم بآثار حکمت نظر
بمعموره صنع کردم گذر
هوش مصنوعی: به نشانه‌های حکمت توجه کردم و در دنیای آثار آن، کار خود را ادامه دادم.
ندیدم به از میکده منزلی
چو پیر مغان مرشد کاملی
هوش مصنوعی: من هیچ جایی بهتر از میکده پیدا نکردم، جایی که پیر مغان به عنوان راهنمایی کامل در آنجا حضور دارد.
باو دوش نالیدم از جور دور
که بر من چرا می کند دور جور
هوش مصنوعی: در شب، از ظلمی که به من می‌شود، به یار دلم ناله کردم و گفتم چرا این ظلم از من دور می‌شود.
خردمند پیر پسندیده رای
ز کارم چنین گشت مشکل گشای
هوش مصنوعی: یک انسان دانا و با تجربیاتی که سن و سالی هم دارد، نظرش را درباره کار من بیان کرد و از آنجا که صحبت‌هایش مورد توجه قرار گرفت، مشکل من حل شد.
که در رشته روزگارت گره
ز عقلست بر دور تهمت منه
هوش مصنوعی: در طول زندگی‌ات، عقل و درایت تو هستند که می‌توانند سرنوشتت را رقم بزنند، پس از بی‌پایه گویی و تهمت زدن خودداری کن.
خرد را خیالات بیهوده هست
خلاف قضا هر خیالی که بست
هوش مصنوعی: خرد در برابر خیال‌های بیهوده و بی‌پایه، نمی‌تواند با قضا و تقدیر مبارزه کند. هر نوع خیالی که به ذهن می‌آید، وقتی با واقعیت و تقدیر در تضاد باشد، بی‌فایده است.
به تغییر آن هست توام الم
اگر رستی از عقل رستی ز غم
هوش مصنوعی: اگر در تغییرات زندگی به تغییر حالت خود ادامه دهی، از عقل و تفکر رهایی پیدا خواهی کرد و دیگر غم و اندوه نخواهی داشت.
بدارالشفای مغان آر روی
مداوای این علت از باده جوی
هوش مصنوعی: در مکانی که مغان (زرتشتیان) به شفا می‌پردازند، به من نگاه کن تا بتوانم این درد را با نوشیدن شراب درمان کنم.
مطیع است دوران بدور قدح
ز دور قدح جوی دائم فرح
هوش مصنوعی: زمان به دور جام اطاعت می‌کند، از دور جام همواره به دنبال شادی باش.
منه بر دل از دیر دیرینه داغ
مچین جز گل جام ازین هفت باغ
هوش مصنوعی: بر دلت از خاطرات قدیمی غم و درد انباشته نکن، جز اینکه مانند گلی در میان این هفت باغ خوشبختی زندگی کن.
ز سیر کواکب مشو تلخ کام
مخور جز می کام ازین هفت جام
هوش مصنوعی: از تأثیرات و حالاتی که ستاره‌ها بر زندگی ما می‌گذارند، ناراحت و تلخ‌کام نشو. جز نوشیدن از این هفت جام شادی، چیز دیگری را دلی را به خود مشغول نکن.
طرب کن چو خورشید گیتی فروز
بزرین قدح هفته هفت روز
هوش مصنوعی: به شادی و خوشی بپرداز، مانند خورشید که نورش بر زمین می‌تابد. مثل یک لیوان پر از شراب که در هفت روز هفته قابل نوشیدن است.
چو یکشنبه آید چنان می بنوش
که یکشنبه دیگر آیی بهوش
هوش مصنوعی: وقتی روزی برای جشن و شادی فرا می‌رسد، به قدری خوش بگذران که وقتی دوباره به این روز رسیدی، هنوز در حالت هوشیاری و آگاهی باشی.
و گر بهر صرف میت نیست زر
بگو بشکند مهر قرص کمر
هوش مصنوعی: اگر برای صرف میت زر و طلا نیست، پس بگو که مهر کمر را بشکن.
دو شنبه بخور تا دو شنبه شراب
ز می ریز بر آتش غصه آب
هوش مصنوعی: در روز دوشنبه به خودت رسیدگی کن و خوش بگذران تا روز دوشنبه، زیرا شراب غصه را می‌سوزاند و آتش ناراحتی‌ات را خاموش می‌کند.
گرت نقل باید ز گردون بخواه
که از بهر تو بشکند قرص ماه
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی خبری از آسمان بگُویی، پس بخواه که به خاطر تو، ماه را بشکند.
چو نوشی سه شنبه می ارغوان
بدیگر سه شنبه رسان ذوق آن
هوش مصنوعی: وقتی که در سه‌شنبه نوشیدنی‌ای از رنگ ارغوانی نوشیدم، حال و هوای آن را به سه‌شنبه‌ای دیگر منتقل کن.
و گر زاهد از منع گوید سخن
حوالت بمریخ بدمست کن
هوش مصنوعی: اگر زاهد در مورد منع و پرهیز صحبت کند، خود را مانند کسی تصور کن که به مریخ رفته و از کثیفی مست شده است.
ز می چارشنبه چو یابی نشاط
مچین تا دگر چارشنبه بساط
هوش مصنوعی: اگر به شادی و نشاطی در چهارشنبه دست یافتی، آن را از دست نده تا چهارشنبه بعد دوباره آن را تجربه کنی.
طلب کن که گردد به بزمت ندیم
عطارد بتاریخهای قدیم
هوش مصنوعی: از دیگران درخواست کن که در مجلس تو، دوست و همدمی چون عطارد، با تو باشد و به یاد روزهای گذشته، لحظات شیرینی را رقم بزند.
بکف پنج شنبه گرت جام هست
منه تا دگر پنج شنبه ز دست
هوش مصنوعی: اگر در روز پنج‌شنبه به تو جامی دادند، آن را بگیر و از دست نده، تا اینکه دوباره پنج‌شنبه‌ای دیگر بیآید.
بمستی ترا هر چه رفت از خیال
به برجیس هشیار دل کن سؤال
هوش مصنوعی: به خاطر مستی تو، هر چه از فکر و یاد من دور شده، از دل بپرس تا به حقیقت برسم.
ز می جمعه تا جمعه بردار کام
چنان کن که سرمست باشی مدام
هوش مصنوعی: از جمعه تا جمعه، به قدری شراب بنوش که همیشه سرمست و شاداب باشی.
ورت ساز باید اشارت نمای
که خنیاگری زهره آید بجای
هوش مصنوعی: ساز و موسیقی باید نشانه‌ای بدهد تا آوازخوانی با شجاعت و توانایی خود به اجرا بپردازد.
چو شنبه رسد بیخود از باده باش
وزان تا دگر شنبه افتاده باش
هوش مصنوعی: وقتی شنبه فرابرسد، دمی بی‌خود و شاد از شراب باش، و از آن لحظه تا شنبه‌ی بعدی در همین حال باقی بمان.
و گر باید از هر بدت پاسبان
زحل را بدریابی خود نشان
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از هر چیز بدی محافظت کنی، باید به زحل مراجعه کنی تا نشانه‌ای از خودت را پیدا کنی.
چنین گفت و گنج افادت گشود
بساقی گل رخ اشارت نمود
هوش مصنوعی: او چنین گفت و در این هنگام، گنجینه‌ای از نعمت‌ها و خوشی‌ها را به نمایش گذاشت و با اشاره‌ای به ساقی که چهره‌ای گلگون داشت، معنای آن را نیکو کرد.
که برادر بار از دل این فقیر
فتادست او را بمی دست گیر
هوش مصنوعی: برادر، بار سنگینی که بر دل این فقیر قرار دارد، از او برداشته شده است. تو را به خدا به او کمک کن.
می ده که گیرد خرد نور ازو
نه آن می که گردد خرد دور ازو
هوش مصنوعی: نوشیدنی‌ای بده که عقل و اندیشه را روشن کند، نه اینکه آن نوشیدنی باعث بی‌خودی و دوری از فکر شود.
می ده کزو شرع گیرد نظام
نه آن می که در شرع باشد حرام
هوش مصنوعی: مقدار و نوع نوشیدنی که به زندگی و جامعه نظم و ترتیب می‌بخشد، مهم است و درباره‌ی آنچه در دین حرام است، نباید قضاوت کرد.
ز ساقی باز شاد پیر مغان
چو جامی گرفتم من ناتوان
هوش مصنوعی: وقتی از ساقی می‌نوشم و جامی در دست می‌گیرم، خوشحالی و شادابی پیر مغان نیز به من باز می‌گردد، هرچند که من ناتوان هستم.
ازان جام دل نشاه شوق یافت
فرح بر فرح ذوق بر ذوق یافت
هوش مصنوعی: از آن دل که پر از عشق و شوق است، خوشحالی به وجود می‌آید و لذت‌های زیبایی به همراه دارد.
در معرفت بر رخم باز شد
دل خالیم مخزن راز شد
هوش مصنوعی: در آگاهی و شناخت، دل من رنگ و بویی پیدا کرد و به مکانی برای نگهداری رازها تبدیل شد.
عفاک الله ای ساقی تیز هوش
که کردی نظر بر من درد نوش
هوش مصنوعی: خدا تو را عفو کند ای ساقی بافهم که با نگاهی به من، درد را به جانم چشاندی.
بمی بند بگشادیم از زبان
که ظاهر کنم بر تو راز نهان
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این معنی اشاره می‌کند که ما زبان خود را باز کرده‌ایم تا بتوانیم رازهای پنهان را برای تو آشکار کنیم. یعنی عواطف و احساسات خود را بدون پرده‌پوشی بیان می‌کنیم.
کنون غافل از می مشو می بده
لبالب بدار و پیاپی بده
هوش مصنوعی: حال که غافل از نوشیدنی هستی، می‌ریز و پر کن، مدام برایم بده.
بسیع المثانی که تا هفت جام
پیاپی بده جام و پر کن تمام
هوش مصنوعی: کلمات زیادی وجود دارد که معانی و مفاهیم متفاوتی دارند، اما اینجا به یک نوشیدنی اشاره شده است که می‌تواند به طرز مکرر و در نوبت‌های پی در پی به کسی داده شود. این دعوت به خوردن و لذت بردن از آن نوشیدنی، به طور خاص تا هفت بار تکرار می‌شود. در این زمینه، اهمیت پر کردن کامل جام‌ها و تجربه‌ای غنی از نوشیدن مطرح است.